هر 3 روز یک کتاب
سیمون دوبووار و مرگی بسیار آرام
سیمون دوبووار و مرگی بسیار آرام
مرگی بسیار آرام کتاب کوچکی است که در آن سیمون دوبووار ایام سخت ابتلای مادرش به سرطان را شرح داده است و از این نظر نوعی خودزندگینامه محسوب میشود که بهصورت داستانی تلخ و دردناک نوشته شده است. دوبووار در جهان فکری متفاوتی با مادرش زندگی میکرد؛ او روشنفکری اگزیستانسیالیست بود و مادرش تحصیلکردهی یک مدرسهی دینی کاتولیک. او نقبی هم به دوران جوانی و نوجوانی خود زده و گاه اشارهای هم به سارتر، دوست و همفکر برجستهاش، کرده و دربارهی رابطهاش با او نوشته است. او در جایجای این کتاب، بیآنکه اصول خود را فراموش کند، در تلاش است که اختلاف فکری با مادرش را به کناری بگذارد و وظایف فرزندی را بهخوبی بهجا آورد. دوبووار در این کتاب هم، مانند آثار داستانی دیگرش، از ادبیات بهعنوان ابزارِ بیانِ افکار و ایدههایش بهره برده است.
جملههایی از این کتاب
او علیهِ خود، زندگی کرد. سرشار از شور و شوق بود، اما تمام نیرویش را به کار میبست تا آن را، پَس بزند.
تنها چیزی که تسکینم می دهد این است که، من هم این راه را خواهم رفت، وگرنه چقدر ناعادلانه بود!! بله، این تمرینی هم برای خاکسپاریِ خودمان بود و چه تلخ است تقدیرِ مشترکی، که هرکس باید به تنهایی تجربهاش کند.
وقتی عزیزی میمیرد، ما بهای زنده ماندن را با هزار تاسف و حسرت میپردازیم. با مرگ آن عزیز است که یگانگی بیهمتایش بر ما مکشوف میشود. او وسعتی پیدا میکند به اندازهی تمام جهان، جهانی که غیبتش آن را برای او نابود میکند، حال آن که حضورش به آن معنا میبخشید. دائم با خود میگوییم ای کاش لحظههای بیشتری از زندگیمان را به او اختصاص داده بودیم، چه بسا لحظه لحظهی زندگیمان را. برای تسکین خود میگوییم او هم آدمی بود مثل آدمهای دیگر. اما از آن جا که هرگز تمام توان خود را به کار نمیبندیم – حتی همان حداکثر ممکنی را که مصمم بدان هستیم – همیشه دلایلی باقی میماند که خود را سرزنش کنیم.
چیزی که آن روز، ما را تحت تاثیر قرار داد، توجهش به خوشیهای کوچک زندگی بود! انگار در ۷۸ سالگی، تازه معجزهی زندگی را کشف کرده است.
منبع
مرگی بسیار آرام
سیمون دوبووار
سیروس ذکاء
نشر ماهی
سیمون دوبووار و مرگی بسیار آرام
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…