مصاحبههای مؤثر
نگاهی به آثار عبدالحسین زرینکوب در گفتگو با احمد ابومحبوب
نگاهی به آثار عبدالحسین زرینکوب در گفتگو با احمد ابومحبوب
منتقدانِ زرینکوب تاریخ را یکسویه روایت کردهاند
زرینکوب در تاریخنگاری نگاهی همهجانبه داشت و سعی میکرد هیچ جنبهای از تاریخ را مسکوت نگذارد. او حقایق پشت پرده تاریخ را نشان میداد و این به مذاق خیلیها خوش نمیآمد.
زرینکوب نامی است که به احترام آن باید از جا برخاست. مردی که ادبیات فارسی و نقد ادبی را متحول کرد. آثارش سرشار از اطلاعاتی است که هر پژوشگری خواه ناخواه باید به آن مراجعه کند. مردی که اطلاعات عجیب و گستردهاش در حوزههای ادبیات، فلسفه و تاریخ انسان را دچار شگفتی میکند. اینکه یک شخص بتواند در تمام این علوم استاد باشد، اتفاق عجیبی است که ناخودآگاه انسان را دچار این غرور میکند که چه خوب، این مرد بزرگ هموطن من است!
نام عبدالحسین زرینکوب چنان با ادبیات و تاریخ و عرفان و تصوف سرزمین ما گره خورده که حتی برای کسانی که هیچ سررشتهای از ادبیات ندارند نیز نامی آشناست. مردی که عمر خود را صرف پژوهشهای ادبی، تاریخی و فلسفی کرد تا میراثی بزرگ برای فرهنگ و ادب ما بر جا بگذارد. آثار پژوهشی او در مولاناشناسی، حافظشناسی، عرفان و تصوف و نقد ادبی در جهان کمنظیر است.
زندگینامه
عبدالحسین زرینکوب در سال 1301 در بروجرد چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی را در این شهر به پایان برد و برای تحصیل در دبیرستان به تهران آمد و در رشته ادبی تحصیلات خود را به پایان برد. بعد از آن به بروجرد بازگشت و به تدریسِ دروس ادبیات فارسی، تاریخ، جغرافیا، عربی، فلسفه و زبان خارجی در دبیرستانها پرداخت. در همین دوره بود که نخستین کتاب خود با نام «فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران» را منتشر کرد.
سال ۱۳۲۴ پس از آن که در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۲۷ با رتبه اول دورهٔ لیسانس ادبیات فارسی را به پایان رساند، و سال بعد وارد دوره دکتری رشته ادبیات دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۳۴ از رساله دکتری خود با عنوان نقدالشعر، تاریخ و اصول آن که زیر نظر بدیعالزمان فروزانفر تالیف شده بود؛ با موفقیت دفاع کرد.
زرینکوب در سال ۱۳۳۰ در کنار عدهای از فضلای عصر همچون محمد معین، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرهالمعارف اسلام (چاپ هلند) دعوت شد.
از سال ۱۳۳۵ با رتبهی دانشیار کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد و عهدهدار تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکدههای ادبیات و الهیات شد. زرینکوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک به تدریس پرداخت. وی از سال ۱۳۴۱ به بعد در فواصل تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاههای آکسفورد، سوربن هند و پاکستان و در سالهای ۱۳۴۷ تا سال ۱۳۴۹ در امریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرینستون به تدریس پرداخت.
او در سالهای ورودش به دانشکده با خانم قمر آریان آشنا شد. قمر آریان در گفتوگویی که در سال ۸۳ در روزنامه جامجم چاپ شد، تعریف کرد که آشنایی آنها در فضای دانشکده نزدیک به ۹ سال ادامه یافته بود، تا آن که سرانجام عبدالحسین زرینکوب که سی ساله شده بود، از آریان خواستگاری کرد. به گفته خودش، زمانی که ماجرا را با پدرش مطرح کرد، شنید که پدرش به خوبی با زرینکوب آشناست و مقالاتی از او خوانده، اما فکر میکرده که نویسنده آن مقالات باید مردی ۵۰ ساله باشد.
