با ما همراه باشید

شعر امروز

سروده‌هایی از لادن خدابنده

سروده‌هایی از لادن خدابنده

سروده‌هایی از لادن خدابنده

ایمان نیاوردی

 

ایمان نیاوردی

حتّا تو هم ایمان نیاوردی

هر بار از تنها جنونم _شعر_

ترسیدی، حذر کردی

حق داشتی

در من خدایی بود مبهم، من‌درآوردی

از بارگاهم سر درآوردی

از غارها سَردرنیاوردی

ایمان نیاوردی

ایمان اگر آورده بودی وحی می‌آمد

من، زن‌تر از آنم که کتمانم کُند مَردی

می‌دانمت

چسبیده بر دیوارها، تصویری از دردی

می‌خوانمت

زیرا الفبایِ تو را

جز من نمی‌داند زنی یا هیچ نامردی

سِلما صدایم کن

پیغمبرت عاشق نخواهد شد

 

یک تکه از نگاهش افتاد در تنِ من

 

یک تکّه از نگاهش

افتاد در تنِ من

افتاد تویِ لیوان

یک قطعه قرصِ جوشان

سر رفت شعرهایم

اما تو سر نرفتی

طعمِ تو ماند در من

من، من نشد پس از آن

پیداست جِرم لیوان!

 

تو کیستی؟

 

تو کیستی؟

مگر تو آن سفید چاله نیستی؟

که من

سیاهچاله‌اش شدم

در این کرانِ کهکشان

….

تو چیستی؟

مگر تو کرم‌چاله‌ای به نام عشق نیستی؟

میانِ ما

_سیاسپید چالِگان_

که مانده شعرها در آن

من و تو

عشق، شعر

چیستیم جز گمان؟

گمانِ آن که شک نکرد، گستراند خویش را به کهکشان

به پهنۀ زمان

به من بگو

که کیست او؟

سروده‌هایی از لادن خدابنده

منبع

مجموعه شعر ری‌را

لادن خدابنده

نشر فصل پنجم

 

 

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها