به وقتِ شنیدنِ شعر
نوروز بمانید که ایام شمائید…
نوروز بمانید که ایام شمائید…
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
میآورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوتزده، آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنندۀ آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطورۀ جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانۀ بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینۀ مهر و هم آتشکدۀ عشق،
هم صاعقۀ خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر میچمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصلۀ دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچۀ خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
شاعر: پیرایه یغمایی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نامهات رسید، دختر!
-
شعر جهان3 هفته پیش
شعری از پابلو نرودا برای «معصومه کریمی»
-
تحلیل داستان و نمایشنامه4 هفته پیش
نگاهی به رمان «بچهآهو» اثر ماگدا سابو
-
موسیقی بی کلام1 ماه پیش
ما هیچ، ما نگاه…
-
موسیقی بی کلام2 هفته پیش
«نازنینِ ناتمام» اثر مزدافر مؤمنی
-
تحلیل نقاشی4 هفته پیش
نگاهی به چند نقاشی پل سزان
-
به وقتِ شنیدنِ شعر1 ماه پیش
«ارغوان» شعر و صدا: هوشنگ ابتهاج
-
تحلیل داستان و نمایشنامه1 ماه پیش
رمانهای جین آستن به روایت جان مولان