شعری برای روسپیان… روی میز، کمی مه ته کاسهی کوهستان ماسیده بود ماه که میدانست آسمان رنگینکمانی زیر سر دارد روی صندلیاش مستأصل ابرها را...
دو شعر از آیدا گلنسایی با صدای عبدالحمید ضیایی منبع
کافهکاتارسیس پنجساله شد کافهکاتارسیس پنج سال پیش از یک باور زاده شد: اگر همۀ جهان غرق ظلمت و تاریکی شود همیشه میتوان به یافتن ستارهای غیرمنتظره...
ما آدمهای بدی نبودیم فقط میخواستیم سهممان کمی بیشتر باشد
پنجمین سالگرد پرواز «مریم میرزاخانی» و «مرثیه»ای برای او مرثیه صدای هق هق هندسهی ریمانی صدای ضجهی ریاضیاتی که چیزی جز یک ریاضت محض نبود و...
کافهکاتارسیس 4 ساله شد چهار بهار از آغاز این صفحه گذشت. در این سالها کنار شما شعر خواندیم، موسیقی گوش کردیم، به نقاشیها، رمانها، نمایشنامهها و...
منظرۀ افتاده بر دریاچه را برمیدارم، میگذارم سر جایش… داوودیها دست داده است دستِ سراب دستهایی که آنقدر خاموشی را شانه کشید که فراموشی گرفت...
هیچ چیز مهمی وجود نداشت که بهخاطرش «لبها» را به تعویق بیندازیم… تعویق هیچ چیز مهمی وجود نداشت که بهخاطرش لبها را به تعویق بیندازیم...
کافه کاتارسیس سه ساله شد راست گفت فردریش نیچه: «بدون شعر انسان هیچ نبود و با آن تقریبا خدایگونه بود. این احساس با چنین بنیان محکمی...
با برادرانِ کارامازوف؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی با برادران کارامازوف مشکل شهابها چیست با شبی که ستارههای بیشماری را در آغوش میکشد؟ دم از کدام...
قهرمانِ قلابی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی قهرمان قلابی چقدر زل میزنی به ظلمت؟ چقدر تاریکی را میکوبی عزیزم؟ روز باز نمیشود روشنایی شایعهای بود که...
مرثیهای برای مریم میرزاخانی؛ شعر و صدا: آیدا گلنسایی (به مناسبت سومین سالگرد درگذشت او)