تحلیل داستان و نمایشنامه
واکاوی داستان «تخم مرغ» اثر «شروود اندرسون»
واکاوی داستان «تخم مرغ» اثر «شروود اندرسون»
*دوست عزیز برای مطالعهی این بخش لازم است ابتدا خلاصهی آن را بخوانید.
آنچه در داستان تخم مرغ اثر شروود اندرسون آشکار است انتقاد شدید او از رویای آمریکایی است که افراد را وا میدارد جاهطلبانه زندگی کنند و سهم بیشتری از زندگی بخواهند. نویسنده توضیح میدهد چگونه پدر علیرغم کارگری مزرعه از خودش راضی بود ولی بعد ازدواج با مادرش رویای آمریکایی به جان زندگی آنها افتاد و آسایش و رضایت را از زندگی آنها برد. «در بهار سال سی و پنجم زندگیش بود که با مادرم ازدواج کرد، که آن موقع در دهی معلم بود. بهار بعدش من گریهکنان و وولخوران به دنیا آمدم. همانموقع سر آن دو تا بلایی آمد. جاهطلب شدند. هوس آمریکایی بالا رفتن از نردبان ترقی به جانشان افتاد. شاید باعثش مادرم بود. او چون معلم بود حتما کتاب و مجله زیاد خوانده بود. انگار خوانده بود که چگونه گارفیلد و لینکن و امریکاییهایی دیگر از نداری به شهرت و عظمت رسیدهاند و شاید همان موقع که من پهلویش خوابیده بودم -بعد از زایمانش- خیال فرمانروایی مرا بر آدمها و شهرها در سرش پرورده بود»(افشار:351)
تمام داستان توصیف جنبهی منفی رویایی امریکایی و مضرات آن است. فدا کردن شادیهای لحظهای برای رسیدن به رضایت عمیقتر و دستیابی به اهداف اما نویسنده مخاطب را با این سؤال روبرو میکند: اگر به اهداف و رضایت از خود نرسیدی و شادیها و آرامشت را از دست دادی چه؟ انتقاد از «رویای امریکایی» در کتاب «حکمت شادان» نیچه آمده است آنجا که او جانبدارانه و با نگاهی مثبت از فراغت و بطالت حرف میزند.
فراغت و بطالت
« در حرص و ولع آمرییکاییان وحشیگریِ خاص خون سرخپوستی جریان دارد، و جنونِ کار کردن آنها، نقص ویژهی قارهی جدید است، تاکنون اروپای کهن را
فاسد کرده و اندیشه را سخت عقیم و سترون ساخته است. آنجا انسان از آرامش شرم دارد و تفکر و تأمل طولانی تقریبا موجب پشیمانی است. اکنون در آنجا اندیشیدن را با زمان اندازهگیری میکنند، به گونهای که مردم گزارشهای بورس را هنگام غذا خوردن مطالعه میکنند. ما همچون آدمهایی زندگی میکنیم که دائما در هراسند که مبادا فرصت از دست برود. یکی از اصولی که به انهدام هر نوع فرهنگ و سلیقهی متعالی میانجامد آن است که: انجام هرکاری بهتر است از اینکه هیچ کاری نکنی. این جنون کار کردن آشکارا زایل کنندهی هر نوع شکل، و بدتر از آن، احساس خود شکل بوده و حس و نگاه را در برابر آهنگ حرکت ناتوان میسازد. اکنون دیگر انسان وقت و نیرو برای مراسم، تعارفات مؤدبانه، گفتگو و به طور کلی برای آسایش و فراغت ندارد. زیرا زندگی در راه حرص و منفعتطلبی دائما انسان را مجبور میسازد که فکر خود را مصرف کند، پنهانکاری کند، فریب دهد یا از رقیب خود پیشی بگیرد. اکنون فضیلت واقعی آن است که کاری را سریعتر از دیگری انجام دهیم. بنابراین، مواقعی که انسان در صداقت مجاز باشد بسیار نادر است، و در این مواقع انسان آنقدر خسته است که به گونهای کریه و زننده ولو میشود. چقدر مایهی تأسف است که مردمان بافرهنگ، یا بیفرهنگ، خیلی راحت و ارزان شاد میشوند! و تأسفآورتر آنکه نسبت به هر نوع شادی و نشاط سوءظن و بدبینی وجود دارد. اکنون دیگر کار است که در نظر همگان حق به جانب جلوه میکند، و میل به شادی، به عنوان نیاز به استراحت با شرمندگی بیان میشود. مردم اگر در یک گردش غافلگیر شوند میگویند خوب دیگر، انسان باید مواظب سلامتی خود هم باشد. در دوران باستان چنین پیشداوری میشد که تفریح و جنگ فقط شایستهی اشراف و نجباست.»(حکمت شادان:288-289)
بنابراین میتوان گفت این داستان متمایل به تفکری است که به فراغت و بطالت نیز روی خوش نشان میدهد و آن را برای بشر لازم میداند. پیام نهایی این داستان میتواند این باشد باید دست کشید از اینکه موفقیت را یک نقطه تصور کرد و با این توهم جلو رفت که اگر به آن رسیدیم موفقیم. موفقیت از جنسِ مقصد نیست، مسیر است.
مطالب بیشتر
- شعر مسافر سهراب
- مثل یک حلزون بیصدف
- خلاصهی داستان آقای فریدمان کوچک
- توان انتقاد
واکاوی داستان «تخم مرغ» اثر «شروود اندرسون»
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
حال خوب3 هفته پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند