با ما همراه باشید

با فلسفه

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت.

تخیل آری، توهم نه.

۱) سیمون وی، دین‌شناس، الهیدان، عارفه و مبارز سیاسی فرانسوی بود که در زندان نازی‌ها از دنیا رفت. به پیشنهاد شارل دوگل برای اداره‌ی فرانسه پس از اشغال نازیها، دکترینی تدوین کرد که امروزه تحت عنوان “سیاست معنوی” شناخته می‌شود. وی در کتاب معروف خود “نیاز به ریشه” این مطلب را پیش می کشد که بزرگترین دوست اخلاقی زیستن “تخیل” است، و بزرگترین دشمن اخلاقی زیستن “توهم”. می‌گفت: هرچقدر ما “توهم‌”مان بیشتر می‌شود میزان اخلاقی زیستن‌مان کاهش یافته و هرچه “تخیل” ما بیشتر شود میزان اخلاقی زیستن‌مان افزایش می‌یابد. سیمون وی این رآی را که “خاستگاه همه‌ی بدیها در عالمِ انسانی توهم است”، از ارکان تفکر خود می دانست و بر این بود که توهم ، یعنی “بریدن از واقعیت”، منشآ همه‌ی گناهانی است که ما، در ارتباط با خدا، همنوعانمان و عالم هستی، مرتکب می شویم. در نتیجه باعث و بانی همه‌ی شرور و مفاسدی ست که دامنگیر جامعه ی انسانی شده است، و در این میان، شرّانگیزترین و ویرانسازترین مصداق توهم، خودبزرگ‌بینی است.

۲) آراء این بانوی قدیس و انسان بزرگ بر بانوی متفکر و انسان دوست دیگری تاثیری عظیم نهاد: آیریس مرداک. شاعر، رمان‌نویس، و فیلسوف اخلاق انگلیسی، این فکرت اصلی را از سیمون وی وام گرفت و به نُضج و پختگی بیشتری رساند. وی به تبع سیمون‌وی به این نظر رسید که: “دشمن بزرگ استکمال اخلاقی توهم شخصی است: یعنی نَسیجی از تار و پودِ آرزوها و رویاهایی خودبزرگساز و تسلی‌بخش که آدمی را از دیدن آنچه در بیرون او وجود دارد مانع می شود.” بویژه از دیدنِ “وجود انسانهای دیگر و مطالباتشان”. آیریس مرداک رآی دیگری بر رآی سیمون‌وی افزود و گفت: همان طور که “توهم” بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، “تخیل” بزرگترین یار و مُمِّد حیات اخلاقی است. چرا که درست بر خلاف “توهم” که آدمی را از واقعیتها دور می کند، “تخیل” او را به واقعیتها نزدیک می کند. مرداک معتقد بود که ” ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره می جوییم.” برای تقویت قوه‌ی تخیل می گفت: “ادبیات یکی از مهمترین چیزهایی است که قدرت تخیل آدمی را افزایش می دهد.” و پیشنهاد می کرد که کودکان هرچه بیشتر با ادبیات (داستان کوتاه-رمان-شعر-نمایشنامه) انس و الفت یابند تا قدرت تخیل بیشتری یافته و زندگی اخلاقی‌تری داشته باشند.
این دو تن یعنی سیمون‌وی و آیریس مرداک سخنان خود را براساس یک سلسله مبانی فلسفی طرح کردند. بنابراین برای استکمال اخلاقی، باید بنا به توصیه‌ی سیمون وی و آیریس مرداک، حتی الامکان از دامنه‌ی توهمات خود بکاهیم و، بنا به توصیه‌ی آیریس مرداک، حتی المقدور بر دامنه‌ی تخیلات خود بیفزاییم.

۳) اما هانا آرنت آلمانی برای سخنان سیمون وی و آیریس مرداک تاییدی تجربی یافت. فهمید که چقدر حرف این دو نفر درست است و اگر آدمی تخیل نکند و نتواند خود را به جای دیگری بنهد، ممکن است چه فجایعی رخ دهد. ماجرا اینگونه بود: که پس از دستگیری آدولف آیشمان مسئول اداره امور مربوط به یهودیان در اداره اصلی امنیت رایش و از افسران بلندپایه حزب نازی که در جریان جنگ جهانی دوم دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به کوره های آدم سوزی صادر کرده بود در آرژانتین، هانا آرنت بعنوان روزنامه نگار در محاکمه هشت ماهه‌ی او در اسراییل شرکت داشت. او ضمن تهیه گزارش از جلسات دادگاه متوجه یک نکته شد، و آن اینکه آیشمان انسانی است از هر جهت درستکار، یعنی فساد مالی نداشت. در اخلاق جنسی به همسرش متعهد بود و به معنای واقعی کلمه “متآهل”. پدری بسیار مودب و مهربان برای فرزندانش و انسانی فوق العاده منظم بود. اما با این اوصاف وی در خلال جلسات دادگاه به کشتاربی رحمانه‌ی پانصد هزار یهودی اعتراف کرده بود. این سوال برای آرنت پیش آمد که چطور این انسان توانست پانصد هزار نفر را در کوره‌های آدم‌سوزی به هولناک ترین شکل ممکن به قتل برساند؟ واقعا چگونه ممکن است انسانی با این خصوصیات مثبت اخلاقی چنین سفاک و خونریز و بی احساس باشد؟ او که انسانی وارسته، همسری فداکار و پدری آداب‌دان است؟ آرنت پاسخی نیافت. به همین خاطر از تعدادی از روانشناسان استمداد کرد که این نکته را بررسی کنند. روانشناسان آمدند و آیشمان را تحت نظر گرفتند، آنها پس از تحقیقات فراوان متوجه این نکته شدند که آیشمان قدرت تخیل ندارد و فاقد قوه تخیل است. آری همین یک نکته ی بدیهی باعث آن شد که یک انسان خوب، قاتلی خونریز شود. چون نمی توانست خودش را به جای هیچ کسی بگذارد. تخیل کند. از پنجره ی دید او به هستی بنگرد درد و رنجهای جسمی و روحی اش را ببیند و با او همدلی و همدردی کند. آیشمن نمی‌توانست تصور کند که با وظیفه شناسی او، چه درد و رنج عظیمی به دیگران وارد می‌شود. هانا آرنت از این مسئله با عنوان ابتذال شر یاد می‌کند.

گردآوری و تنظیم: بهادر قاسمی

منابع

 درسگفتارهای مصطفی ملکیان
 ‏کتاب حدیث آرزومندی، جستارهایی در عقلانیت و معنویت، مصطفی ملکیان، نشر نگاه معاصر

کتاب آیشمن در اورشلیم، گزارشی در باب ابتذال شر.
هانا آرنت، ترجمه مریم رضایی، نشر آزرمیدخت

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه
 ‏
 ‏

این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه
این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه
این سه زن، سیمون‌وی، آیریس مرداک، هانا آرنت: تخیل آری، توهم نه

برترین‌ها