با ما همراه باشید

معرفی کتاب

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و...

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

  • گفت‌وگوی شاعران (مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، م. آزاد تهرانی، و گرداری [لعل] تیکو، ترجمۀ [سه مقدمه از کوشندگانِ پیشین]، ویرایش و تنظیم از: مرتضی کاخی، انتشارات زمستان، 1384، 142 ص.

 

الف. در تابستان 1344، یک ایران‌شناس هندی، که در ایالات متحدۀ آمریکا به تدریس مشغول بود، به ایران آمد تا از نزدیک با موقعیّت فرهنگی و ادبیِ شاعران نوگرای جوانِ پس از نیما یوشیج آشنا شود و آراء و عقاید آنان را دربارۀ شعر فارسیِ آن دوره بشنود. این ایران‌شناس، گرداری (یا گردهاری) لعل تیکو (G.L.Tikku) نام داشت و این که به چه پاسخ‌هایی در نزد خویش رسید، به بحث ما مربوط نمی‌شود. آن‌چه برای ما اهمّیّتِ بیش‌تری دارد، آن است که حاصلِ دو دیدار او با چهار تن از شایسته‌ترین شاعرانِ پس از نیما یوشیج (ا. بامداد، م. امید، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد)، نخست در منزل فرخزاد و سپس، در منزل شاملو، گفت‌وگویی است ضبط شده و به نسبت تفصیلی و البتّه، خواندنی. اما گذشته از لعل تیکو و چهار شاعر یاد شده، یک شاعرِ سرشناس از نسل دوم شعرِ نیمایی (م.آزاد)، یک کوشندۀ ادبی از همین نسل (سیروس طاهباز) و دو دوستِ ایرانی لعل تیکو، درس‌خواندۀ مغرب زمین و علاقه‌مند به شعر جدید فارسی (حسن کامشاد، امین بنانی) نیز در این گفت‌وگوها حضور دارند.

ب. نوار ضبط شدۀ این دو جلسۀ گفت‌وگو، به سفری دور و دراز در ینگه دنیا می‌رود و تا سال‌ها از دیدۀ دوستداران شعر فارسی سدۀ بیستم میلادی پنهان می‌مانَد. سپس، خلاصه‌ای از آن، در اواخر دهۀ 1980 میلادی، به زبان انگلیسی منتشر می‌شود. ایران‌شناس هندی، سرانجام، اندکی پیش از مرگ (1996 میلادی) با همکاری یک دانشجوی ایرانی ( علی‌رضا انوشیروانی) و یک همکار آمریکایی (جانِت اسمار J. smarr) متن گفت‌وگوها را، به تمامی از نوار بر کاغذ منتقل می‌کند و برگردانی به زبانِ انگلیسی هم از آن به دست می‌دهد. پس از درگذشت لعل تیکو، متن دو زبانۀ گفت‌وگوها، همراه با سه مقدّمه از انوشیروانی_اسمار، بنانی و لعل تیکو در ایالات متحدۀ آمریکا نشر می‌یابد. نسخه‌ای از این کتاب، به دست استاد نامورِ ادب فارسی، محمدرضا شفیعی کدکنی، می‌رسد و او نیز انتشار متنِ فارسی اثر را به یک کوشندۀ شعر معاصر ایران، مرتضی کاخی، پیشنهاد می‌کند. کاخی نیز، چنان که خود در مقدّمه می‌گوید، علاوه بر ترجمۀ مقدمه‌های سه‌گانۀ یاد شده به فارسی، به ویرایشِ «متن اصلی فارسی، که غلط‌های فراوان داشت، چه غلط‌های تایپی و مطبعی و چه اشتباهات ناشی از پیاده کردنِ نوار و نگاشتنِ نادرستِ آن به فارسی»، همراه با «توضیحاتی ولو مختصر» و در موارد لزوم «در پانوشت صفحات» (ص 8) می‌پردازد. بدین ترتیب، با حذف ترجمۀ انگلیسیِ گفت‌وگوها، متن اصلی در دسترس خوانندگان ایرانی قرار می‌گیرد.

