با ما همراه باشید

معرفی کتاب

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

الهام یوسفی: آیین بودا، یکی از پرطرفدارترین آیین در جهان است که بیشتر به جنبه عملی اخلاق نظر دارد. از نظر این مکتب، زندگی بشر همواره توأم با درد و رنج است و ما به واسطه تولد دوباره پس از مرگ که بدان سامسارا می‌گفتند در این سیر درد و رنج گرفتار و اسیریم. بوداگوسا و شانتی‌دوا از مشهورترین متفکران و مفسران آیین بودا هستند که هر یک به روش خود به تحلیل آموزه‌های بودا پرداختند. بوداگوسا با شرح و تحلیل صرف آموزه‌ها و شانتی‌دوا با آوردن استدلال و اثبات فلسفی آموزه‌ها.

کتاب اخلاق بودایی که حاصل تأمل در اندیشه‌های دو تن از متفکران برجسته آیین بودا به نام‌های بوداگوسا و شانتی‌دوا است، در سال ۲۰۰۴ در مجموعه درآمدهای کمبریج بر فلسفه اخلاق منتشر شده و مشتمل بر چهار فصل است: ۱- مقدمه ۲- بوداگوسا و تحلیل تجربه و رشد اخلاقی ۳- شانتی‌دوا و اخلاق مبتنی بر شفقت مفرط ۴- نتایج.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

فصل اول کتاب اخلاق بودایی: مقدمه

فصل مقدمه به توضیح مبانی فکری بودا می‌پردازد. در تفکر بودایی، متفکران برای توجیه اصول اخلاقی‌شان مانند فلسفه اخلاق غربی، نظریه‌ اخلاقی منسجمی ارائه ندادند. در این حوزه فکری استدلال فلسفی و دلیل‌آوری منطقی وجود ندارد. این موضوع به دلیل عدم آشنایی و یا عدم توانایی آنها در استدلال‌ورزی نبود؛ بلکه برای بوداییان اهداف عملی و تحول و تعلیم دینی و اخلاقی بیشتر از مباحث انتزاعی دارای اهمیت بود.

بودا به عنوان منشأ فکری هر دو متفکر که آرائشان در کتاب آمده است در تشخیص بیماری بشر در نخستین موعظه‌اش چهار حقیقت اصیل را شرح می‌دهد:

زندگی آکنده از درد و رنج است.
این درد و رنج علتی دارد.
درد و رنج را می‌توان پایان داد.
راه‌حل عالی هشت‌گانه می‌تواند آن را به پایان برساند.

نکته حقیقت اول این است که جهان هرچند دارای برخی لذات است اما درد و رنج‌ها طیف وسیعی از پدیده‌ها را در زندگی شامل می‌شوند؛ از یأس و نومیدی، پیری و بیماری تا مرگ و نابودی و یا اندوه از دست دادن عزیزانمان. علاوه بر این، در بسیاری از موارد اوضاع امور زندگی از اختیار ما خارج است. اما همواره باید در نظر داشته باشیم که همگی این موارد زوال‌پذیر و موقتی هستند.

«ای رهرو! موجودات صاحبان اعمال خویشند، وارثان اعمال‌اند، آنان از اعمال خود ریشه می‌گیرند، در گرو اعمال خویشند، اعمالشان پناهگاه آنهاست. عمل است که در میان موجودات، کهتر را از مهتر متمایز می‌کند.» بودا

طبق حقیقت دوم که ماهیتی روان‌شناختی دارد، این درد و رنج دارای علتی است و از نظر بودا علت آن هوا و هوس و آزمندی آدمی است. ما انسان‌ها می‌خواهیم چیزها غیر از آنچه که هستند باشند.

