تحلیل نقاشی
ناهار در چمنزار اثر ادوار مانه
ناهار در چمنزار اثر ادوار مانه
این اثر «ناهار در چمنزار» اثر نقاش معروف فرانسوی«ادوار مانه» است. میتوان گفت این اثر روایتِ نگاههای هر چهار نفری است که هرکدام یک سمت را مینگرند و حواسشان جای دیگری است. در این اثر در مرکز روایت یک زن برهنه قرار دارد. زن برهنه با حالتی کاملا عادی میان دو مردی نشسته که به او نگاه نمیکنند. نگاه زن به مخاطب است. اوست که دارد روایت یک ناهار در طبیعت را میشکند و با بیرون اثر ارتباط میگیرد. نگاه این زن چه به ما میگوید؟ او از عرض اندام و نشان دادن تنی که میتواند یک تن باشد و نه یک جسم یا اندام جنسی به خود میبالد؟ آیا او رفتاری هنجارستیزانه بروز داده و با نگاه خیرهاش دارد از رها شدن از عرف و قانون و اجتماع سخن میگوید؟
مسئلهی دیگر مردانی است که کنار اویند اما او را نمینگرند. آیا او دارد از تفریحاتی تهی با ما سخن میگوید و از تنهاییاش در جمع؟ آیا او دارد عریانی روحش را به ما نشان میدهد؟ آیا او راضی و خرسند است از موجودی جنسی و مادهای زیبا بودن؟ آیا زندگی این زن علیرغم برهنگی ظاهری و لذت حاصل از آن، در تنهایی سپری میشود و او از عشق عاری است؟! آیا مردی که عصا در دست گرفته و دارد صحبت میکند میتواند نمادی از هنجارهای اجتماعی داشته باشد؟
یعنی در یکطرف قانون است و سخنرانیهایش، در طرف دیگر افرادی که هیچ توجهی به حرفهای او ندارند و سویی دیگر و نقاطی نامعلوم را مینگرند؟ آیا این نقاشی نمیتواند تمثیلی از اجتماعی گسسته و افسارگسیخته باشد که در آن افراد از قانون و هنجار به ستوه آمده اند و در ظاهر باهم و متحد هستند اما توجهی به یکدیگر و به یک هدف یا آرمان مشترک ندارند؟
آیا زن آنارشیستی است که برهنه نشسته تا به ستوه آمدن را نشان میدهد و همینطور مردی که دارد سمت دیگری را مینگرد؟ آیا آن زن هم که از این جمع فاصله گرفته نمیتواند نماد روشنفکران منزوی باشد که پس از ناامیدی از جامعه، راه خود را از بقیه جدا کرده و از هر دخالتی در سرنوشت جامعه دست برداشته است؟
جواب هیچکدام از این سوالها را کسی نمیداند. ولی آنچه مسلم است اینکه بخشی از ارزش این اثر به ابهام و سوالهایی است که در ذهن ایجاد میکند و انسان را به سیر و سلوکی در درون خود وامیدارد!
ناهار در چمنزار اثر ادوار مانه
ناهار در چمنزار اثر ادوار مانه
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
کارگردانان جهان1 ماه پیش
باید خشم را بشناسی بیآنکه اسیرش شوی
-
نامههای خواندنی1 ماه پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند