اخبار
به یاد نازنین نظام شهیدی
به یاد نازنین نظام شهیدی
54
برای آنچه شما گفتید
ما دریچه را بستیم
از آسمان ترسیدیم
یا از طوفانی که در راه بود
و میگفتند میآید،
نه طوفان آمد،
نه آسمان آبی شد،
چرا دریچه را بستیم؟
و این داستان دروغین بود اگر؟
چرا پذیرفتیم؟
داستانی از آن مردگان
آنقدر نمیارزید
که عبور رنگینی را ننگریم از پشت
شیشههای فروردین
ص219-218
56
چراغهای روشن
آنچه از ماه میشنویم
امداد ماه دیر اتفاق افتاد
هنوز تاریک است
بروز شگرف آنچه کلمات است
ص221
59
عصارهای از ماه با ما بود
کوچهها پهن میشدند و ما دور
میشدیم از منزلگاه آفتاب
و ماه همچنان نگاهمان میکرد
تقلیل یافتیم به طرحی در باد
به قایقی
یا به نوار نورانی چراغ بر سطح آبها
زنی که خلق میکنم با شال بلند زیباتر است
شال بلند به زنی که مینویسمش
بیشتر میآید
که در باد تکان بخورد و با فرمهای
پروانهای پیش بیاید
صص 224-223
60
نازنین عهدهای نابرابر
و شنبهای آسیب دیده
کدام شنبه سوخته بود؟
کسی به یاد ندارد
کسی به یاد ندارد
چرا که آن شنبه
پشت نردهها
تکرار نمیشد
هرچند همان خیابان در مقیاس وسیع
مکرر بود
تکرار نردهها و خیابانها
حافظهام این تقارن را به فال نیک
میگیرد
زوال اتفاق افتاد
و ما به خوشبختی مرگ واصلیم
ص226
61
تمام جهان پوستهای است
و تمام صبح که میآید
مقار پرندهای خشک است
تمام شب به هم میریخت
و صدا پوستهها را ترکاند
من از کجا پیدایم شد
میان اینهمه ابر که پاسخگوی هیچ
بهاری نبود
ص227-226
63
کمی دور از دست
اینجا، درناها
زودتر از دیگران هستند
آفرینش به زمان نیست
مکان درناها نزدیکتر است
ساعت این رقص در میرسد
و من گریه خواهم کرد
همارز آسمان
در طول عریض ابرها
این گریهها به جایی جز آسمان
برنخواهد گشت
توبهای نخواهد بود
از چه پشیمانم
چرا مرا نمیپرسید
این دریای آینده و رونده برنخواهد گشت
این موجهاست که مرا خواهد برد
من غریق این آبهای کهنم
اینها که بر این دوایر خاموش میکوبند
چه کسی هستند
اینها منام؟
بعد خواهیم خوابید
روحها تنفسمان را پس میدهند
در ما کسی نفس میکشید
که در ملافه بازش میکردیم
صص230-229
منبع
میان دو فنجان سرد میشویم
نازنین نظام شهیدی
نشر مروارید
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…