ضیافت عشق برپاست، اما مهمانها فرق دارند. سقراط که دیروز صبح، در زندان آتن با شوکران کشته شد. افلاطون هم چشمش ترسیده، از صبح رفته آرایشگاه...
مورد پژوهشی؛ کیمیاگریِ شمس همه خواب هستیم. در اثنای یکی از خوابها، صلاحالدین زرکوب بیمقدمه میگوید: -البته احترام افراد به جای خود! ولی مولانا مرا از...
سیمون دو بووار، با دلخوری، گردنبندِ فلزی سنگین را روی لباس تیره و تنگش جابه جا میکند و میگوید: – من خودم را معرفی کنم؟ مرا...