تحلیل نقاشی
آلن دو باتن: چگونه به عشق تداوم بخشیم؟
آلن دو باتن: چگونه به عشق تداوم بخشیم؟
اگر بخواهیم درک کنیم چگونه میتوانیم فرد مورد علاقهمان را ارزیابی کنیم و دوباره به او تمایل پیدا کنیم، نگاه کردن به روش هنرمندان، برای باز_دیدن چیزهای آشنا، میتواند کارساز باشد. عاشق و هنرمند هر دو در مقابل یک معضل انسانی قرار دارند: گرایش فراگیر ِ عادی و یکنواخت شدن و اعلام این که هرچیز و هرکس که میشناسیم ارزش توجه کردن ندارد. یکی از خیرهکنندهترین مشخصات برخی شاهکارهای هنری در این است که قادرند هیجان ما را نسبت به چیزهایی که عادی شدهاند، برانگیزانند: آنها میتوانند جذابیت نهان تجربههایی را که به آنها بیتوجه شدهایم، بیدار کنند. باریکبینی در این آثار میتواند توانایی ما را برای تحسین دوباره بازسازی کند. چیزهای آشنایی که عادی شدهاند. کودکی در حال نظم دادن، فرود آمدن غروب خورشید، وزش باد در سرشاخههای درختی تناور، ناشناس بودن کسی که دیروقت شب در رستورانی در یک شهر بزرگ غرب میانه امریکا (اشاره به نقاشی ادوارد هاپر)، شام میخورد_ به لطف هنر، این مناظر میتوانند بر ما تأثیر بگذارند و بار دیگر تکانمان بدهند. یک هنرمند بزرگ میداند چگونه توجه ما را نسبت به جنبههای لطیف، برانگیزاننده و معماگونهی جهان جلب کند؛ کمکمان میکند بیتوجهی شتابزدهمان را کنار بگذاریم و بیاموزیم در محیط اطرافمان چیزهایی بیابیم که دوهوچ، هاپر، سزان یا رامبراند در آثارشان یافتند.
در قرن نوزدهم، مارچوبه، به جز این که یکی از مواد غذایی قابل فروش در بازار ترهبار باشد، برای مردم طبقهی متوسط فرانسه جاذبهی دیگری نداشت؛ البته تا سال 1880، زمانی که ادوار مانه پرترهی لطیفی از چند ساقهی مارچوبه نقاشی و چشمان جهان را به جذابیت ملیح این گیاه خوردنی جلب کرد. علیرغم ضربههای ظریف قلممو، مانه قصد قشنگ کردن این سبزی را نداشت؛ هنر را، برای بخشیدن کیفیاتی که واقعا فاقد آن است، به کار نمیبرد، بلکه، کاری که انجام داده آشکار کردن ویژگیهایی است که همیشه وجود داشته، ولی معمولا ندیده گرفته شده. جایی که ما فقط چند ساقهی ساده میبینیم، مانه خصوصیاتی ظریف را ثبت و ضبط کرده است، طراوت خاص و گونهگونگی هر ساقه را. و با اینکار، این گیاه فروتن را زنده کرده، به طوری که در مقابل این تصویر، شخص ممکن است بشقابی از مارچوبه را مظهری از زندگی خوب و معقول بپندارد.
برای نجات رابطهای عاطفی از بیتفاوتی و یکنواختی، میتوانیم، با همان خلاقیت متحولکنندهای که مانه در مورد گیاهش به کار برد، بر همسرمان تأثیر بگذاریم. میتوانیم بکوشیم نکات خوب و زیبایی را که زیر عادت و روزمرگی نهان شده، تشخیص دهیم. ممکن است بارها همسرمان را در حال هل دادن چرخ خرید، بددهنی نسبت به مأمور ادارهی برق یا سرخورده از محل کار دیده باشیم، تا آنجا که خلقیات دیگرش، همچون ماجراجویی، شتاب، شیطنت و فراتر از همه، مستحق عشق بودن را فراموش کرده باشیم.