آریان و زرینکوب در سال ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکتری نیز ادامه دادند. (زرینکوب نفر اول و آریان نفر دوم در کنکور دکتری بود) و پس از فارغالتحصیلی، سالهای سفرشان آغاز شد. قمر آریان سالهای بسیاری را همراه با همسرش در هند و چندین کشور اروپای و عربی و لبنان گذراند. البته این ازدواج، فرزندی به دنبال نداشت.
این استاد شهیر در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در سن ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
گفتگویی با احمد ابومحبوب، استاد زبان و ادبیات فارسی و همچنین از شاگردان مرحوم زرینکوب داشتیم که در ادامه میخوانید:
******
آقای ابومحبوب؛ مرحوم زرین کوب را باید یک تاریخنگار بهشمار آورد یا یک محقق ادبی؟ کدام سبک در آثار و شیوه پژوهشهای او؛ ایشان را از دیگر محققان متمایز میکند؟
نکتهای که در تمایز مرحوم عبدالحسین زرینکوب میتوان مطرح کرد این است که او پژوهشگری چند بعدی است و این را میتوان از پژوهشهای متفاوت ادبی و تاریخی او و حتی نمایشنامههایی که چندان هم منتشر نشده، متوجه شد.
وزنهی سنگین زرینکوب روی پژوهش و نقد ادبی و تاریخنگاری و فلسفه تاریخی است. وقتی آثارِ تاریخی ایشان را مطالعه میکنیم، از گستردگی اطلاعات وی از فلسفه، تاریخ وادبیات، متعجب میشویم. من خود شاگرد ایشان بودم و گاهی تعجب میکردم که چطور فرصت میکردند به همهی این مباحث بپردازند. مرحوم زرینکوب با حافظهی قوی و دقت نظری که داشتند، توانستند در شاخهی نقد دانشگاهی تحولی اساسی ایجاد کنند. بین منتقدان، فردشناختی و تحلیلِ درونمایگی را رواج دادند.
تاریخی و ادبی بودن را کنار هم در ایشان شاهد هستیم. پژوهشهای مولویشناسی ایشان کمنظیر است و میتوان او را بزرگترین مولویشناس جهان بهشمار آورد. تحلیلها و اطلاعاتی که از منابع مولویشناسی دارند، شگفتانگیز است. در مولویشناسی و در پژوهشنگاریها، دیدِ بازی داشتند و جزیینگر و تحلیلنگر بودند و اطلاعات وسیع و گسترده ایشان انسان را شگفتزده میکرد.
گاهی تحلیلها و مباحث فلسفی از ایشان میدیدم که در نقد ادبیات آن؛ مباحث فلسفی را مطرح میکردند که به شکل اعجابآوری بود و نشان میداد از رنه دکارت و فلاسفهی معاصر جهان اطلاعات خوبی دارند. دانشجوی ایشان بودم و بسیار دوستشان میداشتم و به واقع میگویم که در هیچکدام از جنبههای فلسفه، ادبیات، تاریخ و نقد ادبی چیزی کم نداشتند و هیچکس را ندیدم در تمام این حوزهها با چنان قدرت و دانش وسیع و گستردهای عمل کند.
گسترده بودن حوزه کاری او را چگونه ارزیابی میکنید؟ ایشان در علم تاریخ، ادبیات، عرفان و تصوف به واقع استاد بودند. این گستردگی کاری را ناشی از چه چیز میتوان دانست؟
مسئلهی هوش و ذکاوت در ایشان مهم است و مهمتر از آن شکل مطالعات متودیک است. مرحوم زرینکوب مثل ما ایرانیها به شکل سنتی مطالعه نمیکردند و در واقع مطالعاتشان متودیک بود. شیوهی مطالعهی مدرنی داشتند که اطلاعات زیادی را در مدت کم و فرسایش کمتر به دست میآوردند.
