همنوا با تپش زمین…
در گلوی نور، آواز بهاری بود…
مراقبۀ فراخواندن نیروهای بیکران درون
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…
بریدهای از کتاب «هوش هیجانی» نوشتۀ دنیل گلمن با توجه به نحوهی برخورد متفاوت زنها و مردها با احساسات رنجآور زندگی، این سؤال مطرح میشود که...
ما هیچ، ما نگاه…
چگونه از «دادگاه بیستوچهار ساعتی ذهن» و «محکومیتهای مداوم» رها بشویم؟
من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشيار است…
«شکرگزاری» را چطور انجام دهیم که کار کند؟
و در کدام بهار درنگ خواهی کرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟
مراقبۀ «مشاهدۀ ذهن، عبور از آن و مستقر شدن در خود» همراه با مزدافر مؤمنی
مثل یک گلدان میدھم گوش به موسیقی روییدن…