تحلیل فیلم
تحلیل انیمیشن لو ( LOU ) برندۀ جایزه اسکار بهترین فیلم 2017
بعضی چیزها هست که نمیشود از آن سردرآورد.
به قول اینشتین «ظاهرا همه چیز بیمعناست اما محال است معنایی در کار نباشد.»
یکی از چیزهایی که آدم نمیفهمد اما مسلم است اینکه:
هرکس به دیگران رنجی برساند، تنها به خود آسیب زده است. آلبرکامو در نمایشنامۀ کالیگولا میگوید:
«بدی یگانه راهیست که آدم به خودش نیرنگ بزند»
من در این فیلم کوتاه چند محور کلی دیدم. شاید بتوان گفت نتایجی اخلاقی:
اول اینکه «دست بالای دست بسیار است» و وقتی تو ناتوانان را در رنج میاندازی، کسی هم پیدا میشود که خودت را اذیت کند.
نکتۀ دوم:
علت اینکه برخی شخصیت آسیبزننده پیدا میکنند، این است که خودشان آسیب دیدهاند.
در اینجاد یاد حرف سارتر افتادم که نقل به مضمون میکنم:
«افراد به اندازۀ کمبودهایشان به دیگران لطمه میزنند.»
یعنی فیلم نگاهی دو جانبه دارد: هم زشتی کار آزاردهنده
و قانون کارما را با اجرایی معصومانه نشانمان میدهد
و هم برای مخاطب شرح میدهد که چرا آن فرد، این شخصیت زخم زننده را پیدا کرده است.
بنابراین درحالیکه با رفتار لُو موافق نیستیم ناخودآگاه دلمان برای او میسوزد.
نکتۀ سوم:
تنها راهی که بتوان به آرامش و رفاه رسید تلاش برای آرامش و رفاه دیگران است.
هرچند این تلاش مانند داستان لو در ابتدا از ته دل نباشد اما آدم را به مقصد میرساند.
در واقع این فیلم کوتاه نشان میدهد ما چه خوشمان بیاید، چه نه ناگزیریم قانون بازی را بدانیم:
ما در ارتباط با دیگران معنا پیدا میکنیم، بنابراین بهتر است برای بُرد تیم کار کنیم و از فکر
گل زدن و حرکات انفرادی خودخواهانه اجتناب کنیم. زیرا در این صورت قطعا بازندهایم.
در واقع من این کارتون را درسی برای آموزش «تفکر سیستمی» میدانم.
لُو ابتدا که بچهها را آزار میداد، فردی مقابل سیستم بود که میخواست روبروی آن بایستد
و منفعت شخصی را دنبال میکرد تا اینکه منافع خودش به خطر افتاد
اما در پایان به تفکر سیستمی رو آورد و کوشید به خاطر خودش هم که شده جزیی مفید به حال جمع باشد.
و تنها در آن صورت بود و با این تغییر در رویه که به رفاه و موفقیت (خرس دلخواه خود) رسید.
مطالب مرتبط
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران1 هفته پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
کودک و نوجوان4 هفته پیش
پرهام طاهرخانی و «ناطور دشت» نوشتۀ سلینجر
-
گفتوگو1 ماه پیش
مناظرۀ دیدنی «اسلاوی ژیژک» و «جردن پترسون»
-
اختصاصی کافه کاتارسیس2 هفته پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
نگاهی به کتاب «قرن من» نوشتۀ گونتر گراس
-
موسیقی بی کلام4 هفته پیش
دوستت دارم بیآنکه بخواهمت…
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
فلسفهای مهربانتر از موفقیت!
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
خوش به حال روزگار…