ذهن تحلیلگری داشتند و وقتی میخواستند مطلبی تاریخی یا فلسفی را مطالعه کنند به جزییات آن توجه زیادی داشتند و تا نتیجه فکری و ذهنی علمی که میخواستند را از مطلب نمیگرفتند آن را رها نمیکردند و در نهایت با ذهن نقادشان نتیجهگیری میکردند و مطلبی را ارائه میدادند.
ذهن مرحوم زرینکوب همه چیز را با ادبیات میسنجید و با هر دانشی که به گونهای با ادبیات مرتبط بود آشنایی داشت و بر همین اساس اطلاعات خوبی از علوم انسانی داشت و از این اطلاعات به شکل عمیق استفاده میکرد. مرحوم زرینکوب رمانهای جدید و شعر های جهان را به زبان اصلی میخواند و این نشان میداد هیچ لحظهای از آموزش دست برنمیدارد.
دو قرن سکوت مهمترین و محبوبترین کتاب این پژوهشگر حتی برای خود اوست که پیرامون آن نقدهای بسیاری ازسوی مخالفان و موافقان مطرح شد و بسیاری آن را با دید سیاسی در بوته نقد گذاشتند. مهمترین تفاوت این اثر با دیگر آثار زرینکوب در چیست و آیا منابعی که ایشان در کتاب به آنها مراجعه کرده از اساس متفاوت است یا ایشان نگاه متفاوتی به تاریخ اسلام در این دو قرن دارد؟
کتاب دو قرن سکوت؛ تاریخ ایران در دو قرن اولیهی ورود اعراب به ایران است. در واقع این کتاب در ارتباط با ادبیات و هنر و درگیریهای سیاسی و اجتماعی ضدسلطهی اعراب در این دو قرن است. این سرگرمی نهضتهای سیاسی و اجتماعی و دینی در این دو قرن، باعث شده بود کمتر به هنر و ادبیات پرداخته شود و در واقع این دو قرن، دو قرن سکوت دانش و شعر و هنر ایرانی است.
منابعی که مرحوم زرینکوب در این کتاب از آنها استفاده کردهاند منابع کاملاً معتبری هستند. اکثر کتابهای تاریخی که نوشته شده، نگاهی یکطرفانه به مسائل داشته است. گرایش به یک حزب سیاسی خاص، رویکردهای نژادپرستانه یا جنبههای دیگر را در کتاب مدنظر قرار دادهاند که کاملاً یک طرفه است. اما زرینکوب در تألیفات تاریخی خود هیچگاه نخواست جنبهای را نادیده بگیرد و همین مسئله یعنی دیدن تمام جنبههای تاریخی و توجه به آنها، به مذاق خیلیها خوش نمیآمد.
تاریخها در دم و دستگاههای حکومتی و دولتی نوشته میشدند و تفکر خاص آن دولت بر تاریخ حاکم بود و با این اتفاق برخی از حقایق پشت پردهی تاریخی باقی میماند. زرینکوب این حقایق را برملا میکرد و همین رو شدن حقایقِ پشت پرده، اشخاصی را ناراحت میکرد.
شیوهی تاریخنگاری زرینکوب به این شکل بود که سعی میکرد تمام جنبههای تاریخ، چه مثبت و چه منفی آن را مدنظر قرار دهد و هیچکدام را مسکوت نگذارد. در واقع نگرش زرینکوب، شیوهی بیطرفانه، غیرمتعصبانه و همهجانبه است. مهمترین نکته در تاریخنگاری ایشان عدم تعصب و یک جانبهنگری است. او مورخی بیطرف است.