یکی از بزرگترین خطرها، وقتی در عشق شکست خوردهایم آن است که اطرافیان ترغیب میشوند برای آرامش خاطر ما حرفهای دلخوشکنندهای بزنند. مشتاقند ما را دلداری دهند، به ما اطمینان میدهند که خوشبختی در همین حوالی است، که اندوه کمدوام است و معشوق ارزش قطرهای اشک هم ندارد. درمانهایی پیش و پا افتاده که از آنها گمراه کنندهتر نمیتواند باشد. و بهترین روش همسویی با ادوین چرچ است.
چرچ میتوانست نقاشی دلگرمکنندهای بکشد؛ شاید کشتیای که به سلامت به بندر رسیده یا شب آرامی با جزیرهای در دوردست. به عبارت دیگر، میتوانست القا کند که همه چیز خوب و آرام است. در عوض تصویر، به وضوح نشان میدهد که سفر مخاطره آمیز است و خطر یک واقعیت است. وادارمان میکند شهامت را بیشتر تحسین کنیم_ این که سفر خارقالعاده است؛ ولی باید خطرهایش را هم در نظر گرفت و ظرفیت کنار آمدن با آنها را پیدا کرد.
احتمالا بهترین محل برای آویختن نقاشی چرچ در دفتر یک دانشکدهی نیروی دریایی است. متاسفانه، ما هنوز دانشکدههای (آموزش) رابطه نداریم (زیرا ممکن بود کیفیت انسانی را بهبود بخشد) ولی اگر میداشتیم، آنها همین درس را به ما میآموختند و برای این منظور از چند اثر هنری مشابه دیگر هم، استفاده میکردند. و به عوض دلداریهای زبانی در مورد روابطی که به شکست میانجامند، تمرکزشان را بر این پرسشهای غیرعادی معطوف میکردند که با چه مسائلی درگیر شویم تا در عشق موفق باشیم. (این که) کجا مرتکب اشتباه شدهایم؟ یا، تا چه اندازه باید مشکلات را پیشبینی میکردیم؟ نباید توقع داشته باشیم تهیهی مقدمات برای عشق کمخطرتر از آنی باشد که ممکن است برای یک سفر دریایی در نظر میگیریم.
ما از هنر میخواهیم که در ارتباط میان شناخت مشکل و موفقیت در چیزهای باارزش به ما کمک کند. تصور سفری دریایی به دور دماغهی امید دلهرهآور است، ولی اگر با تمام وجود خود را وقف به دست آوردن مهارتهایی کنیم که مورد نیاز این سفر است، احتمالا به سلامت به مقصد میرسیم. شناخت این مهارتها بستگی دارد به ارزیابی دقیق خطرهای سفر. فرهنگ ما، در کمال صداقت، تمام نیازهایی را که برای عبور از دریایی یخزده لازم است، در اختیارمان میگذارد، ولی در مورد عشق، به شدت رمانتیک عمل میکند. در مورد سفرهای دریایی، دانش مربوطه به تدریج و با موشکافی و تحلیل تجربههای چندین نسل (از دریانوردان) به دست آمده: آخرین بار چه مشکلی پیش آمد؟ در آینده چه کنیم که با این مشکل روبهرو نشویم؟ اما وقتی به مهمترین مسئله میرسیم_ چگونه به عشق برسیم و چطور حفظش کنیم؟_مطلقا عاجزیم. هنر میتواند نقشی اساسی در، خلق و حفظ آموزههای عشق در ذهن ما داشته باشد. ایدهها، عادتها، دیدگاهها و نظریات در عشق معادل لنگر، زاویهیاب و سکان در سفرهای دریایی است. در فرهنگ آرمانی آینده بشر، هیچکس اجازه نخواهد یافت بدون داشتن و آموختن وسائل صحیح مورد نیاز عشق، وارد آن عرصه بشود.
آلن دو باتن: چگونه به عشق تداوم بخشیم؟
منبع
هنر چگونه میتواند زندگی شما را دگرگون کند؟
آلن دوباتن
جان آرمسترانگ
ترجمه گلی امامی
نشر نظر
صص 143-146
مطالب مرتبط
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
تحلیل نقاشی1 ماه پیش
تغییرات سبکی و سیر تکاملی آثار پابلو پیکاسو