تحلیل نقاشی
درنگی در جهانِ نقاشیهای نوۀ فروید: لوسین فروید
درنگی در جهانِ نقاشیهای نوۀ فروید: لوسین فروید
محمد عبدی: شاید اگر زیگموند فروید زنده بود و میخواست جهان روانکاوانهاش را به زبان هنر ترجمه کند، همین کاری را میکرد که نوهاش لوسین فروید در طی عمر پربارش انجام داد: برداشتن پوست زیبای انسان و برهنه کردن درون او روی بوم نقاشی.
شاید هیچ نقاشی در قرن بیستم بهاندازه لوسین فروید، این چنین بیمحابا صورتک زیبای انسان را برنداشته و چنین به درون پوست انسان نفود نکرده است؛ نقش و نگارهایی که نسبتی با زیبایی ظاهری بشر ندارند و از درون موجودی بسیار پیچیده با مشکلاتی غامض خبر میدهند که به نظر میرسد رستگاری ندارد.
با وجود آن که لوسین فروید چندان نظر خوشی درباره ارتباط آثارش با دنیای پدربزرگش نداشت، اما او دقیقاً همان راهی را دنبال میکند که زیگموند فروید کبیر: تلاش برای روانکاوی انسان و رسیدن به پاسخی برای اندیشههای بیجواب و توضیح موقعیت انسان در قبال دنیای اطرافش از طریق کنکاش در پیچیدگیهای هزارتوی ذهن. از این رو زمانی که در دهه هشتاد، فروید به شاهکارهایش در پرترههای تمام قد میرسد، هر جزء کوچکی از اثر، معنای روانشناسانه غریبی را به همراه دارد که در توضیح دنیای پیچیده موضوع نقاشی- یعنی انسان- است.
در این راه فروید از نقاشانی است که بیشترین تکچهره را از خودش خلق میکند؛ چه در دوره نوجوانی و چه در آخرین سالهای عمر.
حالا برای اولین بار نمایشگاه پروپیمانی از این پرترههای نقاش از خودش در آکادمی سلطنتی هنرها (Royal Academy of Arts) در لندن برپا شده که تصویر کاملی از نگاه این نقاش نابغه به درون خودش را با مخاطب قسمت میکند.
نمایشگاه با پرترههایی از نقاش آغاز میشود که در سال ۱۹۴۰ خلق شدهاند، زمانی که فروید تنها هجده سال داشت؛ آثاری که در آنها اثری از «زیبایی» سوژه دیده نمیشود، برعکس، ترسها و درونیات پیچیده او را به نمایش میگذارند؛ مایه مهمی که تا آخرین آثار این نقاش و این نمایشگاه، ادامه دارد و ما را رفته رفته با پیچیدگیهای بیشتری آشنا میکند.
در یکی از اولین آثار مهم فروید، «مردی با پر» (۱۹۴۳) که در اولین نمایشگاه انفرادی او در سال ۱۹۴۴ به نمایش گذاشته شده، آسمان خاکستری تیرهای دیده میشود که بخش قابل توجهی از اثر را در برگرفته و شخصیت اصلی- نقاش- با چهرهای نه چندان طبیعی، یک پر پرنده را در دست دارد.
در اتاق دوم نمایشگاه، آثار اواخر دهه چهل او دیده میشود؛ آثاری با مداد و جوهر که در آنها نگاه تاثیرگذار سوژه (نقاش) به بیرون، چشم مخاطب را با خود درگیر میکند.
اتاق سوم ورود لوسین فروید از دنیای طراحی به نقاشی را ترسیم میکند؛ از نیمه دهه پنجاه و تاثیرگذاری دو دوست شگفتانگیزش، فرانک اوئرباخ و فرانسیس بیکن. جلوتر در آخرین اتاق، در یکی از شناخته شده ترین آثار فروید به نام «سلف پرتره-انعکاس- ۲۰۰۲» نقش و تاثیر اوئرباخ را به سادگی میتوان حس کرد.
در سه نقاشی «کله مرد» مربوط به سال ۱۹۶۳، آغاز نقاشیهایی را میبینیم که فروید به خاطر آنها شهره است: نگاه نقاش به چهره خودش از سه زاویه متفاوت که حالا صاحب نقش و نگار و برجستگیهایی شده که به ویژگی آثار شناخته شده او بدل میشوند.
در «اتاق هتل» (۱۹۵۴)، تلخی نگاه و سردی دنیای نقاش را به وضوح میبینیم: دختری روی تخت خوابیده و نقاش در کنار او ایستاده؛ صورت دختر پر نور است و نقاش در تاریکی؛ اما مهمتر این که دختر با نگاه غمآلودی به نقطهای نامعلوم چشم دوخته و نقاش با نگاهی پرسشگر درباره بلاهت زندگی به ما. پشت او خیابانی دیده میشود با خانههایی که پنجرههایشان بسته است؛ نوعی تلخی مضاعف برای جهانی که در آن رابطهها به بنبست میرسد.
فروید نقاشی بود که خودش را در آینه میکشید و نه از روی عکس. این چالش به او این فرصت را میداد تا بتواند خودش را از زوایای مختلفی ببیند و در آن واحد، همان حس و حال درونی قابل تغییرش در زمان نقاشی را بر بوم بیافریند؛ نگاه نقاشی که با صراحت میگوید: «وقتی به خودم نگاه میکنم، اطلاعاتی که به من میرسد را قبول ندارم و این نقطهای است که دردسر آغاز میشود.»
در اتاق پنجم هرچند از عنوان نمایشگاه دور میشویم و به پرترههایی میرسیم که خود نقاش سوژهاش نیست، اما آثار حیرتانگیزی را میبینیم که جان و جهان خالقش را به بهترین نحو با مخاطب قسمت میکند: نگاه نقاش به انسان با برگرفتن پوست زیبا و جایگزین کردن حسهای درونی انسان با نقشهایی که روی پوست بشر، همه چیز را دربارهاش توضیح میدهند.
شاهکار او، «فلورا با ناخنهای آبی پا» (۲۰۰۱-۲۰۰۲)، حکایت از برهنه کردن سوژه دارد، اما نه فقط برهنگی ظاهری، بلکه برهنگی درونی. نقاش به ما این فرصت را میدهد تا دنیای درونی سوژهاش را بشناسیم و انگشت به دهان به تماشای پیچیدگیهای روانی و ذهنی اش بنشینیم؛ چیزی که شباهتی با چند صد سال نقاشی کلاسیک و تصویر پیشنهادیاش از زیبایی زن ندارد.
پیرتر شدن نقاش، بر پیچیدگیهای ذهنیاش میافزاید و در نتیجه، نقاشیهای آخرین اتاق، غامضترین آثار این نمایشگاه هستند که تصویر روانکاوانهتر – و تلخ تری- از هنرمند را با ما قسمت میکنند.
فروید در هفتاد سالگی، اولین تصویر برهنه از خودش را خلق میکند: با پوستی آسیبپذیرتر از پیش، نگاهی خیره و خسته و قلم مویی به دست، به تمامی برهنه رو درروی ما با پرسشهایی بیپایان درباره مفهوم زیستن و خلق هنری.
منبع: radiofarda
درنگی در جهانِ نقاشیهای نوۀ فروید: لوسین فروید
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…