با ما همراه باشید

داستان/ رمان ایرانی

سطرهایی به یاد ماندنی و تأمل‌برانگیز از رمان سووشون

سطرهایی به یاد ماندنی و تأمل‌برانگیز از رمان سووشون
سطرهایی به یاد ماندنی و تأمل‌برانگیز از رمان سووشون

بعضی آدم‌ها، عین گل نایاب هستند، دیگران به جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گل نایاب تمام نیروهای زمین را می‌گیرد.

تمام درخشش آفتاب و تری هوا را می‌بلعد و جا را برای آن‌ها تنگ کرده. برای آن‌ها آفتاب و اکسیژن باقی نگذاشته. به او حسد می‌برند و دلشان می‌خواهد وجود نداشته باشد . یا عین ما باش یا اصلاً نباش. شما تک و توکی گل نایاب دارید و بعد خرزهره دارید که به درد ترسانیدنِ پشه‌ها می‌خورند و علف‌های نجیب که برای بره‌ها خوبند خوب همیشه شاخه‌ای بلندتر و پربارتر از شاخه‌های دیگر یک درخت می‌شود و حالا این درخت بلندتر، چشم و گوشش باز است و خوب می‌بیندآن‌ها می‌گویند نبین و نشنو و نگو.

 

اگر آدم تنها بخواهد، می‌تواند خودش را از تنهایی دربیاورد. خیلی‌ها هستند که حرف حق سرشان می‌شود و نفس حق را می‌شناسند. منتها پراکنده هستند، خودت را با آن‌ها از تنهایی درآر…

 

آرامشی که بر اساس فریب باشد چه فایده‌ای دارد؟ چرا نباید جرأت داشته باشی که توروی آن‌ها بایستی….کمی فکر کن. وقتی خیلی نرم شدی همه تو را خم می‌کنند…

 

امروز به این نتیجه رسیدم که در زندگی و برای زنده‌ها باید شجاع بود… اما حیف که دیر به این فکر افتادم. به جبران این نادانی، در مرگ شجاع‌ها خوب گریه کنیم.

 

کاش من هم اشک داشتم و جای امنی گیر می‌آوردم و برای همۀ غریب‌ها و غربت‌زده‌های دنیا گریه می‌کردم. برای همۀ آن‌ها که به تیر ناحق کشته شده‌اند و شبانه دزدکی به خاک سپرده می‌شوند.

 

گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیده‌ای!

 

منبع

رمانِ سووشون

سیمین دانشور

نشر خوارزمی

 

مطالب بیشتر

  1. نامه ابراهیم گلستان به سیمین دانشور
  2. حورا یاوری: رمان و ادبیات داستانی ایران
  3. مقدمۀ سیمین دانشور بر کتاب شهری چون بهشت
  4. سیمین دانشور: نیما یک آیدا کم داشت
  5. مستند سیمین دانشور

 

سطرهایی به یاد ماندنی و تأمل‌برانگیز از رمان سووشون

برترین‌ها