وقتی دو کتاب “دو قرن سکوت” و “خدمات متقابل اسلام و ایران” از آقایان زرینکوب و مطهری را مقابل یکدیگر قرار میدهیم با دو دیدگاه متفاوت درباره نحوه اسلام آوردن ایرانیان مواجه میشویم. به گمان شما این بحث که موجب شد بسیاری بر نگاه تاریخی دکتر زرینکوب خرده بگیرند؛ چه پایانی داشته است؟
کتاب مرتضی مطهری تاریخی نیست و تحقیقاتش هم همهجانبه نیست. اگر لیستی از کتاب تهیه کنید به این نکته پی میبرید که در این کتاب، تماماً خدمات ایرانیان آورده شده و هیچ توجهی به اعراب نشده است. محتوای کتاب به نام آن که “خدمات متقابل اسلام و ایران” است؛ نمیخورد. اگر نام کتاب “خدمات ایرانیان به اسلام” بود، نام برازندهتری بود چراکه تنها به خدمات ایرانیان در این کتاب توجه شده است. در واقع فرهنگ و تمدن اسلامی زمانی ایجاد شد که اسلام از مرزهای عربستان خارج شد و با فرهنگهای رومی و چینی و ایرانی درهم آمیخت و تمدن وسیعی را به وجود آورد.
تمدن اسلام، تمدنی ارتباطی و مجموعهای از تمدن سرزمینهای اسلام است. آقای مطهری این جنبه را مورد بررسی قرار داده نه همهی جنبههای تمدن اسلامی را. به عنوان مثال آقای مطهری در جایی از کتاب اشاره میکند انوشیروان ظالم بوده است و دلیل لقب گرفتن ظالم به انوشیروان، به داستانی برمیگردد که ایرانِ عهد ساسانی در جنگ با رومیان با آن همه ارج و قرب در خرانه کم میآورد و به دنبال تأمین خزانه در جستوجوی راهحلی است. در این بین بزرگمهر به انوشیروان اطلاع میدهد پینهدوزی هست که میتواند کمبود خزانهی ساسانی را تأمین کند!
انوشیروان از او میپرسد که در مقابل تأمین خزانه چه درخواستی داری و پینهدوز از پادشاه میخواهد که اجازه دهد پسرش تحصیل کند و انوشیروان این خواسته را نمیپذیرد. این مسئله را به عنوان نمونهای از ستم ساسانیان در تاریخ آوردهاند اما هیچکس به اینکه پشتِ این مسئله چه چیزی بوده است توجهی نشان نداده. باید دید چطور امکان دارد که یک پینهدوز آنقدر ثروت داشته باشد که بتواند کمبود خزانهی ساسانی را جبران کند؟
باید حقایق پشت تاریخ را کشف کرد. اگر این داستان صحت داشته باشد خود مبنی بر این است که مردم در رفاه بودهاند و اگر کسی میخواست درس بخواند از ازدیاد رفاه بوده نه کمبود آن. وقتی روایات تاریخی را میخوانیم و آن را نقل میکنیم باید حقایق پشت آن را هم ببینیم. تنها یک آدم ثروتمند است که میتواند کمبود خزانهی ساسانی را جبران کند.
خیلی از مورخان گرایشات یکطرفانه در تاریخنگاری دارند. در نگاه به حوادث تاریخی باید مسائل و اتفاقات پشت آن حادثه را نیز مورد بررسی و مطالعه قرار داد و اینگونه نگاه، همهجانبهنگری را میطلبد. البته این همهجانبهنگری ممکن است به سود خیلیها نباشد. اخیراً شنیدهام آدمِ نادانی در سخنرانی خود گفته که ما قبل از اسلام هیچ تاریخی نداشتیم. این سخن جز تحریفِ تاریخ چیزی نیست. ما دینِ زردشت را داشتیم. از آن طرف میگوییم که اسلام، تمدن خود را از ایران گرفته. این حرفها باهم تناقض دارند و تماماً ناشی از یکجانبهنگری است.
