تحلیل نقاشی
آلن دو باتن: هدف هنرِ سیاسی چه باید باشد؟
هنر در طول تاریخش با مسائل زندگی جمعی هم درگیر بوده است. آن را ثبت کرده و با جاهطلبی تمام، تلاش کرده ما را در جهت زندگی جمعی هدایت کند. هنر سیاسی جهت همدلی، به خصوص در قرن نوزدهم و بیستم غرب_ کوشیده طرفدار ضعیف در برابر قوی باشد. بر بیعدالتیهای اقتصادی و اجتماعی تمرکز داشته و سعی کرده صدای جامعۀ حاشیهنشین باشد و با ایجاد احساس همدردی و حتی خشم تحولی در روند سیاست به وجود آورد. در مقاطعی قدرتمندان هنر را همانند ابزاری در خدمت اشرافیت و حکومت ملی به کار گرفتند. در بدترین حالتش، از قدرت آن برای ستمگری استفاده کردند که وجهۀ هنر سیاسی را در منظر بسیاری مخدوش کرد. این فساد به حدی رسید که گاهی هنر به سادگی قادر نیست شرافتمند بماند مگر این که تمام صداهای سیاسی دیگر را خاموش کند که زیربنای شعار«هنر برای هنر» شد تا بدانجا که دبلیو.اچ.اودن در نظریهای با افتخار اعلام کرد، «شعر باعث رخداد هیچ چیز نمیشود.»
هرچند از هنر سیاسی میتوان سوء استفاده کرد، همانگونه که از همه چیز میتوان، اما امکانات بالقوۀ آن برای مثبت بودن، مستحق شناخته شدن و بررسی علمی در سطحی علمی است. اگر هنرمندان قادرند به افراد کمک کنند، پس باید به آنها اجازه داد از قدرتشان برای بهبود حکومتها هم استفاده کنند.
در اواخر قرن نوزدهم، فقر در روستاهای بلژیک رو به افزایش بود. نقاشی برداشت چغندر، اثر امیل کلاوس تابلوی عظیمی است به عرض 4/5 متر که کار دشوار و سنگین کارگران مزرعه را فراموشنشدنی کرده است. ما نمیتوانیم از سختی و بیارج بودن برداشت چغندر قند، فرار کنیم. با وجود این، هدف تابلوی کلاوس خود کارگران نبودند، بلکه خطاب به ثروتمندان و قدرتمندانی بود که در موزههای شهرشان به تماشای آن میرفتند. نکتۀ نقاشی، توجه دادن به رنج و مشقتی بود که بهرهوری مالکین، از نظرها پنهان کرده بود. هنرمند، با نشان دادن مشقت کارگران، هدفش تحتتأثیر قرار دادن کسانی بود که میتوانستند اوضاع را دگرگون کنند، حتی در حد تلنگری به وجدانشان. کلاوس با نقاشی همان کاری را انجام میداد که چارلز دیکنز و امیل زولا در ادبیات انجام دادند: او به فقر، چهرهای انسانی بخشید. با این تحلیل، وظیفۀ هنرمند است که نمونههایی از ظلم و ستم و فناپذیری را برای حاکمیت و طبقات قدرتمند اجتماع، به گونهای فراموشنشدنی، برجسته کند. وظیفۀ هنر این است که احساس گناه و ناگزیر تحول را برانگیزد.
آرمانِ امیل کلاوس همچنان زنده است. ما آن را در هنر خیابانی هنرمند شیلیایی ساکن نیویورک، سباستین ارازوریز مشاهده میکنیم. او که از رفتار مدیران بانکها یک دهه پیش از بحران اقتصادی 2007 متأثر شده بود، در اطراف والاستریت (مرکز اقتصاد امریکا) به راه افتاد و علائم دلار را بر خطوط خیابان نقاشی کرد، به این امید که به بینندگانش کمک کند تا نقش کاپیتالیسم را زیر سؤال ببرند و روش متعادلتری در خلق سرمایه و توزیع آن به وجود آورند. هدف این حرکت، آگاهی وجدان عمومی بود و ارازوریز، مانند بسیاری هنرمندان سیاسی پیش از خود، امیدوار بود اثرش ما را متوجه رفتار مشکلافزایی کند که تاکنون متوجه خطرش نشده بودیم و شاید در جهت تحول، تکانی به ما دهد.
هنر رازوریز در برابر نقدی که معمولا معطوف به هنر سیاسی است، آسیب پذیر است: شاید زیادهروی است، ولی آیا به خودی خود، برای ایجاد تحولی که آرزویش را دارد، کافی است؟ نیست، چون فریادی در باد بیش نیست. هنر سیاسی به منظور موثر بودن، باید به سادگی بگوید چه چیزی غلط است، باید این اشتباه را به حدی روشن کند که شور و شوق ما را برانگیزد تا در جهت اصلاح آن اقدامی بکنیم. چیزی که علاوه بر استعداد هنری، به درکی اصیل، اعم از روانکاوانه، اجتماعی یا اقتصادی از مشکل مورد بحث نیاز دارد.
نوع دیگر هنر سیاسی بد نه تنها موثر نیست، بلکه به سادگی خطرناک است. (این نوع هنر) وادارمان میکند برای موارد بیهوده بجنگیم، برای کشوری که نیاز به فداکاری ما ندارد و حکومتهایی که بیگناه را شکنجه میکنند. اغوایمان میکند که نسبت به ظالمان نظر مثبت پیدا کنیم.
این اشکالات کمکمان میکند ببینیم هنر سیاسی خوب باید دربارۀ چه باشد. (هنر سیاسی خوب) باید نبض جامعه را بگیرد، باید متوجه شود زندگی گروهی چه اشکالاتی دارد، به درک عمیق و هوشمندی از مشکلات برسد و سپس با کمال استادی توسط رسانۀ هنریاش، مخاطبین را در مسیر درست هدایت کند. اگر هدف این باشد در آن صورت ما هم باید آماده باشیم که درکمان را از هنرسیاسی گسترش دهیم. برای شروع، بد نیست بدانیم که ظلم فقط مربوط به بیعدالتی در مسائل اقتصادی نیست؛ بلکه میتواند در بسیاری از رفتارهای ظریف درون_فردی هم نهفته باشد که زندگی روزمرۀ ما را فاسد میکند. به عنوان مثال میتوان بحث کرد که یکی از مشکلات اصلی جوامع پیشرفته این است که شهروندان بیش از حد کمحوصله و ستیزهجو شدهاند. بنابراین یکی از وظایف هنر سیاسی مدرن میتواند تشویق مردم به بخشایش و شکیبایی باشد.
منبع
هنر چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند؟
آلن دو باتن جان آرمسترانگ
ترجمه گلی امامی
نشر نظر
صص233-230
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند