تحلیل داستان و نمایشنامه
وقتی منتقدان حتی «گابو» را رنجاندند!
وقتی منتقدان حتی «گابو» را رنجاندند
به نقل از گاردین، «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده تحسینشده کلمبیایی اندکی پیش از مرگش در سال ۲۰۱۴ درخواست کرد که آخرین رمانش با عنوان «تا ماه آگوست» منتشر نشود، با این حال، هفته گذشته پسران او بر خلاف وصیت پدرشان اعلام کردند که این اثر در ماه مارس سال آینده منتشر خواهد شد.
درست و یا اشتباه بودن تصمیم خانواده مارکز بر خلاف میل این نویسنده پیچیده است چرا که او در زمان نوشتن رمان پایانی خود دچار زوال عقل شده بود.
شاید مارکز که در سال ۱۹۸۲ برنده جایزه نوبل ادبیات شد، این اثر را با رمانهای قبلی خود مقایسه کرده و به دلیل زوال عقلش آن را اثری نامناسب میدانسته است. منتقدان نسبت به آخرین رمان منتشرشده او با عنوان «خاطره دلبرکان غمگین من» (در ایران با این عنوان منتشر شد) خیلی مهربان نبودند، شاید به همین دلیل بود که مارکز میخواست رمان آخرش منتشرنشده بماند و تصور شکست دیگری در هنر نویسندگی برای او بیش از حد تحمل بوده است.
پسران «مارکز» در اینباره گفتهاند که رمان «تا ماه آگوست» نتیجه آخرین تلاش پدرشان برای ادامه خلق برخلاف همه دشواریها و بیماری بوده است. شاید آنها فکر می کنند که کار روی این رمان به کاهش اثرات زوال عقل پدرشان کمک کرده است. به هر حال، این زوال عقل نبود که سرانجام مارکز را کشت، بلکه او به سبب ابتلا به ذاتالریه درگذشت.
***
گابریل گارسیا مارکز که از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب میآمد، ششم مارس ۱۹۲۷ در آرکاتاکای کلمبیا متولد شد. زمانی که او در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق میخواند، به طور جدی وارد کار روزنامهنگاری شد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد، اما دبیر ادبی همین نشریه درباره داستان او نوشت: نسل جدید کلمبیاییها دیگر در حوزه ادبیات خوب حرف جدیدی برای گفتن ندارد.
از آن پس «گابریل گارسیا مارکز» هفت سال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تأثیر نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» و «ویرجینیا وولف» وقت صرف کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ روانه بازار کتاب شد.
«صد سال تنهایی» در واقع سفری به گذشته و حال کلمبیاست. کارتاخنا، جایی که گابو به عنوان روزنامهنگار در «ال یونیورسال» قلم میزد، مکان مناسبی برای شروع داستان بود. «مارکز» آغازگر موج نو ادبی آمریکای لاتین نبود؛ در آن دوران نویسندگان مطرح دیگری همچون «کارلوس فوئنتس»، «خولیو کورتاسار» و «ماریو بارگاس یوسا» هم قدرتمندانه پا به عرصه ادبی گذاشته بودند، اما انتشار این کتاب که ترکیبی از داستانهای تخیلی، تاریخچه کارتاخنا پشت نقاب روستایی خیالی به نام «ماکوندو» و روایت هفت نسل از یک خانواده بود، اغلب به عنوان پیشگام جریان ادبی «بوم» در دنیای انگلیسیزبان محسوب میشود.
«مارکز» در طول عمرش به نوشتن ادامه داد و آثاری را چون «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵) و «عشق سالهای وبا» (۱۹۸۵) که از معروفترین رمانهایش هستند، خلق کرد. این نویسنده کلمبیایی شانس این را داشت که در زمان حیاتش به موفقیت مالی برسد و مورد تحسین منتقدان ادبی قرار گیرد؛ اتفاقی که برای خیلی از همتایان او رخ نداد.
این نویسنده شناختهشده کلمیبیایی معروف به گابو را پس از «میگوئل سروانتس» نویسنده قرن هفدهمی «دون کیشوت»، محبوبترین نویسنده اسپانیولیزبان میدانند. علاوه بر محبوبیت ادبی، مارکز برای خلق سبک ادبی «رئالیسم جادویی» هم اعتبار بسیاری برای خود خرید. رئالیسم جادویی دربردارنده المانهای فانتزی و جادویی در بستر زندگی روزمره است. با این حال اینها تنها افتخارات ادبی مارکز نیستند.
او در هشتم دسامبر ۱۹۸۲ مهمترین جایزه ادبی جهان، یعنی نوبل را به دست آورد. آکادمی سوئد نوبل ادبیات برای “رمانها و داستانهای کوتاهی که المانهای واقعی و فانتزی آنها در دنیایی از تخیلات با هم آمیختهاند و زندگی و بحرانهای یک قاره را منعکس میکنند” او را شایسته دریافت مهمترین جایزه دنیای ادبیات شناخت. او اولین کلمبیایی و چهارمین نویسنده اهل آمریکای لاتین بود که به این افتخار دست یافت.
داستان بیماری روانی این نویسنده هم از پرحاشیهترین بخشهای زندگی او بود. برادر او طی سخنرانی که برای دانشجویان کارتاخنای کلمبیا داشت، اعلام کرد «گابو» از بیماری زوال عقل رنج میبرد و از سال ۱۹۹۹ به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شده است. او همچنین گفت که خالق «صد سال تنهایی» دیگر قلم به دست نمیگیرد و پس از چاپ آخرین کتابش در سال ۲۰۰۴ دیگر اثری را به نگارش درنیاورده است.
سرانجام خبر درگذشت این نویسنده بزرگ در هفدهم آوریل ۲۰۱۴ (برابر ۲۸ فروردین ۱۳۹۳) منتشر شد و «کریستوبل پرا» ویراستار او در انتشارات «رندم هاوس»، مرگ این نابغه ادبی را در سن ۸۷ سالگی تایید کرد.
منبع: ایسنا
وقتی منتقدان حتی «گابو» را رنجاندند
وقتی منتقدان حتی «گابو» را رنجاندند
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…