من فکر میکنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ…
چراغی در دست، چراغی در دلام… چراغی به دستام چراغی در برابرم. من به جنگِ سیاهی میروم. گهوارههای خستهگی از کشاکشِ رفتوآمدها بازایستادهاند، و خورشیدی از...
«تسلیم شدن به زندگی» با صدایِ احمد شاملو
ناگفتههای زندگی احمد شاملو سعید پورعظیمی نویسنده و محققی که کتابهای من بامدادم سرانجام و همچنین بام بلند همچراغی را دربارۀ احمد شاملو منتشر کرده میگوید: «مخالفانِ شاملو را میتوان در...
مرثیۀ احمد شاملو برای فروغ فرخزاد
شعبدهبازان لبخند در شبکلاهِ درد…
دستانت آشتی است…
عشق عشق میآفریند…
تو خوبی و این همه اعترافهاست…
اما برای آن زمستانها که گذشت نامی نیست…
فریادی شو تا باران وگرنه مرداران
ماهی من فکر میکنم هرگز نبوده قلبِ من اینگونه گرم و سُرخ: احساس میکنم در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای چندین هزار...