با ما همراه باشید

شعر جهان

«زیر درختِ زیزفون» شعری از «دِر وُگل‌واید»

زیر درختِ زیزفون شعری از والتر فُن دِر وُگل‌واید

زیر درخت زیزفون،

در زیر بوته‌ها و شاخ و برگ‌ها،

آنجا که دلبندم در کنارم نشست

در آنجا می‌توانی همزمان،

گل‌هایی رنگارنگ و چمنی

پایمال شده را بنگری.

در جنگلی نزدیک، با آوایی که به هر سو

طنین می‌افکند

بلبلی بانهایت شیرینی نغمه سر می‌داد.

«تاندارادِی»!

گام‌زنان،

به دشتی رسیدم،

بانوی شریف! دلبندم از حالا انتظارم را

می‌کشید

و مرا پذیرا شد،

چنان که تا ابد سعادتمند خواهم ماند!

آیا آن‌هنگام مرا نیز بوسید…؟

آه، بنگرید که چگونه لبانم سرخ گشته است!

آن‌هنگام،

با نهایت چالاکی،

استراحت‌گاه کوچکی برای دونفرمان

پدید آورد.

یقینا حتا امروزه نیز،

بسیاری از آن بابت، شاد و خندانند…

چنانچه فردی از آن نقطه بگذرد،

از طریق گل‌های رز، یقینا خواهد توانست

حدس زند

که سرم را در کجا بر زمین نهاده بودم،

«تاندارادِی»

مباد کسی ازین خبر یابد

که محبوبم نوازشم کرده است،

ورنه غرق در خجلت خواهم شد!

و این که چگونه مزاح می‌کرد،

کاش هیچ‌کس، هیچ‌کس،

چیزی از این بابت نداند، مگر خود او و من.

و این پرنده کوچک نیز،

یقینا ساکت و خاموش برجای خواهد

ماند.

«تاندارادی»!

منبع

گزیده ای از معروفترین و زیباترین شعرهای ادبیات آلمانی

 

گزیده‌ای از معروف‌ترین و زیباترین

سروده‌های ادبیات آلمانی

مترجم فریده مهدوی دامغانی

نشر تیر

صص152-146

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها