تحلیل نقاشی
درنگی در نقاشی «تدفین ساردین» اثر فرانسیسکو گویا
درنگی در نقاشی «تدفین ساردین» اثر فرانسیسکو گویا
این نقاشی یکی دیگر از آثار گویا روی چوب است که به صحنۀ دیگری از زندگی روزمرۀ اسپانیا اشاره دارد. در اینجا نیز او مانند تابلوی گاوبازی در دهکده صحنهای بسیار دیدنی از انبوه مردم را که در دایرهای گرد آمدهاند نشان میدهد. آفتاب عصرگاه، لباسهای سپید و دست بالا برده شدۀ رقصندگان را کانون توجه ساخته است. لبهای خندان و گونههای گلگونِ نقش شده بر نقابها چهرۀ دو زن سفیدپوش را پوشانده است و چهرۀ رقصندۀ سوم در پس نقابی عجوزهنما پنهان مانده است. تماشاگران مجذوب رقص آنها هستند و گروه دیگری نیز از گوشه و کنار به جمع آنان نزدیک میشوند. پیکر قوزکردهای در جامۀ سیاه یک خرس از سمت چپ به سوی زنان حمله میکند. مردی در لباس شیطان که نقابی به شکل جمجمۀ انسان به صورت دارد از پشت یکی از رقصندگان ادای او را درمیآورد.
جشن اعتراضآمیز
عنوان نقاشی تدفین ساردین به یک مراسم خاکسپاری استهزاآمیز که جنبۀ نمادین دارد، اشاره میکند. موضوع تابلو به امتناع از خوردن گوشت که در آن دوران روزۀ بزرگ (در مذهب مسیحیت فصلی در سال را جهت آمادگی برای عید پاک به روزهداری و توبه میپردازند؛ شروع آن چهارشنبۀ خاکستری است و 40 روز ادامه دارد) در کشورهای کاتولیک مذهبی همچون اسپانیا مرسوم بود مربوط میشود. در آن زمان ساردین فراوان بود و قیمتش هم ارزان، اما چندان مصرفی نداشت. مردم پیش از فرا رسیدن فصل صید ساردین، جشن برپا میکردند و از خوردن کباب گوشت خوک و دیگر غذاهای مقوی لذت میبردند. روز چهارشنبۀ خاکستر، پیش از شروع روزۀ ندامت و در اعتراض به این سنت کلیسا، مردم جشنی بر پا میکردند که در آن ماهی ساردین به مسخره گرفته و «دفن» میشود.
گویا این جشن را از زاویۀ بالا نقاشی کرده است تا صحنه به طور کامل دیده شود و در همین حال با تغییر دید خود چند زوجی را که در ردیف جلو تابلو قرار دارند از پشت نشان داده است. از این گروه، زوجی در آغوش یکدیگر چرت میزنند و زنی که کنار آنها نشسته است با هیجان کف میزند و یارش درحالیکه او را به سوی خود میکشد به بازیگران اشاره میکند. در گوشۀ دیگر نقاشی، مادری فرزندش را از آنچه میگذرد آگاه میکند.
پرچم با تصویری از چهرهای خندان بر فراز جمعیت قرار دارد و همچون رقصندگان به جلو و عقب نوسان میکند. مثلث واقع در پایین پرچم تقریباً به قاعدۀ مثلثی است که در فضای بین زنان سفیدپوش ایجاد شده و دو ناحیه را به هم ربط میدهد. در اینجا نیز مانند تابلوی گاوبازی در دهکده ضربههای قلممو سریع و آزاد به کار رفته و نشاط و شادی صحنه را انتقال میدهند.
منبع
گویا چگونه گویا شد؟
ریچارد مولبرگر
ترجمۀ مژگان رضانیا
نشر نی
درنگی در نقاشی «تدفین ساردین» اثر فرانسیسکو گویا
-
نویسندگان/ مترجمانِ ایران4 هفته پیش
تجارب دکتر «نسرین شکیبیممتاز» از تدریس ادبیات فارسی در کشور ژاپن
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
«پاییز فلوبر» نوشتۀ آلکساندر پوستل: مراسم تدفین و احیای نبوغ
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
«آتش از پشت شیشه» نوشتۀ شهلا حائری: روایتی ایرانی از اسطورۀ اوریدیس و اورفئوس!
-
فروغ فرخزاد4 هفته پیش
و تمام شهوت تند زمین هستم/ که تمام آبها را میکشد در خویش/ تا تمام دشتها را بارور سازد…
-
نامههای خواندنی1 ماه پیش
بریدههایی از نامههای «صادق هدایت» به حسن شهیدنورایی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
درسی از «احسان یارشاطر» برای زندگی
-
موسیقی سنتی1 ماه پیش
اشعاری از «عطار نیشابوری» با صدای محمدرضا شجریان
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 ماه پیش
کاش تبر برادری کند…