پ. یکی از مهمّ‌ترین نکته‌هایی که در این گفت‌وگوها دیده می‌شود، موقعیّت هنوز ثبیت نشدۀ شعر نیمایی در نیمۀ دهۀ 1340 است. از این رو، در مَثَل، نگرانی‌ها و دغدغه‌هایِ اغلبِ شاعران حاضر در دو جلسه دربارۀ داوری‌های فارسی‌دانان و ایران‌شناسانِ جهان و در مجموع، فرنگی‌ها، نسبت به شعرِ خود و هم‌قطارانش، بسیار عمده است. حتّی اخوان ثالث، که به دلیل‌هایی ادبی باید موقعیّت بهتری نسبت به دیگران داشته باشد، از این موضوع مستثنی نیست. هم‌چنین، با وجود دوریِ او و شاملو از «حزب تودۀ ایران» در این دوره، قضاوت‌های یک ایران‌شناس اههل اتّحاد جماهیر شوروی (پیشین) دربارۀ شعر نیمایی، برای این دو اهمیّت بسیار گسترده‌ای دارد ( صص42-43) در واقع، این اندازه حسّاسیّت  نسبت به نشر مقاله‌ای از این ایران‌شناس در مجلّۀ پیام‌نوین (انجمن دوستیِ ایران و شوروی) نشانی است از مرجعیّت ادبی کشور شوراها برای تعداد درخور توجهی از شاعرانِ آن دوره. علاوه بر این، به نظر می‌آید که نیاز به تأیید بیگانگان و در همان حال، ترس از آنان، (نامۀ م.آزاد به بنانی پس از این دو جلسه، نمونۀ جالبی از این موضوع است: ص 17) تأییدی است بر موقعیّت متزلزل ما در زمینه‌های گونه‌گونِ ادبی و فرهنگی و فکری؛ و با وجودِ رواج گستردۀ ایدۀ بازگشت به خویشتن در چهار دهۀ پایانی سدۀ بیستم میلادی، دامنه‌اش از سدۀ گذشته به سدۀ بیست و یکم میلادی هم کشیده شده است.

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

ت. با این‌همه، پیکانِ حملۀ شاعران نوگرای مورد بحث، بیش‌تر متوجه نوگرایانِ اعتدالی است و در این میان، مجلۀ سخن و مدیر آن، پرویز ناتل خانلری، البتّه، جای ویژه‌ای دارد. نفوذِ ناتل خانلری در حاکمیّت سیاسی و فرهنگی دورۀ پهلوی دوم، تأثیر مستقیم یا نامستقیمش در شکل‌گیری ذهن و زبانِ بخش عمده‌ای از ادیبان ایرانی و ایران‌شناسان فرنگی، و مهمّ‌تر از همه، در تقابّل قرار گرفتن او با شاعران چپ‌گرای نیمایی، مورد انتقاد این گویندگان است (صص 34-40). البتّه، در عالم خیال می‌توان فرض کرد که برخی از شاعران نیمایی، روزی_روزگاری، برای چاپِ سروده‌هایشان به سخن مراجعه کرده باشند و ناتل خانلری به آنان روی خوش نشان نداده است. به هر روی، در مَثَل، به نظرِ م.آزاد، درک فریدون توللّی و نادر نادرپور از شعر «سطح پایین و ساده» است. با وجود این، با طنزی تلخ تأکید می‌ورزد که نادرپور، «احتمالاً، مشهورترین شاعر زمان هم باشد» (ص41). به نظر می‌آید که در این گفت‌وگوها م.آزاد بی‌پرواتر از دیگران به نقدِ معاصران می‌پردازد. امّا چه در نگاهِ انتقادی او و چه در کلام منتقدانۀ دیگر شاعران، نکته‌ای بسیار آشکار وجود دارد: بخشی از این انتقادها به اختلافِ سلیقه و تفاوتِ گرایش ادبی آنان و نوگرایانِ اعتدالی مربوط می‌شود. امّا بخشی دیگر از انتقادهای شاعران نوگرای نیمایی نسبت به نوگرایان اعتدالی، به اعتبار و مقام و موقعیّت فرهنگی و حتّی اجتماعی درخور توجّه و گاه، حتّی ممتازِ گروه اخیر مرتبط است.

