داستان زندگی پنهان والتر میتی «جا نمیزنیم!» صدای فرمانده مثل صدای شکستن یخ نازکی بود. اونیفورم رسمیاش تنش بود و کلاه سفید قیطاندوزی شدهاش را یکوری...
دارالمجانین سید محمدعلی جمالزاده در دیباچهٔ دارالمجانین مینویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام...
دربارۀ کتاب رگتایم اثر دکتروف رگتایم یک رمان نو است، نه به معنایی که در جنبش فرانسوی «رمان نو» می بینیم – یعنی گرفتن یک نظرگاه...
همنوایی شبانه ارکستر چوبها همنوایی شبانه ارکستر چوبها بىشک بهترین رمان و نوشته ایرانى در بیست سال اخیر است. رضا قاسمى در سال ١٩٩۶ این رمان را...
تحلیل میلان کوندرا از سیر خنده در تاریخ نقاشان و پیکرتراشان مشهور از عهد کلاسیک تا رافائل و شاید حتی تا انگر از به تصویر...
داستان کوتاه اولین غاز من/ ایزاک بابل ساویتسکی، فرماندهی بخش پنج، وقتی مرا دید از جایش بلند شد. هیکل درشتش تمام توجه مرا به خود جلب...
نقدی بر نقدِ مردگان باغ سبز بایرامی در این نوشته بر آنم که مردگانِ باغِ سبز را به عنوانِ گامی مثبت در عرصهی رمانِ ایرانی مطرح...
دربارۀ یکی مثل همه/ فیلیپ راث مردی 71 ساله از دنیا رفته است و تنی چند از اطرافیانش در مراسم تدفین او شرکت کرده اند. شرکت...
نظر میلان کوندرا دربارۀ شهرت مبارزۀ انتخاباتی جریان دارد. سیاستمدار از توی هواپیما به هلیکوپتر میپرد، و از هلیکوپتر توی اتومبیل، تقلا میکند، عرق میریزد، ناهارش...
بخشهایی از داستان «مردن که جرم نیست»/مظفری ساوجی نرگس از آینه میترسد. فوبیای آینه دارد. برای همین ما هیچ آینهای در خانه نداریم. این ترس حتی...
آیا مادرم زنده است؟ شاید الان که من مشغول نوشتن هستم او در میدان یک شهر دوردست هند، جلو روشنایی مشعل مثل مار پیچ و...
سطرهایی درخشان از رمان بزرگ سووشون/ بخش 2 آدمیزاد چیست؟ یک امید کوچک، یک واقعۀ خوش، چه زود میتواند از نو دست و دلش را...