هر 3 روز یک کتاب
بریدههایی از کتاب «تولستوی و مبل بنفش» نوشتهی نینا سنکویچ
بریدههایی از کتاب «تولستوی و مبل بنفش» نوشتهی نینا سنکویچ
شاید زندگی یعنی همین: ناامیدی بسیار، ولی همینطور لحظههایی از زیبایی که، در آن لحظهها، زمان همان زمان نیست. درست مثل نتهای موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد میکنند، تعلیق، یک جای دیگر در همینجا، یک همیشه در هرگز. آری، همین است، یک همیشه در هرگز.
در زندگی به دنبال خوشبختی نگردید، زندگی خودش خوشبختی است.
در کتاب خوشبختی خانوادگی نوشتۀ لوری کالوین، زنی با یک زندگی عالی، با داشتن همسر، شغل و بچه و کلی پول و وقت آزاد عاشق مرد دیگری میشود. همسر و فرزندانش برای او کافی نیستند. میگوید که عشق در خانواده «هوشمندانه و عمیق است و هرگز یکطرفه نیست. این عشق سنگبنای همۀ چیزهای خوب است و هیچ راز و رمز یا چیز پنهانی ندارد.» از طرفی، عشق پنهانیاش، میلی که به آن مرد بیرون خانوادهاش دارد «نوعی لاقیدی است که به چیزی ختم نمیشود و حاصلی جز پوچی ندارد و خیری به هیچکس نمیرساند.» از آنجایی که کتاب خوشبختی خانوادگی بیشتر خیالی است تا واقعی، پالی هر دو نوع عشق را در زندگیاش نگه میدارد، هم عشق از روی هویوهوسش را و هم عشق پایدار خانوادگی را. هیچکس از وجود فاسق او باخبر نمیشود، هیچکس صدمهای نمیبیند و فقط پالی است که رنج میبرد. «یک زندگی توأم با تضاد و رنج»، بهایی که از نظر او ارزشش را دارد.
این نعمتى است که ما انسانها از آن برخورداریم؛ یک عمر چسبیدن به زیبایىهایى که در یک لحظه حس کردهایم. ناگهان زیبایى نزد ما فرا مىرسد و ما با سپاسگزارى آن را مىپذیریم. ممکن است مکان و زمان آن را نتوانیم به خاطر بیاوریم، اما خاطرهها قادرند با یک جرقه، بدون هیچ هشدارى یا از روى عمد به ذهنمان هجوم بیاورند.
عادى بودن وجود کسى یک نعمت است؛ داشتن او بدون فکر کردن به از دست دادن یا دوباره هرگز ندیدن او، این یک نعمت است.
ابراز عشق است که ما را گرم نگه میدارد؛ حتى در روزهاى پایانى زمستان.
بخشیدن شکل والایى از پذیرش است؛ پذیرش اینکه زندگى عادلانه نیست.
همانطور که هنری میلر وعده داده، فایدۀ به اشتراک گذاشتن کتابها «سه برابر» است: تعداد زیادی کتاب برای خواندن، کلی نویسندۀ جدید برای شناختن و دنیایی از کتابخوانها برای به اشتراک گذاشتنِ تجربۀ کتابخوانی.
کتابها هرکسی که آنها را بگشایند دوست دارند. آنها به تو امنیت و دوستی میبخشند و در مقابل، هیچ توقعی از تو ندارند. آنها هرگز تو را ترک نمیکنند، هرگز؛ حتی وقتی با آنها بد کرده باشی. عشق، حقیقت، زیبایی، خرد و تسلی در برابر مرگ. چه کسی این را گفته؟ یکی دیگر که عاشق کتابها بوده.
خوبیِ به یاد آوردن اتفاقات بد گذشته این است که «ممکن است آن را ببخشیم.»
امروز یک روز از عمر ما کم شده، از عمر همۀ ما، و شادی تنها چیزی است که سرعت گذر زمان را کم می کند.
مهربانی گاهی قانون را زیر پا میگذارد، اما در نهایت مهربانی حتی از مهمترین قانونها هم مهمتر است.
محبت کردن یک قدرت است، کارهای محبتآمیز ریسمانهایی هستند که بین آدمها رد و بدل میشوند تا شبکۀ امنیت ایجاد کنند.
یگانه پاسخ به اندوه زندگی کردن است. زندگی کردن همراه نظر داشتن به گذشته. به خاطر آوردن آنهایی که از دست دادهایم، و درعین حال، با امید و اشتیاق به جلو گام برداشتن و آن حس امیدواری و فرصت داشتن را از طریق محبت کردن، سخاوتمندی و همدردی انتقال دادن.
کارولین کیزر شاعر نوشته: «زندگی میکنیم با شگفتی، شعلهور در دایرهای از شور و هراس.»
مشخصات کتاب
تولستوی و مبل بنفش
نینا سنکویچ
ترجمهی لیلا کرد
نشر کولهپشتی
بریدههایی از کتاب «تولستوی و مبل بنفش» نوشتهی نینا سنکویچ
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»