پس از شناسایی علت درد و رنج، راه‌حل پایان دادن بدان نیز مشخص می‌شود؛ دست شستن از هوا و هوس و اگر انسان بتواند به این مرحله گذر از هوا و هوس برسد به نیروانا یعنی رهایی خواهد رسید.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

راه‌حل هشتگانه برای پایان درد و رنج

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

حقیقت چهارم به راه‌حل هشتگانه پایان درد و رنج و هوا و هوس اشاره دارد:

نگرش درست: درک روشن‌بینانه چهار حقیقت اصیل و فهم وجودی آنها.
نیت درست: نیک‌خواهی، بی‌آزاری و دوری از زیاده‌خواهی.
گفتار درست: پرهیز از دروغ و درشت‌گویی و ….. .
کردار درست
امرار معاش درست
کوشش درست: ترک آفات ذهنی و حفظ ملکات سالم
ذهن انبوهی درست ( حضور قلب در عرفان اسلامی): اشراف بر تن، احساسات و …. .
تمرکز درست

هدف این هشت مرحله تسکین درد و رنج و نابودی آن برای دستیابی به آزادی مطلق از حادثه حیات بشری است.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

جایگاه زندگی اخلاقی در سنت بودایی هندی

زندگی اخلاقی در گرو سیر و سلوک دینی و معنوی است. بین اخلاق و مراقبه و راه‌حل هشتگانه درهم آمیختگی وجود دارد. در این اخلاق، عمل اخلاقی پیش‌شرط مراقبه است و مراقبه رشد اخلاقی را تقویت می‌کند. این تفکر اخلاقی به اصول انتزاعی یا جنبه‌های عقلانی یک امر اخلاقی مربوط نمی‌شود بلکه در خدمت عمل شفابخش و رهایی‌بخش سنت دینی است.

در جهان‌بینی بودیسم اندیشه کارما و تولد دوباره انسان جایگاه بسیار ویژه‌‌ای دارد. کارما به این معناست که اعمال اخلاقی تأثیرات فوری و درازمدت بر خودمان و دیگران دارند. برطبق این جهان‌بینی همه ما در گذشته به دفعات بی‌شماری به دنیا آمده‌ و مرده‌ایم و همچنان از نو متولد خواهیم شد. مگر اینکه این چرخه بی‌پایان زندگی و مرگ با رسیدن ما به مرحله نیروانا بازایستد و به پایان رسد. از دیدگاه بودا همین چرخه بی‌پایان ( که سامسارا نام دارد) است که باعث درد و رنج می‌شود.

در پرتو کارما به دو موضوع می‌توان پی برد: ۱- جهان عادلانه رفتار می‌کند. انجام اعمال بد که ده مورد هستند باعث می‌شوند فرد در دوزخ گرفتار شود و یا ولادتی پست و کهتر داشته باشد. انجام اعمال اخلاقی نیز باعث می‌شود شخص از ولادت انسانی والایی برخوردار گردد. نکته مهم دیگر این است که هیچ یک از این موارد تا ابد پایدار نیست. ۲- اعمال و جزای مربوط به آنها. اعمال ما خالق ما هستند. ما همانی هستیم و می‌شویم که در عمل انجام می‌دهیم.

بدین‌سان به نظر می‌رسد سامسارا و کارما اساس تعالیم بودا را شکل می‌دهند. در کنار این موارد، بودا بر قصد و نیت و ابعاد روان‌شناختی عمل تأکید می‌کند. اگر قتل بد است نه تنها به دلیل اینکه به دیگری آسیب می‌زند بلکه به این دلیل که از کینه و آز نشأت می‌گیرد. حتی اعمال ذهنی یعنی تفکرات ما که به گفتار یا کردار درنمی‌آید نیز در کارما دارای اهمیت‌اند. حال و هوای حیات ذهنی ما در نهایت مسئول اعمال ما هستند.

بودا به ما گوشزد می‌کند همگی در معرض آفت‌های ذهنی هستیم. هرچه انسان بتواند این آفات ذهنی و احساسات منفی را در خود از بین ببرد به آزادی و فاعلیت تام اخلاقی نزدیک‌تر می‌شود.

برای بودا آزادی و فاعلیت اخلاقی مفاهیمی کلی و انتزاعی نیستند. آزادی دستاوردی تدریجی است. هنگامی که آز و
کینه یا کژپنداری ریشه‌کن شد آزادی ایجاد می‌شود.

