دختری با گوشوارۀ مروارید 1 زمان، ظالمانه مهربان شده است و دیگر باد، حرف نمیآورد و ببرد یک نفر میگوید: چه روز بینظیری! و من...
اخراج سرودۀ آیدا گلنسایی همیشه باور داشتم در خشم ِشدید حقانیت یک عشق و خورشیدهایی که برای روز مبادا گذاشتهایم مشخص میشود افترا میبندی به...
نامه به مردی که نمیشناسم نامه به مردی که نمیشناسم 2 ظهر که از دیوار بالا رفت ساعت که پا روی پا انداخت با خود گفتم...
خورشیدم تو را چه به نشخوار خاموشی؟ تو که خواهر آبشارهای بیشماری بودی طبیعی است که مرا نمیشناسی چه نسبتی میتوان داشت با شکوفههای توت و...
سطرهایی از ژنتیک سرودهی آیداگلنسایی مطالب بیشتر شعر اخراج سرودهی آیدا گلنسایی تمساح کوچک (شعری برای روسپیان) دختری با گوشوارهی مروارید
کامل این شعر (نامه به مردی که نمیشناسم) را در اینجا بخوانید.
از شعرِ «ستارههای ساختگی» کجایید احساسات ممنوع نجات دهنده قفلهای مقتدری که بیپروایی هیچ کلیدی از شکوه بکارتتان پرده برنمیداشت؟ دربارۀ آیدا گلنسایی آیدا گلنسایی...