 
														 
																													تقدیم به کتاببازها
 
														 
																													ما دوباره سبز میشویم…
 
														 
																													همۀ من…
 
														 
																													خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند…
 
														 
																													و عشق، تنها عشق تو را به گرمی یک سیب میکند مأنوس
 
														 
																													فریادی شو تا باران وگرنه مرداران
 
														 
																													همه عشق و همه عشق و همه عشق، دگر هیچ و دگر هیچ و دگر هیچ
 
														 
																													ماهی من فکر میکنم هرگز نبوده قلبِ من اینگونه گرم و سُرخ: احساس میکنم در بدترین دقایقِ این شامِ مرگزای چندین هزار...
 
														 
																													در دل من چیزی است مثل یک بیشۀ نور، مثل خواب دم صبح
 
														 
																													و سپیدهدم با دستهایت بیدار میشود…
 
														 
																													سهم امروز ما از خوشبختی«موسیقی» و «جملهای زیبا»
 
														 
																													به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر از شور و حرارت و احساسات سرکش دوری کنی… به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی، اگر...