در کنار این بودایی‌ها “خود” به معنای متافیزیکی که واقعیت هستی‌شناختی را به موجودی شخص‌وار یا به ذاتی پایدار نسبت می‌دهد نفی می‌کنند تا ماهیت متغیر تجربه آدمی و امکان دگرگونی او را نشان دهند.

بودا همچنین بر اعمال مربوط به خودآزمایی، تهذیب و تحول تأکید داشت. به زعم بودا انسان باید علف‌های هرز درونی را ریشه‌کن کند تا تمایلات درست توان رشد داشته باشند.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

فصل دوم کتاب اخلاق بودایی: بوداگوسا و تحلیل تجربه و رشد اخلاقی

بوداگوسا متفکر قرن ۵ میلادی اهل مکتب تراوادا، که خود را تحلیل‌گر و مفسر آیین بودا می‌دانست. کتاب او با نام طریق تهذیب پس از نوشته‌های بودا پربارترین صورت‌بندی را در آموزه‌های بودایی داراست. وی در این کتاب به جای استدلال مابعدالطبیعی به تحلیل پدیدارشناسانه و تأمل‌آمیز پرداخته است. طریق تهذیب شامل برنامه انضباطی دقیقی است برای سیر و سلوک راهبان بودایی که با فصلی با نام اخلاق آغاز می‌شود، بخشی درباب تمرینات ویژه تمرکز دارد و با فصلی درمورد فهم به پایان می‌رسد.

از نظر بوداگوسا نقطه آغازین مسیر تهذیب، اخلاق یا احکام اخلاقی (sila) است که در آن شخص باید از ده عمل بد دوری کند. در این مرحله فرد باید بکوشد اعمال ناشایست را در خود مهار کند. ده عمل بد عبارتند از: قتل، دزدی، زنا، دروغ‌گویی، بدزبانی، درشت‌گویی، غیبت، آزمندی، بدخواهی و پیروی از خیالات باطل. اخلاق از نظر بوداگوسا نیز به معنای پرهیز از ده عمل بد است. اگر فرد نتواند این اعمال ناشایست را در خود از بین ببرد به مراحل بالاتر رشد و تهذیب نخواهد رسید.

چنین نیست که بوداییان آزادی را منکر شوند بلکه معتقد بودند آزادی امری است که تدریجاَ و به میزان توفیق انسان در رفع موانع و محدودیت‌های مهلک عاطفی ادراکی و عقیدتی به دست می‌آید. نیروانا آزادی نهایی از هوا و هوس، درد و رنج و همه آفات ذهنی است.

تمرکز، مرحله دوم تهذیب، مبتنی بر بنیاد اخلاق است. به علاوه شامل تمریناتی خاص برای آرامش و تمرکز ذهن می‌شود که هدف آن درمان است؛ تمریناتی که راهب بودایی برای رشد معنوی می‌بایست انجام دهد.

اخلاق و تمرکز در کنار هم، به فهم (خرد) منجر می‌شوند. فهم و خرد به معنای تمرین مداوم دانستن و دیدن است. فهمی رهایی‌بخش و حالتی از التفات که بر همه لحظات ادراک احاطه و سیطره دارد و در واقع همان رهایی و نیروانا است.

اخلاق نقطه سلوک دینی برای سالکان رهبانی است. بوداگوسا در فصل مربوط به اخلاق نه پرسش درباب اخلاق را پاسخ می‌دهد. او در پاسخ به چیستی اخلاق به چهار تعریف اشاره می‌کند: الف) اخلاق به معنی نیت ب) اخلاق به معنی پدیده‌های ذهنی پ) اخلاق به معنی خویشتن‌داری ت) اخلاق به معنی عدم تخلف.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

اما در تفکر بودایی، اخلاق چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟

به نظر بوداگوسا اخلاق مانع پشیمانی ما از انجام فعل نادرست خواهد شد. همچنین باعث افزایش احترام، ثروت و اعتبار ما در جامعه می‌شود و پذیرش مرگ نیز برایمان آسان‌تر خواهد بود. در تفکر بودایی پرهیزکاران دارای چهره زیبا هستند؛ چرا که خشم، نفرت و حرص چهره را زشت می‌کند. نویسنده معتقد است بوداگوسا در این مورد زیاده خوشبین است. زیرا گاهی افراد در تنگناهای اخلاقی مجبور به انتخاب گزینه‌ای می‌شوند که هرچند اخلاقاً درست است اما به شأن اجتماعی آنها آسیب می‌زند.