درمیان آثار ادبی و عرفانی ایشان به کاروان حله؛ میراث صوفیه و پله پله تا ملاقات خدا میتوان اشاه کرد. شاید هیچ اثری تا این اندازه محققانه و پژوهگشرانه در تاریخ ادبیات و عرفان ایران نوشته نشده. از نگاه شما وجه تمایز این آثار نسبت به دیگر آثار عرفانی چیست؟
هنوز که هنوز است در مطالعات عرفانی و تاریخیِ عرفان و تصوف، آثار مرحوم زرینکوب جزء منابع مهم و اولیهی اطلاعات است. ایشان اطلاعات گستردهای از محیالدین عربی، حافظ، مولانا و دیگر صوفیان و عارفان داشتند. منابع بسیاری از عارفان قدیم را در منزل ایشان دیده بودم و این منابع را آنچنان مطالعه کرده بودند که کاملاً بر آنها مسلط بوده و در سخنان خود از آنها استفاده میکردند.
مرحوم زرینکوب علاقهی خاصی به بزرگان ادبی داشتند و احترام زیادی برای آنان قائل بودند. اخلاق انسانی ایشان از پژوهشهایشان مشخص است و پژوهشهای عرفانی ایشان هنوز پژوهشهای درجه یک جهان محسوب میشود. هرکس که بخواهد دربارهی تفکر ایرانی و اسلامی و عرفانی تحقیق کند، اولین منابعی که باید به آن رجوع کند آثار مرحوم زرینکوب است. آثار ایشان را حتی میتوان از کارهای «رینولد آلن نیکلسون» هم برتر و بالاتر دانست. نیکلسون تحقیقات خیلی زیادی دارد اما هیچکدام به پای اطلاعات مولویشناسانهی زرینکوب نمیرسد. من تمام آثار ایشان را مطالعه کردهام. باید این آثار را مطالعه و مقایسه کرد تا فهمید که مرحوم زرینکوب چه کسی بوده است.
تأثیر زرینکوب را در ادبیات فارسی چطور میتوان ارزیابی کرد و این تأثیر بیشتر وجه تاریخی دارد یا ادبی؟
زمانی این تأثیر ادامه پیدا خواهد کرد که آثار ایشان خوانده شود و از آنها الگو گرفته شود. آثار زرینکوب میتواند در پژوهشهای ادبی الگوی بسیاری از پژوهشگران باشد. زرینکوب در نقد دانشگاهی تغییر و تحول اساسی ایجاد کرد. تا قبل از ایشان، نقد ادبی در دانشگاهها تنها به معنی کردن اشعار و لغات ختم میشد. فقط کسانی که شاگردی ایشان را کردند میدانند که معنی کردن لغات و ابیات، نقد نیست.
کتاب «با کاروان حله» یک نقدِ فردشناختی است که باعث شد نقد در دانشگاهها به کلی تغییر کند. خیلی از اساتید هنگام درس دادن متون لغات را معنی میکردند، البته این روش متأسفانه هنوز هم در دانشگاهها توسط برخی اساتید مرسوم است. اینها همان سنت گذشته را در سطح نازل و مبتذل ادامه میدهند. اما زرینکوب این شیوهی نقد را دگرگون کرد و کسانی که از ایشان مایه گرفتند، تحلیلگرانه نقد میکنند نه لغوی. مرحوم زرینکوب توانست نقد دانشگاهی را دچار تغییر و تحولات اساسی کند اما هنوز هم آن شیوهی نقد سنتی در دانشگاهها رواج دارد که امیدوارم اصلاح شود.
