با فلسفه
نظر افلاطون دربارهی شعر
افلاطون، شاعرترین ِ فیلسوفان، دشمن شعر بود زیرا آن را برای نسل جوانان خطرناک میدانست. برای همین شاعران را از شهر آرمانی خود بیرون کرد. او در رسالهی ایون (Ion)به بحث دربارهی دلایل رد شعر روی میآورد.
- عدم آگاهی شاعر از هنرش
« شاعر موجودی فروغبخش، چند سویه و مقدس است. هیچ ابتکار و اختراعی در او نیست، مگر به حکم الهام و خارج گشتن از حالت معمولی. مادامی که شاعر پشت به احساسات ظاهری نکرده قادر به بیان الهامات خود نیست. خیلی از کلمات شاعر نجیب و متعالی است همچون کلمات ما در باب هومر.
اما شاعر بر مبنای موازین هنری شعر نمیسراید. تنها زمانی شاعر میتواند شعر عالی بگوید که تحت تسخیر و الهامِ میوز (muse)، الههی شعر، قرار گرفته باشد؛
یک گروه شاعران سرودی مستانه سر میدهند، دیگری سرود پرستش، دیگری قطعات دلنشین و موزون، و آن دیگری اشعار حماسی یا ایمبیک (Imbic) میسراید، شاعری که در سرودن نوع خاصی مهارت دارد در سرایش گونههای دیگر ناتوان است، زیرا شعر او نه از رهگذر قوانین هنری بلکه به مدد الهام است.
ارابهرانان در مقایسه با هومر از ارابهرانی بیشتر میدانند. هر صنعتگری نسبت به رشتهی کاریاش بیش از شاعر به آن واقف است. پس شاعر به عنوان مربی در مقایسه با صنعتگر در مرتبهی نازلی قرار دارد. زیرا شاعر نه به حکم علم و آگاهی، بلکه به حکم الهام یا جنون_ که هردو به نظر افلاطون مترادفند_ سخن میگوید بنابراین قابل اعتماد نیست.
نهایتا افلاطون الهاممحور بودن شعر را نقص آن میداند و برای همین اعتنایی به آن ندارد.
- تأثیر نامطلوب بر روح بر جوانان
افلاطون والاترین حقیقت را مبتنی بر پارسایی، دقت و خردمندی میداند. از نظر او شاعر نه تنها از چنین حقیقتی حرف نمیزند بلکه ما را از این مسیر منحرف میکند. افراد نمیتوانند به عنوان آموزگار به شاعران رجوع کنند زیرا شاعران در مورد خدا دروغ میگویند و انسانها را نیز موجوداتی پست و شریر توصیف میکنند. در اشعار هومر خدا طوری بازنمایی شده که گویی اعمالی ضد اخلاقی مرتکب شده است، از اینرو زئوس (zeus)، خدای آسمان، هوا، رعد، خوشبختی و سعادت را به عدهی اندک و بدبختی و شقاوت را بر سر گروه کثیری نازل میکند. آتنه(Athene)، الههی خرد، و زئوس، پیمانشکنان کفرگو و خدایان دیگر، عاملان شر و اندوه در میان تودهی عوام توصیف میشوند. قانون باید شعرا را از بیان اینکه خدا اسباب شرارت است باز دارد، یا اگر خدا را عامل شر میدانند باید برای این حرف دلیل عقلانی بیاورند.
آنان باید بگویند اشرار مستحق کیفرند و آنچه خدا انجام میدهد عادلانه و به حق است. شااعر حق ندارد بگوید مجازاتشوندگان قربانیهایی مفلوکند و خدا عامل بدبختی آنهاست. در جمهوری نظام یافتهی افلاطون چنین ادبیاتی مخرّب، کفرآمیز و ویرانگر است.
- تقلید از تقلید
دلیل دیگری که افلاطون در رد شعر میآورد مسئلهی تقلید (mimesis) است. او طبق نظریهی مُثُل کائنات این جهانی را سایهای از عالم بالا میداند. یعنی اصل، عالم مینو و تمام این جهان فرع اوست. بنابراین آفرینش شعر و هنر صرفا تقلیدی از یک تقلید دیگر است و بنابراین دو مرحله از حقیقت دور است و چنین هنری با کمترین بهره از حقیقت بیارزش است. مثالی که او در این باره میزند تختخواب است. خدا ایده و اندیشهی تختخواب را آفریده و نجار با درک ناقصی که از این ایده دارد یک رختخواب واقعی ساخته اما شاعر چیزی تجسمی و زبانی دربارهی رختخواب به ما میگوید و احساسات ما را با نازلترین اشکال شعری یا هنری اشباع میسازد.
- پرداختن به دغدغهها و مسائل پست
افلاطون دائما به عالم مُثل، امور متعالی و حقیقت میاندیشید از این رو شعر را که در آن به آهنگران، پارو زنان و پیشهوران میپرداخت و بیانکنندهی درد ایشان بود عوامانه میدانست. از نظر او شعر خوشایند فرودستان است و به مزاج ایشان خوش میآید.
شعر احساسات را برمیانگیزاند به همین دلیل باید از ریشه خشکانده شود.
زیرا اگر قرار است خوشبختی و سعادت انسانها افزون گردد باید بر احساسات مسلط شد و به وقار و متانت رسید.
اختیارات شاعر در آرمانشهر
افلاطون به این پرسش که آیا نباید شعری سرود چنین جواب میدهد:
چرا اما با نظارت حاکمان باید باشد. شاعرانی که به آنها اعتماد میشود باید اشعار رسمی بسرایند. اشعاری که اخلاقی باشد (به خدایان توهین نکند)، احساسات را تحریک ننماید و مروج فضیلت در جامعه باشد. احتمالا ادبیات پذیرفته شده برای آرمانشهر افلاطون گونهای است که ما آن را «ادبیات تعلیمی» میگوییم.
منابع
- Dutton Richard:An introduction literary Criticism. Lonyman. Hongkong
- Vernon: A short history Criticism. The Merlin Prees,London, 1984
- The CAMBRIDGE DICTIONARY OF PHILOSOPHY/ SECEND EDITTION
- Plato(2009)Encyclopedia Britannica. Ultimate Refrence suite. Chicago
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…