ازنظر بوداگوسا اخلاق می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد. می‌توان آن را پایبندی و پرهیز دانست و یا ممکن است آن را دنیوی یا متعالی بدانیم. اخلاق راهبان، راهبه‌ها و مردم عادی دسته‌بندی دیگری از اخلاق است. به طور کلی می‌توان گفت بوداگوسا تعریف واحدی از اخلاق ارائه نمی‌دهد؛ چراکه اخلاق مانند دیگر پدیده‌ها چند بُعدی است و پذیرای ملاحظات و توصیفات مختلف.

در بخش تمرکز، بوداگوسا به توضیح تمرینات مراقبه‌ای می‌پردازد. به نظر او مراقبه به مراتب والای فاعلیت اخلاقی منجر می‌شود. ریاضت‌های مراقبه‌ای و تمرینات تمرکز دوری از اعمال بد را تقویت می‌کنند و با حذف عواطف مسئله‌ساز و ادراکات منحرف محدودیت فاعل اخلاقی را از بین می‌برد. به علاوه باعث ایجاد و تقویت عشق، شفقت، غمخواری و حساسیت اخلاقی در فرد می‌شود. این تمرینات باید زیرنظر استاد انجام شود و استاد نیز با نظر به سرشت هر شاگرد تمرین مراقبه مربوط به او را توصیه می‌کند. برای برخی شاگردان نیز یادآوری آموزه‌ها و احوال بودا کافی است تا حس تحسین و حیرت را در او بیدار کند.

در این مراقبه‌ها و ریاضت‌ها، فرد تمرین می‌کند نسبت به همه موجودات با عطوفت و مشفق باشد. شخص ابتدا باید بیاموزد نسبت به خود به مهر و عطوفت و عشق رفتار کند. عشق به دیگری نیز باعث می‌شود انسان خود را با همه آدمیان یکی بداند.

در ادامه سالک تلاش می‌کند نه تنها به عزیزان و نزدیکان خود عشق بورزد بلکه عشق را نسبت افراد ناشناس و حتی دشمنان خود لحاظ کند. بوداگوسا می‌گوید باید تلاش کنیم در فردی که نسبت به او حس بیزاری داریم ویژگی قابل ستایشی بیابیم و اگر ویژگی قابل ستایشی نبود باید نسبت به او حس دلسوزی داشته باشیم.

«کجا می‌توان ماهی و مخلوقات دیگر را گرفت حال آنکه من نباید آنها را بکُشم؟ لیکن وقتی به این نگرش ذهنی برسیم که از اعمال دنیوی باید دست کشید، می‌توان پذیرفت که کمال اخلاق همین است.» شانتی‌دوا

علاوه بر این کارما به ما می‌گوید که وارث اعمال خویش هستیم و نیات و اعمال مهلک ما را در سامسارا گرفتار خواهد کرد. همچنین با استفاده از قوه تخیل باید فکر کنیم ممکن است شخص دشمن مادر و یا پدر ما در زندگی گذشته بوده باشند. انکار نفس و هدیه دادن از راه‌های دیگر ایجاد حس عشق و حذف احساسات ناخوشایند نسبت به دشمنان است.