آثار عبدالحسین زرینکوب:
در حوزه نقد ادبی:
فلسفه شعر
نقد ادبی
با کاروان حله مجموعهای از نقد ادبی
شعر بیدروغ، شعر بینقاب
از کوچهٔ رندان٬ بحث و بررسی و نقد اشعار حافظ شیراز و تشریح شرایط سیاسی و اجتماعی شیراز در زمان شاه مسعود
سیری در شعر فارسی، بحثی انتقادی در شعر فارسی و تحوّل آن با نمونههایی از شعر شاعران
سرّ نی، نقد و شرح تحلیلی و تطبیقی مثنوی معنوی
بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصّهها و تمثیلات مثنوی معنوی
پله پله تا ملاقات خدا٬ درباره زندگی، سلوک، و اندیشه مولانا. و نیز نحوه آشنایی با شمس تبریزی و چگونگی اثرپذیری روحی و طوفان تصوفی که در وی عارض گردید و نیز اطلاعات باارزشی در مورد کودکی و نوجوانی مولانا و نیز شرح احوالات شاگردان معروفش حسام الدین چلبی و صلاح الدین زرکوب
پیر گنجه، در جستجوی ناکجاآباد٬ شرح حال نظامی گنجوی و بررسی اشعار و آثار وی و نیز شرح تفصیلی تاریخ آن دوران
آشنایی با نقد ادبی
از گذشته ادبی ایران
از نینامه
دیدار با کعبه جان درباره زندگی و آثار و اندیشه خاقانی
نامور نامه درباره فردوسی و شاهنامه
در حوزه تاریخ ایران:
دو قرن سکوت درباره تاریخ و اتفاقات دو سده بعد از حمله اعراب به ایران و اثرات نفوذ اعراب و مسلمانان در آن دوران
تاریخ ایران بعد از اسلام
فتح عرب در ایران
تاریخ مردم ایران (۲ جلد)
روزگاران ایران٬ تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی
دنباله روزگاران ایران٬ تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی
روزگاران دیگر
آشنایی با تاریخ ایران
در حوزه تاریخ اسلام:
بامداد اسلام
کارنامه اسلام، شامل مجموعه دستاوردهای امپراتوری عظیم اسلامی و رشد و شکوفایی کم نظیر علوم طبیعی در میان فیلسوفان مسلمان در علوم مختلف مانند جبر، شیمی، فیزیک و ریاضیات
در حوزه اندیشه:
ارزش میراث صوفیه
فرار از مدرسه
جستجو در تصوف ایران
در قلمرو وجدان، سیری در عقاید، ادیان، و اساطیر و شامل بخشهایی چون: پندارهای از یاد رفته و میراث هندوان و اسطوره یا تاریخ و نفوذ در ادوار ما قبل تاریخ عقاید و دیانات. فصل آغازین کتاب با این عبارت آغاز میشود: بودن یا نبودن؟ مساله این است! و جوابی که پرسشگر حیرتزده میجوید برای آنست که مطمئن شود این بودن آیا به زحمتش میارزد و زندگی وی اصلا هیچ معنی و هدف دارد یا آنکه جز توالی کودکی و جوانی و پیری که سرانجام به عدم محض منتهی گردد؛ چیزی نیست.
شعله طور
ترجمهها:
بنیاد شعر فارسی
ادبیات فرانسه در قرون وسطی
ادبیات فرانسه در دوره رنسانس
شرح قصیده ترساییه خاقانی
فن شعر ارسطو
ارسطو و فن شعر
مجموعه مقالات:
یادداشتها و اندیشهها
نه شرقی، نه غربی، انسانی
از چیزهای دیگر مجموعه چند یادداشت پراکنده
با کاروان اندیشه
دفتر ایام، مجموعهٔ گفتارها، اندیشهها، و جستجوها
نقش بر آب، جستجویی چند در باب شعر حافظ، گلشن راز، گذشتهٔ نثر فارسی و ادبیات تطبیقی
حکایت همچنان باقی
مطالب دیگر
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
«گوشماهی» با صدای آیلا کریمیان
-
معرفی کتاب4 هفته پیش
«خداحافظ آنا گاوالدا»: از جادۀ ادبیات به سوی تابناکترین گلها…
-
کارگردانان ایران1 ماه پیش
«شمس پرنده» شاهکار پری صابری
-
مصاحبههای مؤثر1 ماه پیش
محمدعلی بهمنی و روح نیماییاش…
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
رمانی دربارۀ «دختری با گوشوارۀ مروارید»
-
موسیقی کلاسیک1 ماه پیش
Canon in D شاهکار یوهان پاخلبل
-
مهدی اخوان ثالث3 هفته پیش
پادشاه فصلها، پاییز…
-
رادیو ادبیات3 هفته پیش
«یکروز میآیی که من دیگر دچارت نیستم» شعر و صدا: افشین یداللهی