فیلسوفان
دربارۀ فیلسوف بزرگ یونانی: «ارسطو»
مگی:
نظر ما نسبت به فلسفۀ جهان باستان تحت تأثیر شدید دو فیلسوف است: افلاطون و ارسطو. افلاطون نخستین فیلسوفی است که آثارش به شکلی که از قلم خودش تراویده به ما رسیده است. ارسطو برجستهترین شاگرد او بود. سلسلهای که در اینجا با آن مواجهیم، استثنائی و فوقالعاده است.
ارسطو شاگرد افلاطون بود و افلاطون، شاگرد سقراط. تردید هست که آیا هرگز تا امروز فیلسوفی وجود داشته که نفوذ و تأثیرش از هریک از این سه فیلسوف فراتر رفته باشد.
ارسطو پسر پزشک دربار پادشاه مقدونیه بود. در 384 قبل از میلاد در استاگیرا به دنیا آمد و برای تحصیل به آتن فرستاده شد و در هفده سالگی به سلک شاگردان افلاطون در آکادمیا درآمد و تا هنگام مرگ استاد در 347 قبل از میلاد، بیست سال در آنجا ماند. سپس آواره شد و به دلایل سیاسی دوازده سال دور از وطن اقامت کرد. در این دوره بیشتر به پژوهش در زیستشناسی مشغول بود (و مدت کوتاهی معلم اسکندر کبیر بود). بعد به آتن بازگشت و مدرسهای به نام لوکئون تأسیس کرد و دوازده سال در آنجا ماند. اما باز مجبور شد بار سفر ببندد_ منتها این بار یک سال بعد در 322 قبل از میلاد، در شصت و دو سالگی درگذشت.
تنها دو پنجم آثار ارسطو باقی است، اما همین مقدار هم به دوازده جلد میرسد و همۀ معلومات عصر او را در بر میگیرد. بدبختانه تمام آثاری که ارسطو خودش برای انتشار آماده کرده بود و در سراسر روزگار باستان به دلیل زیبایی سبک نگارش مورد ستایش بود، از میان رفته است.
آنچه امروز به دست ماست یادداشتهایی است که او برای درسهایش تهیه کرد و بکل فاقد آن هنر ادبی است که در نوشتههای موجود افلاطون دیده میشود. با این حال، نه شکی در کیفیت مضمون و نه دربارۀ تأثیر این نوشتهها وجود دارد.
پرفسور مارتا نوسباوم:
سر و کار ما در ارسطو با یک دستاورد فلسفی فوقالعاده پر دامنه و پیچیده است. یعنی کارهای بنیادی در منطق و همۀ علوم آن عصر، از جمله زیستشناسی که تا هزار سال در آثار بعد از او نظیر نداشت. بعد کارهایی داریم دربارۀ اساس کلی سببیابی علمی، کارهایی دربارۀ کلیات حکمت طبیعی، کارهایی در مابعدالطبیعه از جمله مسائل جوهر و اینهمانی و دوام، کارهایی راجع به حیات و قوای نفسانی، و بالاخره کارهای استثنایی و طراز اول در اخلاق و سیاست و فن خطابه و شناخت مسائل ادبی.
مگی:
حقیقت حیرتآور این است که در طول صدها سال در قرون وسطا و در چنین گسترۀ پهناور و بیمانندی از موضوعات، قول ارسطو حجت محسوب میشد. توماس آکویناس، بزرگترین فیلسوف اواخر قرون وسطا، هرجا میخواست ذکری از او بکند، فقط مینوشت «فیلسوف».
نوسباوم:
بله درست است؛ و من فکر میکنم به همین دلیل ما برای راه پیدا کردن به اندیشۀ ارسطو با چنین مشکلی مواجهیم. همانطور که گفتید، بر حسب عادت او در ذهن ما به صورت بالاترین مرجع و بزرگترین فیلسوف درآمده یا به قول دانته، «استاد هم دانایان» که بر تخت سلطنت جلوس کرده. من فکر میکنم همین مانع از این میشود که توجه کنیم ارسطو در واقع یکی از انعطافپذیرترین و بیتعصبترین فلاسفه بوده که فلسفه را کوششی متوقفنشدنی و مداوم برای رسیدگی به همۀ پیچیدگیهای تجربههای انسانی تلقی میکرده و هرگز از پا نمینشسته و همیشه در جستجوی این بوده که بلکه باز هم راههای بهتری برای گنجانیدن آن پیچیدگیها در افکارش پیدا کند.
منبع
فلاسفۀ بزرگ
آشنایی با فلسفۀ غرب
براین مگی
ترجمه عزت الله فولادوند
نشر خوارزمی
صص 55-58
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»