بخش دیگر کتاب بوداگوسا به موضوع فهمیدن (پانا) اختصاص دارد. فهمیدن یعنی دانستن به شیوه‌ای مخصوص. بوداگوسا در این بخش به توضیح ابهیذمه می‌پردازد. ابهیذمه تمرین‌هایی برای فهمیدن مجموعه‌ای از سبک‌های مختلف کاوش‌های درونی است. دریایی از روش‌ها که می‌توان آنها را برای تحلیل محتوای تجربه به کار گرفت. این نگرش اعتقاد به پوچی را شرط تحلیل پدیده‌ها می‌داند و از نظر بوداگوسا تمرین پوچی مراقبه‌ای بود که در آن پدیده‌های حیات تجربی را پوچ یعنی فاقد ذات می‌بیند. از طرفی وقتی من یکی از ویژگی‌های بد اخلاقی مانند حرص یا خشم را در خود شناسایی می‌کنم باید به این امر واقف باشم که همگی این ویژگی‌ها در نهایت پوچ و غیرواقعی است و می‌بایست خود را از قید آن رها کنم.

برای بوداگوسا اخلاق یکی از تمرینات وسیع برای تحلیل پدیده‌هاست و یکی از دریچه‌های رهایی.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم

فصل سوم کتاب اخلاق بودایی: شانتی‌دوا و اخلاق مبتنی بر شفقت مفرط

شانتی‌دوا متفکری که سه قرن پس از بوداگوسا می‌زیست شارح اصلی مکتب ماذیاماکا، یکی از مکاتب آیین بودا، بود. به دلیل گرایشی که مکتب شانتی‌دوا به نوآوری در آیین بودا داشت، از وی در شرح و تفسیر آموزه‌های بودا دو نوآوری به یادگار مانده است: ۱- ترویج آرمان بودی‌ستوه و تأکید بر شفقت مفرط ۲- ایجاد اندیشه‌های فلسفی درباره پوچی. این دو موضوع اساس تفکر شانتی‌دوا را شکل می‌دهند.

درمورد مسئله اول باید گفت بنابر نظر بودیسم، بودا به عنوان سرمشق اخلاقی سفرهای طولانی و زندگی‌های بی‌شماری از گذشته‌های دور در مسیر بوداشدگی داشته است. گویی این‌طور به نظر می‌رسد که همگان نمی‌توانند به مرحله‌ای که بودا بدان رسیده است برسند. بودا طی زمان‌ طولانی و زندگی‌هایی که داشته است به کمالاتی رسید که به آن احوال بودی‌ستوه می‌گفتند. اما شانتی‌دوا معتقد بود همه افراد می‌توانند بودی‌ستوه شوند. هر فرد پس از بودی‌ستوگی و با دست‌یابی به حقایق باید به نجات مردم از سامسارا کمک کند.

شانتی‌دوا در مورد پوچی موضعی انحصاری دارد: «متن مقدس بر آن است که بیداری جز از این طریق دست نمی‌دهد.» پوچی بصیرتی مهم است که سالک را به سوی حقیقت و بیداری می‌کشاند.

از وی دو اثر باقی مانده است؛ شیوه دستیابی به زندگی بیدار و منتخب تعلیم. قهرمان کتاب نخست خود شانتی‌دوا است که اعترافات خود را در نبرد با شیاطین به قلم آورده است و شامل نیایش‌های مؤمنانه، ریاضت‌های معنوی و هشدارهایی به خویشتن و استدلال‌های فلسفی است. او در این کتاب مراحل سیر و سلوک برای رسیدن به مقام بودی‌ستوه را شرح می‌دهد و با اشعاری به ستایش سلسله بوداها و بودی‌ستوه می‌پردازد و به گناهکار بودن خود اعتراف می‌کند. سپس گویی از این اعتراف به آرامش می‌رسد و مصمم می‌شود روزگار تازه‌ای را از سر گیرد. او از نیکوکاری ذهن بیدار شده شادمان است و با بودی‌ستوه پیمان می‌بندد.

