اخبار
سرودههایی از غلامرضا بروسان
تنهایی
تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر.
به تو فکر میکنم
در چشمهای بسته آفتاب بیشتری
هست
به تو فکر میکنم
و هر روز به تعداد دندانهایم سیگار
میکشم
ما چون بارانی هستیم
که همدیگر را خیس میکنیم.
ص 19
شاعر
حرف که میزنی انگار
سوسنی در صدایت راه میرود
حرف بزن
میخواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خندهات
دستۀ کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز میکنند.
تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیدهدم
چون راهی که به خواب منتهی میشود
تو را دوست دارم
چون آخرین بستۀ سیگار در تبعید.
تو نیستی و هنوز مورچهها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما در شب دیده میشود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر میگیرد
از ریل خارج نمیشود
و من گوزنی که میخواست
با شاخهایش قطاری را نگه دارد.
ص28-31
گفتی بیا
کجا بیایم
با دلم که به لولای در گیر کرده است
با سرم که سنگین است
با برفی که می بارد
باران به تماشای خال گونهام میآید
سنگینم
انگار زنانی آبستن
در دلم زعفران پاک میکنند.
ص47
هرچه عریانتر باشی
به آب نزدیکتری
ص 52
در گورستان قدیمی
تنها باد است که زندگی میکند
ص53
آبی که به حفره میریزد
تنهایی را ترجیح داده است
ص 55
و من تماشایت میکنم
تا شعر کامل شود.
(همان)
چرا درختان
میوههایشان را به یکدیگر قرض نمیدهند؟
ص56
روزی به سنگ بدل میشوم
و در سایهام آرام میگیرم.
ص 58
اگر دوستت نداشته باشم
از گرسنگی خواهم مرد
ص 60
تأثیر
تو میآیی
با دامنی که در طوفان تأثیر میگذارد
و من جوی آبی میشوم
که از کنار تو بگذرم.
ص63-62
سؤال
آیا
چیزی غمگینتر از توقف قطاری
در باران هست؟
آیا کسی
شکوههای یک ماشین به سرقت رفته را
شنیده است؟
آیا
هیچ رئیس جمهوری در زلزله مرده است؟
از جنگ دلم میگیرد
و از قطاری که مهمات حمل میکند
میخواهم دنیا را به آتش بکشم
با این کارخانۀ چوببری.
ص 64-63
راز
همۀ بادها به نیزار ختم میشوند
به انگشتهای تو
همۀ بادها
اندام گیج زنی را دنبال میکنند
در تاریکی
ص65
منبع
یک بسته سیگار در تبعید
غلامرضا بروسان
نشر مروارید
بیشتر بخوانید
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»