ث. یکی دیگر از نکته‌های پُر اهمیّت طرح شده در این گفت و گو به موضوع وزن و موسیقی در شعر برمی‌گردد. دفاع فرّخزاد از وزن بسیار پُرشور و گسترده است. زیرا، او به خلافِ برخی نوگرایان، به آزادی در هنر اعتقادی ندارد: «چون در آزادی، هیچ‌وقت، یک چیز قوی و نیرومند به وجود نمی‌آید. اصلاً، این آزادی به نظر من یک جور تنبلی است» (ص107). علاوه بر این، او می‌گوید که «فُرم را به وسیلۀ وزن ایجاد» می‌کند (ص105). با این‌همه، فرخزاد از فاصله‌ای میان تلقّی خود از وزن نیز خبر می‌دهد: شعرهای نادرپور «فقط شکل ظاهری» دارند (ص111)، در حالی که «وزن من، توی کلمه است». اما «کلمۀ من توی وزن نیست» (ص59). فرخزاد، خود را از جملۀ دوستدارانِ شعر شاملو می‌داند. اما متأسّف است که بخشی از شعرهای او وزن ندارد (ص117). او شاملو را در روبه‌روی نظرِ خود، و در موقعیّتی دفاعی قرار می‌دهد. اما شاملو علاقه‌ای به دفاع تحلیلی از خود نشان نمی‌دهد و بیش‌تر به جدل‌های حاشیه‌ای و طنزآمیز پناه می‌بَرد. در مقابل، م.آزاد با اشاره به نوعِ موسیقی زبان در شعرهای منثور شاملو، به سنجشی سودمندتر در این زمینه می‌رسد. (ص112). به نظر می‌آید نگرانیِ فرخزاد نسبت به شعرِ بی‌وزن و ورودِ شاعر به قلمرویِ نثر، شاید، بیش از آن که به نوع تجربه‌های شاملو در شعر مربوط باشد، به آسان‌گیری‌های حاصل از نثرنویسی‌هایِ بی‌درو پیکر به نام «شعر» مرتبط است.

ج. در این گفت‌وگوها، سپهری ناظری خاموش است و در هیچ یک از بحث‌ها شرکت نمی‌کند. او، که به احتمال، به درخواستِ فرّخزاد در این گفت‌وگوها حضور یافته بود، در پیِ پرسش ایران‌شناس هندی دربارۀ سروده‌هایش، «خود را از جهانِ شعر و شاعری بر کنار دانست و تأکید بر نقاش بودنش داشت» (ص20). شاملو به لحاظ نظری در این گفت‌وگو، کم حوصله جلوه می‌کند. امّا اخوان ثالث در بحث حاضریراق است و نکته‌های درخورتوجّهی را در ارجاع به سنّت‌های ادبی پیش می‌کشد. گفته‌های فرخزاد، مانند سروده‌هایش، جویباری و روان است و تحلیل‌های ادبی‌اش، اغلب، از غریزه‌ای طبیعی نسبت به زندگی و کلمه مایه گرفته است. در این میان، م.آزاد در تحلیل جوانب گونه‌گون شعر نیمایی تواناتر از دیگران به نظر می‌آید. امّا در همان حال، او مانندِ همۀ ادوار شعرگویی‌اش، از نیمۀ دهۀ 1330 تا نیمۀ دهۀ 1380 میان دو طیفِ شاعری و انتقاد ادبی مردّد و هاج و واج است. این تردید، سرانجام سبب شد که در هر دو طبف، به حدّی میانه اکتفا کند: «من هنوز به جایی نرسیده‌ام و دارم کوشش می‌کنم و نگاه می‌کنم و بیش‌تر می‌خواهم ببینم کی چه کار کرده و کی به چه توفیق‌هایی رسیده است» (ص63). این سخن، اعترافی است فروتنانه به موضوع مورد اشاره.

