ما هیچ، ما نگاه…
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشيار است…
«شکرگزاری» را چطور انجام دهیم که کار کند؟
و در کدام بهار درنگ خواهی کرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
مراقبۀ «مشاهدۀ ذهن، عبور از آن و مستقر شدن در خود» همراه با مزدافر مؤمنی
مثل یک گلدان میدھم گوش به موسیقی روییدن…
مزدافر مؤمنی: مغز قلب و «مرکز تابش مهر»
من پر از نورم و شن، و پر از دار و درخت…
پشتِ خالی ِ زندگی حاصلخیزترین جا برای کشتِ روشنی است…
لبریز از آرامش سکرآور پاییز…
ما دوباره سبز میشویم…