با ما همراه باشید

نویسندگان/ مترجمانِ ایران

میرجلال‌الدین کزازی: چرا کوروش صفوی را یک ایرانی می‌دانم؟

میرجلال‌الدین کزازی: چرا کوروش صفوی را یک ایرانی می‌دانم؟

میرجلال‌الدین کزازی: چرا کوروش صفوی را یک ایرانی می‌دانم؟

میرجلال‌الدین کزازی، شاهنامه‌شناس  و استاد زبان و ادبیات فارسی در مراسم یادبود کوروش صفوی: درست است شمار استادان، استادانی که شایسته این نام برین و بلند و بهین باشند اندک است، اما در میان این استادان کم‌شمار همچنان کم‌اند آنان که مرگشان رخدادی است بزرگ در اندوه‌باری و جانگزایی. من بر آنم به آواز بلند بگویم روان‌شاد دکتر صفوی یکی از این اندک‌شماران بود. نه به پاس دانشی که داشت، یکی از ویژگی‌های او دانش‌ورزی بود؛ اما کسانی در مرگ او سوگوارند و دریغاگویند که با این ویژگی در او چندان آشنایی ندارند.

 

مردی که درشت‌خو ودژم‌روی نبود

او ادامه داد: صفوی استادی دانشور بود اما از خوی  و خیم خرم هم برخوردار. بسیاری از آنان که در این روزها سوگوارند و اندوهناک و دریغ او می‌گویند به پاس این خوی و خیم است. من هرگز ندیدم روانشاد صفوی از کسی به بدی یاد کند و کسی را بنکوهد و بی‌ارج بداند، هرگز ندیدمش که درشت‌خوی باشد و دژم‌روی، ابرو درهم کشیده. هر زمان او را به یاد می‌آورم چهره خندانش فراپیش چشم جانم می‌آید. هر زمان می‌دیدمش نکته‌ای باریک و نغز و شوخ در آستین یاد داشت. همکاران دانشگاهی با غریو خنده‌های او که راهرو اشکو پنجم دانشکده زبان علامه را درمی‌نوردید، آشنایند. 

 

چرا صفوی را یک ایرانی می‌دانم

 کزازی خاطرنشان کرد: صفوی همواره شادمانه بود. یکی از بنیاد ویژگی‌های زن و مرد ایرانی شادمانی است. ایرانی راستین و سرشتین همواره شادمان است، به هر بهانه‌ای با هر انگیزه‌ای هرچند خرد و ناچیز شادمان می‌شود. بیخود نیست که شهریار بزرگ هخامنشی داریوش در آغاز سنگ‌نبشته خویش اهورامزدا را سپاس می‌گزارد به پاس آنکه شادی را به مردمان ارزانی و ارمغان داشته است. آن کس که دژم‌روی است  ایرانی راستین و سرشتین نیست.‌ ایران در درازنای تاریخ سرزمین امید و نوید بوده است. ایرانیان در تیره‌ترین روزگاران تاریخ دل به آینده‌ای روشن خوش می‌داشته‌اند؛ از همین روی روانشاد صفوی از دید من ایرانی راستین بود. 

 

با آنکه زبان‌شناس بود، به ادب فارسی دل ‌بست

این نویسنده و مترجم یادآور شد: یکی دیگر از ویژگی‌های ارزنده و برازنده که او را شایسته ستایش می‌دارد فراخ‌اندیشی او بود، تنگ‌بین نبود، یکسونگر نیز نه. پاره‌ای از شما کمابیش می‌دانید در میان ادب‌دانان با زبان‌شناسان چند و چونی هست. اگر بسیار فراخ بگیریم ادب‌دانان و سخن‌شناسان رویکردی فرومرزی دارند اما زبان‌شناسان فرامرزی. همین دو رویکرد ناساز و نهادینه چالش چند و چونی را در میانه آنان برمی‌انگیخت اما صفوی فراخ‌اندیش‌تر از آن بود که در یکی از این دو بماند. با آنکه زبان‌شناس بود، به ادب ورجاوند و بی‌مانند فارسی و ادب شکرین شورانگیز و شررخیز دل ‌بست و به هردو آن یکسان رفتار می‌کرد و بیش با آن گروه دیگر که گروه رویاروی شمرده می‌شد در نشست هفتگی زبان و ادب فارسی همباز می‌شد. چرا؟ چون ادب خوش می‌داشت و به پاس دل خویش می‌آمد.

 

استادی فرمند که به نام زنده خواهد ماند

 کزاری خاطرنشان کرد: صفوی از اندک استادانی بود که من آنان را فرّمند می‌دانم و می‌نامم. فرهی در او بود و فره در باورمان ایرانیان جستنی و یافتنی نیست. با آموختن و پژوهیدن و با تلاش و تکاپوی نستوهانه کسی نمی‌تواند به فر برسد. فر دهش ایزدی است و صفوی از آن بهره داشت‌. از همین روی کسی که او را می‌شناخت به نیکی از او یاد می‌کند. در دریغ او می‌نالد. کسانی مانند روانشاد کورش صفوی نمی‌میرند؛ درست است که کالبدشان در خاک تیره گور جای می‌گیرد، به جان زنده‌اند. کسانی که به جاویدی جان باور دارند  و جهان دیگر بر این باورند. اما به ‌گونه دیگر نیز همواره زنده می‌مانند در نام. در نام می‌مانند. چرا؟ چون در دل زندگان جای گرفته‌اند. صفوی به نام زنده خواهد ماند، چون جایی ویژه در دل دوستان و آشنایان خویش دارد.

منبع: isna

میرجلال‌الدین کزازی: چرا کوروش صفوی را یک ایرانی می‌دانم؟

برترین‌ها