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

چ. بد نیست به چند سهو یا نادرستی در متن نشر یافتۀ گفت‌وگوها و مقدّمۀ یکی از حاضران در آن نیز اشاره شود: به خلاف گفتۀ بنانی (ص15) تولّدی دیگر در سال 1342 نشر یافت و نه در سال 1343. نیز به خلاف گفتۀ او (ص 15) سپهری در دو دهۀ 1960-1950 میلادی «هشت کتاب از شعرش را» (ص 15) منتشر نکرد. اشارۀ اخوان ثالث (ص36) به «جهانگیر بهروزی»، به احتمال، سهوی است و با توجه به فضای سخن، باید مقصودش جهانگیر جلیلی، نویسندۀ داستان‌های اجتماعی عامّ‌پسند دورۀ رضاشاهی، باشد و نه «جهانگیر بهروز» (بهروزی؟)، روزنامه‌نگاری از دورۀ بعد. هم‌چنین، اشارۀ م.آزاد به سپهری و «آن خاطرات» (ص58) چندان معنایی ندارد و با توجّه به سیاق سخن، باید منظورش یکی از سه مجموعۀ مرگ رنگ یا زندگی خواب‌ها یا آوار آفتاب باشد. گفتۀ طاهباز دربارۀ وجود شعر بی‌وزن در آثار نیما یوشیج  (ص92)، البته، بر طبق آثاری که خود او از نیما منتشر کرده است، درست به نظر نمی‌آید. اشارۀ شاملو به فیلسوفی که «اساس فلسفۀ خود را بر شعرهای هولدرلین گذاشته است» (ص116)، مربوط به مارتین هایدگر است و نه کارل یاسپرس. اشارۀ طاهباز به «ضرب‌المثل ایرانیِ مترجم خائن است» (ص129) ممکن است اشتباه لُپّی یا غلط چاپی باشد. البته، این ضرب‌المثل، ایتالیایی است. اشارۀ شاملو دربارۀ «شعر طاهباز» (ص134) هم، به احتمال، از همین مقوله است. زیرا، طاهباز شاعر نبود. علاوه بر این،بر روی جلد کتاب، از «م.آزاد تهرانی» یاد شده است. امّا بهتر بود از نام شناسنامه‌ای او (محمود مشرف آزاد تهرانی) یا نامِ ادبی بیش‌تر شناخته شده‌اش (م.آزاد) استفاده می‌شد.

گفت‌وگو با فروغ، شاملو، سهراب، اخوان‌ثالث و…

ح. سخن مختصر می‌کنم: بی‌تردید، «چنین جمعی، که چهارتن از آنان چهار ستونِ شعر نوی فارسی معاصر_بعد از نیما_ هستند، هرگز یک جا جمع نشده‌اند که راجع به شعر معاصر و فضای فرهنگی ِ زمان خودشان حرف بزنند». البتّه، «هرچه گفته باشند، خواندنی است.» (به نقل از شفیعی‌کدکنی، ص7). در واقع، به نظر می‌رسد که این گفت‌وگوی فراموش شده، که پس از سفری چهل ساله، و به تعبیر حافظ، «چون شرابِ در شیشه مانده و اربعین سپری کرده، به صافی رسیده» و به میهن بازگشته است، متن بسیار مغتنمی است تا ما را به مرور و سنجش واقع‌بینانۀ موقعیّت فرهنگی و ادبیِ شعر و شاعران نیمایی در نیمۀ دهۀ 1340 برانگیزد. گذشته از این، به احتمال، می‌توان از آن در شناخت و بررسیِ تجربه‌های اغلب ناکام یا نیم‌سو و کم‌سو مانند در شعرِ قبل و بعد از این دوره‌ها بهره گرفت. استثناهایِ کام یافته و فروزان، البتّه، جای خود دارد.

مهر 1385

منبع:

برگ‌هایی از تاریخ بی‌قراری ما

چهل گفتار در شناخت و تحلیلِ شعر و ادبِ معاصر

کامیار عابدی

نشر ثالث

 

 

برترین‌ها