سپس استدلال می‌آورد: «ترک همه چیز روشنگری است و روشنگری هدف قلب من است. اگر باید هرچه هست را وانهم، چه بهتر که همه به موجودات ذی‌شعور تعلق گیرد.» پس از این به آلودگی‌های درونی خود می‌نگرد؛ همان‌ها که آدمی را بنده خباثت‌های خود می‌کنند و در تلاش است تا با این آلودگی‌ها نبرد کند. به نظر شانتی‌دوا کسب فضیلت مستلزم رفع رذیلت‌هاست و بدین ترتیب از شش کمال نام می‌برد: ۱-سخاوت، نفی تعلق است. ۲- اخلاق، پرهیز از ضرر به دیگری است. ۳- بردباری، رهایی از خشم و نفرت است. ۴- قوت در امان داشتن خویش است. ۵- مراقبه، رفع‌کننده پریشانی خاطر است. ۶- فهمیدن، نگرش‌های کاذب را از بین می‌برد.

به نظر شانتی‌دوا آدمی باید بیاموزد با مراقبه به خلوص ذهنی دست یابد تا به کمال برسد. وی می‌گوید: چون من نمی‌توانم رخدادهای بیرونی را مهار کنم، ذهن خود را مهار خواهم کرد. مرا با آن چه کار که آیا چیزهای دیگر مهار می‌شوند یا نه.

در فصل نهایی کتاب نیز شانتی‌دوا برای کمک به فقرا و پایان درد و رنج جهان و عذاب جانورانی که خورده می‌شوند و حتی برای درد زایمان زنان دعا و نیایش می‌کند.

شانتی‌دوا در کتاب دیگرش، منتخب تعلیم، شگردهایی برای مهار ذهن و کنار گذاشتن آلودگی‌ها می‌آورد. بسیاری از فنونی که بوداگوسا در مراقبه آموخته بود را شانتی‌دوا مجدداً شرح می‌دهد. مانند تأمل درباره نفرت‌انگیزی تن و اینکه تن و بدن همه ما روزی از هم می‌پاشد و متلاشی می‌شود تا این نکته را بیان کند که نباید به جسم وابستگی داشت.

او در میان عواطف، خشم و نفرت را مهلک‌ترین عواطف می‌شمارد و معتقد است خشم و نفرت این توانایی را دارد که سالهای بسیار زیادی از ریاضت‌های بودی‌ستوه را نابود کند. سپس راهکارهایی برای رفع این مسئله پیشنهاد می‌دهد. مثلاً می‌گوید عوامل متعددی می‌تواند باعث خشم من شود و خشم من در اکثر موارد حاصل اوضاع پیچیده‌ای است. پس وقتی منشأ خشم من دقیقاً مشخص نیست چرا خشم خود را کنار نگذارم؟

مبانی فکری شانتی‌دوا در این مورد بر نوع‌دوستی مفرط مبتنی است. او می‌گوید سالک علاوه بر آسیب نزدن به دیگری و انجام اعمال اخلاقی، باید این آمادگی را داشته باشد که تن یا جان خود را فدای آسایش دیگری کند. رفاه من در گرو رفاه همگان است. باید بدون طرفداری خاص نسبت به نزدیکان و یا عزیزان خود، نسبت به همه موجودات شفقت فراگیر داشت؛ شفقتی که هدفش نجات همه موجودات است. این بی‌طرفی بی‌قید و شرط در نگرش اخلاقی هم در میان متفکران غرب و هم متفکران شرق قابل مشاهده است.

اما نویسنده معتقد است شانتی‌دوا در اثبات یکی دانستن خود با دیگری کاملاً موفق نبوده است. او می‌گوید اولویت دادن به تسکین رنج خود ذاتاً امری معقول است. ولی شانتی‌دوا با طرح مسئله انکار نفس تا حدی به این ایراد پاسخ می‌دهد. از نظر او اگر نفس منحل می‌شود و از بین می‌رود، دیگر نفع شخصی من و بدین ترتیب اولویت رنج من نسبت به رنج دیگری بی‌اهمیت خواهد بود. از نظر شانتی‌دوا تمامی این اولویت‌ها موهوم است؛ فهم پوچی لازمه بی‌طرفی و شفقت فراگیر است. پوچی یعنی هیچ امری مستقل نیست و هیچ موجودی قائم به ذات نیست. هیچ پدری بی‌پسر و هیچ پسری بی‌پدر نیست. هیچ مال و ملکی از آن من نیست. حتی احساسات من فاقد اعتبار پایدار است. باید از همه این وابستگی‌ها آزادی یافت تا بقیه جهان را از اقیانوس رنج رهایی داد.

