معرفی کتاب
نگاهی به رمان سنگ زنده، راز میکلآنژ نوشتۀ لئونور دو رکُندو
نگاهی به رمانِ سنگِ زنده، راز میکلآنژ نوشتۀ لئونور دو رکُندو
نشر روشنگران و مطالعات زنان: «هنوز دارم یاد میگیرم»
این آخرین سخن میکلآنژ در آستانه 89 سالگی، قبل از مرگ است.
در بخشهایی از پیشگفتار کتاب آمده است: «کتاب سنگ زنده یا سنگ سفید pietra Viva روایت ماههایی طولانی از زندگی میکلآنژ در معدن کاراره کارارا در فلورانس ایتالیاست. او که از طرف پاپ مأمور طراحی و ساخت مقبرهاش در رم شده است به این معدن اعزام و در تلاش است تا بهترین سنگها را انتخاب و به رم بفرستد. میکلآنژ روزهای طولانی و تماممدت را همراه با کارگران در معدن به سر میبَرَد، گهگاه احساسات ضد و نقیضی از خود بروز میدهد و در اندیشه و رویاهای دور و درازِ مجسمههایی است که باید بسازد. او میخواهد در سنگ مرمر بدمد، زندهاش کند.
نویسنده کتاب سنگ زنده خانم لئونور دو رکُندو فرانسوی است. نویسنده که ویولونیست ماهری نیز بوده و اکثراً در ارکسترهای معروفِ موسیقیِ کلاسیک، آثار بتهوون را اجرا میکند با مهارت فوقالعادهای توانسته است در قالب رمانی بسیار جذاب و شیرین، با لحن و آهنگی شاعرانه که در ترجمه کتاب سعی شده است قالب آن حفظ شود شخصیت میکلآنژ به خصوص نقاط ضعف و قوتِ روحی روانی او در مدت کار در معدن کارارا و ویژگی رفتاریاش را با معدنکاران و اهالی دهکده و مخصوصاً در برابر پسرک 6 ساله به هنگام وداع، به زیباترین وجهی به تصویر بکشد. کتاب روایتی است سرشار از احساسات و عواطف انسانی و بعضاً خودخواهیهای بیهوده بشری.
به گفته رادیو تلویزیون فرانسه در معرفی این رمان، کتابی است جادوئی، شگفتانگیز و البته پرفروشترین.
میکلآنژ که هنرمند و نابغهی دوره رنسانس است در چهارم مارس سال 1475 در دهکده کوچک کاپرس در توسکانی فلورانس و در خانوادهای متوسط به دنیا میآید. مادر اکثراً مریض، او را به دایهای که دختر و زن یک سنگتراش است میسپارد و درنهایت در کودکیِ میکلآنژ فوت میکند.
میکلآنژ دوران کودکی را در بیمادری به سختی میگذراند. او که هرگز در آغوش مادرش نیاسوده است سعی میکند خاطراتی را که به همراه داشته است از خود دور کند، کاری که انجام آن تقریباً غیرممکن است و او را شبها حتی هنگام نوجوانی دچار کابوس میکند، کابوسی که مادرش هرازگاه بر او ظاهر میشود. میکلآنژ در دوره طفولیت از شیر دایه همراه با گردوغبار سنگ مرمر در معدنی که شوهر دایهاش بعنوان سنگتراش در آن مشغول کار است تغذیه میکند و بزرگ میشود. تغذیهای که بعدها استعداد خود را مدیون آن میداند.
میکلآنژ با استعداد فوقالعادهای که از خود نشان میدهد به سرعت تبدیل به مجسمهساز، نقاش، معمار و شاعر دوران رنسانس ایتالیا شده و هنر او اثری استثنایی بر هنر غرب برجای میگذارد، به طوری که او را الگوی اصلی هنرهای چندگانهای میدانند که در زمان خود بینظیر بوده است. شخصیت پیچیدهی این پیکرتراش فراتر از یک هنرمند عبوس با رفتاری کلیشهای و غیراجتماعی است. او که به ترشرویی معروف بوده در عین حال، با دستیاران اندک و صمیمیاش با سخاوت عمل میکرده است که بخشی از تناقضات رفتاریاش در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
آنچه که تاکنون کمتر به آن توجه شده است شاعر بودن میکلآنژ است. او علاوه بر مجسمهسازی، نقاشی و معماری، بهعنوان یک شاعر بسیار جدی نیز مطرح بوده است. این هنرمند بیش از 300 قطعه شعر گفته و نوشته است. تم اصلی اشعار میکلآنژ؛ عشق، گذر زمان، مرگ، قدرت جاودانی هنر است.
میکلآنژ پس از خلق آثار بیاد ماندنی و جاودانی سرانجام در آستانهی 89 سالگی میمیرد و در فلورانس در کلیسای سانتاکروز دفن میشود.
میکلآنژ هرگز از آثار برجستهای که خلق میکرده کاملاً رضایت نداشته است. همواره فکر میکرده نتوانسته آن کار فوقالعادهای که انتظارش را داشته است به ثمر برساند و هرگز از شاهکارهایش آنطور که ما فکر میکنیم راضی نبوده است و شاید هم به همین دلیل باشد که در 89 سالگی و هنگام مرگ میگوید هنوز دارم یاد میگیرم»
بخشی از متن کتاب:
میکلآنژ از زودباوری و مهربانی پسرک تفریح میکند و میخندد بدون این که متوجه شود که میشل ایدهی دیگری دارد .
پسرک، میکلآنژ را غافلگیر میکند:
«پس ازت خواهش میکنم یک مجسمه از مامانم درست کن!»
نگاه پسرک التماسآمیز است.
«خواهش میکنم، چون تو میتونی سنگ رو زنده کنی پس یک مجسمه ازش درست کن، میخوام مامانم زنده بشه!»
و میکلآنژ که در دام معصومیت و سادگی و عالیترین عواطف و احساسات بشری پسرک گرفتار شده است. هیچ پاسخی ندارد که به او بدهد.
منبع: roshangaran-pub
مطالب بیشتر
1. مسئلۀ مرگ و زندگی کتابی تازه از اروین و مریلین یالوم
3. نگاهی به نقاشی آفرینش اثر میکلآنژ
4. زندگیِ میکلآنژ نوشتۀ رومن رولان
5. آشنایی با رافائل سانتسیو و نظر نیچه دربارۀ او
نگاهی به رمانِ سنگِ زنده، راز میکلآنژ نوشتۀ لئونور دو رکُندو
نگاهی به رمانِ سنگِ زنده، راز میکلآنژ نوشتۀ لئونور دو رکُندو
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…