با ما همراه باشید

لذتِ کتاب‌بازی

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «بچه» اثر نغمه ثمینی

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «بچه» اثر نغمه ثمینی

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «بچه» اثر نغمه ثمینی

مرد  چرا همۀ مهاجرهای کرد با شعر گفتن وقت می‌گذرونن؟

مینای اول   چون چهار هزار سال تاریخ پشت ماست که شرحش تو زبان جا نمی‌شه. چون قدمت ما به قدر قدمت خورشیده و خورشید خود شعره. و چون زندگی ما از همون نوزادی یه شعر غمباره. بچه‌های ما، همه خسته‌ن، وقتی به دنیا می‌آن حتی از خستگی گریه هم نمی‌کنن. می‌خندن به این همه خستگی. برای همین اون بچه مال من نیست. چون خسته نیست.

 

مینای اول  من پناهنده نشدم، مهاجرت کردم.

مرد   این فرم فرم پناهندگیه.

مینای اول  پناهنده کلمۀ شماست، نه ما! این کلمه رو شما ساختین چون به‌تون قدرت می‌ده. قدرت پناه دادن.

 

مینای اول   شما می‌دونین که روزگاری هوس‌انگیزترین لباس‌ها رو تو شهر ما می‌فروختن؟

مرد از این سؤال جا می‌خورد.

مینای اول   لباس‌هایی برای عریان کردن، نه برای پوشاندن. لباس‌هایی از حریر عربی که زشت‌ترین تن‌ها رو هم به تن ملکۀ سبا بدل می‌کرد، لباس‌هایی که نپوشیده هر مردی رو می‌تونست دیوونه کنه. ما مشتاق باروری بودیم. بچه می‌خواستیم. خوشبخت بودیم و همون‌قدر اطمینان داشتیم به خوشبختی‌مون که شما الان دارین. من بچه‌ها رو برای خوشبختی به دنیا می‌آورم،اما باد که بوزه حتی خال تن گاو رو با خودش می‌بره… حداقل معنای پنهان اینو پیدا کنین.

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «بچه» اثر نغمه ثمینی

مرد   حالا فکر می‌کنی این‌جا چی منتظرشه؟

مینای دوم   رهاست آقا این‌جا.

مرد   نه نیست. این توهّم رهاییه. من نباید این‌ها رو بگم. گفتن این‌ها بیرون از حدود قانونه. اما وقتی شما این‌طور اسیر توهّمین…این بچه این‌جا تو بند ظاهرش اسیره. تو بند گذشته‌ش اسیره. تو بهترین حالت یه پدر و مادر سفید اونو به فرزندی می‌گیرن. ولی هیچ‌وقت خودشو از اون‌ها نمی‌دونه. تو مدرسه درد می‌کشه، کتک می‌خوره. بچه‌ها بی‌رحمن. بی‌رحم‌ترین موجودات روی زمینن. هر شب می‌بینن که آدم‌هایی شبیه همین بچه‌ها پدر و برادرشون رو تکه‌تکه می‌کنن. و هر روز هم خودشو تکه تکه می‌کنن، دوره‌ش می‌کنن، کتکش می‌زنن.

مینای دوم (بی‌قرار) نه آقا… این‌طور نمی‌شه…این بچه قویه…

مرد   بزرگ می‌شه، تو خیابون درد می‌کشه. هیچ زنی به‌ش توجه نمی‌کنه. هر زنی تا می‌فهمه اصلش از کجاست روشو برمی‌گردونه و می‌ره. قلبش هزاربار می‌شکنه. قلب بچۀ تو پاره پاره می‌شه…

 

مرد  این‌جا من سؤال می‌کنم.

مینای سوم   سؤال نمی‌کنی. می‌شاشی روی من. بعد برم می‌گردونی به همون مستراح که بودم. اون‌جا مستراح کشور تمیز و خوشگل شماست. یه چند تا مستراح کاشتین این‌ور و اون‌ور دنیا که یادتون نره چقدر خوشبختین.

 

منبع

بچه و این‌جا کجاست؟

نغمه ثمینی

نشر نی

بریده‌هایی از نمایش‌نامۀ «بچه» اثر نغمه ثمینی

 

 

 

 

برترین‌ها