به وقتِ شنیدنِ شعر
سرودهای از بیژن الهی…
سرودهای از بیژن الهی…
به سلمی
حامیی دور بودهام از نور حالتی
قدرتی داشتهام آری
چون مردگان که قادرند ولی نه جز به لطافتی
حامیند اگر پا سَرشان نه جُز چُو علف بگذاری
راه از میانِ علف گرفتهام
که راه پوش و راه افزاست:
راههای فراوان رفتهام
که بردهام به جا و نبردهام هیچ جا
اما عزیزم سَلما
میخواستم کجا رسید
کنار این همه هرزابها
که سفر میکنند و برق میزنند
که برق میزنند در قلبِ علفها و ناپدید…
مرا دفنِ سراشیبها کنید که تنها
نمی از بارانها به من رسد اما
سیلابهاش از سر گُذَر کند
مثل عمری که داشتم.
نوروز 5 باغ وکیل آباد
منبع
دیدن
بیژن الهی
نشر بیدگل
چاپ چهارم
سرودهای از بیژن الهی…
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
جملههایی از آرتور شوپنهاور
-
تحلیل شعر1 ماه پیش
نقد آخر شاهنامه/ فروغ فرخزاد
-
شاعران ایران3 هفته پیش
متن کامل سخنان محمدرضا شفیعی کدکنی دربارۀ خانلری و نیما
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
ایران درّودی و درسهایی از زندگی عاشقانه و شکوفایش
-
موسیقی سنتی4 هفته پیش
هنرنمایی همایون شجریان و نگار اعزازی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
نظر ایران درّودی دربارۀ شعر احمد شاملو
-
پنجرهای برای لبخند به زندگی1 ماه پیش
استیون برت: چرا مردم به شعر نیاز دارند؟
-
موسیقی کلاسیک1 هفته پیش
یک عاشقانۀ آرام از یوهان پاخلبل (Johann Pachelbel)