سرودههایی از برتولت برشت بیچاره ب. ب من، برتولت برشت، اهل جنگلهای سیاهم مادرم، وقتی در بطنش بودم مرا به شهرها آورد، و سرمای جنگلها...
سه شعر از «برتولت برشت»؛ آنکه میخندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است! به آیندگان (مترجم: جاهد جهانشاهی) حقیقتی است که من در عصر تیرگیها...
در ستایش فراموشی چه خوبست فراموشی! گر جز این بود، پسر چگونه باید دل میکند از مادری که شیرش داده؟ که به اندامش نیرو میدهد و...