موسیقی سنتی
به بهانۀ زادروز همایون شجریان: چرا رفتی چرا؟
به بهانۀ زادروز همایون شجریان: چرا رفتی چرا؟
چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم
به سر، سودای آغوش تو دارم
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهارست؟
نه عاشق در بهاران بی قرارست؟
نگفتم با لبان بسته ی خویش
به تو راز درون خسته ی خویش؟
خروش از چشم من نشنید گوشت؟
نیاورد از خروشم در خروشت؟
اگر جانت ز جانم آگهی داشت
چرا بی تابیم را سهل انگاشت؟
کنار خانه ی ما کوهسارست
ز دیدار رقیبان برکنارست
چو شمع مهر خاموشی گزیند
شب اندر وی به آرامی نشیند
ز ماه و پرتو سیمینه ی او
حریری اوفتد بر سینه ی او
نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست
پر از عطر شقایق های خودروست
بیا با هم شبی آنجا سرآریم
دمار از جان دوری ها برآریم
خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود
بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
دل دیوانه را دیوانه تر کن
مرا از هر دو عالم بی خبر کن
بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست
پی ِ فرداش فردای دگر نیست
بیا… اما نه، خوبان خود پرستند
به بندِ مهر، کمتر پای بستند
اگر یک دم شرابی می چشانند
خمارآلوده عمری می نشانند
درین شهر آزمودم من بسی را
ندیدم باوفا زآنان کسی را
تو هم هر چند مهر بی غروبی
به بی مهری گواهت این که خوبی
گذشتم من ز سودای وصالت
مرا تنها رها کن با خیالت
(سیمین بهبهانی)
به بهانۀ زادروز همایون شجریان: چرا رفتی چرا؟
مطالب مرتبط
- با فلسفه2 هفته پیش
کانت چه میگوید؟
- اختصاصی کافه کاتارسیس2 هفته پیش
زن دستهایش را روی زندگی گرم میکند…
- موسیقی بی کلام1 هفته پیش
رویش موسیقی…
- روانشناسی_روانکاوی2 هفته پیش
بچههایی که به جای عزت نفس احساس بیعرضگی میکنند
- معرفی کتاب1 هفته پیش
«شرارهها» اثر مارگریت یورسنار با ترجمۀ رضا رضایی
- به وقتِ شنیدنِ شعر2 هفته پیش
شعری از «افشین یداللهی»
- هنرِ زندگی1 هفته پیش
هنر «دیوونه» بودن
- تحسین برانگیزها7 روز پیش
کریستف بالایی: مدافع ادبیات معاصر ایران در غرب