نویسنده معتقد است این دیدگاه را می‌توان مورد نقد قرار داد. او می‌گوید اگر همه چیز پوچ است پس چه معنایی دارد که رنج و هر احساس دردناک دیگری را به رسمیت بشناسیم و برای رفع آن بکوشیم؟ در اینجا به نظر می‌رسد سیر و سلوک رهبانی با حقیقت غایی پوچی چندان جور درنمی‌آید.

در آخر درباب استدلال‌های اخلاقی شانتی‌دوا باید گفت شاید استدلال‌های او از حیث انتزاعی چندان به کمک اثبات شفقت نیاید اما برای مراقبه‌گر مفید خواهد بود.

درنگی در کتاب «اخلاق بودایی» نوشتۀ ماریا هایم
فصل چهارم کتاب اخلاق بودایی: نتایج

هر چند هر دو متفکر، بوداگوسا و شانتی‌دو، بودیست هستند و دارای مبانی فکری آیین بودایی اما تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. برای بوداگوسا، فهم شیوه‌های تحلیلی که برآمده از متون مقدس است می‌باشد اما از دید شانتی‌دوا فهم، کنار نهادن نگرش خطا از طریق بحث فلسفی است. همچنین تلقی شانتی‌دوا از شفقت بسیار افراطی است. برای بوداگوسا تفکر پوچی یکی از ابزارهای مراقبه بود و هیچ‌گاه درباره آن استدلال نکرد. اما شانتی‌دوا در کنار دیل‌آوری برای اثبات پوچی آن را حقیقتی غایی می‍‌‌‌دانست.

از نظر شانتی‌دوا، بودی‌ستوه متعهد است که با بخشندگی افراطی نه فقط اموال بلکه اجزای بدنش و زندگی‌اش را به نیازمندان تقدیم کند تا فرصتی برای برخورداری از آگاهی بی‌عیب و نقص به دست آورند. اما در فقراتی در باب چنین گشاده‌دستی‌هایی بسیار محتاطانه رفتار می‌کند. او می‌گوید فرد باید جان خود را فدای کسی کند که به اندازه او و یا بیشتر از او اهل شفقت باشد تا جهان کسی را که از شفقت عالی برخوردار است به کلی از دست ندهد.

همچنین طبق نظر شانتی‌دوا زنان از یک‌سو می‌توانند بودی‌ستوه شوند و از طرفی دیگر آن بودی‌ستوه که وی به تصویر می‌کشد مذکر است. همچنین گاهی از زنان به عنوان تهدیدهای خطرناکی برای آرامش ذهن مردان یاد می‌کند. در متن کتاب بوداگوسا، وی مخاطبان خود را با ضمیر مذکر مورد خطاب قرار می‌دهد. بدین‌ترتیب به نظر می‌رسد او صرفاً راهبان مرد را در نظر داشته است.

همان‌طور که مشاهده شد آیین بودایی مانند مکتب رواقی‌گری در کنار بحث از مبانی فکری تفکر خود، به عمل انسان توجه فراوان دارد و در تلاش است تا با ارائه راهکارهایی انسان را از درد و رنج چرخه بی‌پایان هستی برهاند که در نهایت شخص در پرتو اخلاق، تمرکز و مراقبه و فهم به نیروانا و رهایی محض برسد.

 

اطلاعات شناسنامه‌ای کتاب اخلاق بودایی:

عنوان: اخلاق بودایی (در آمدهای کمبریج: «فلسفه اخلاق»)
نویسنده: ماریا هایم
مترجم: محمد دهقانی، محسن دهقانی
ناشر: آن سو
سال نشر: ۱۴۰۰
تعداد صفحه: ۱۵۲

منبع: ethicshouse

برترین‌ها