احمد شاملو
«نگاه کن» سرودۀ احمد شاملو با صدای پوری سلطانی
«نگاه کن» سرودۀ احمد شاملو با صدای پوری سلطانی
نگاه کن
1
سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدائی کرد.
سالِ پست
سالِ درد
سالِ عزا
سال اشکِ پوری
سالِ خون مرتضا
سال کبیسه…
«نگاه کن» سرودۀ احمد شاملو با صدای پوری سلطانی
2
زندهگی دام نیست
عشق دام نیست
حتا مرگ دام نیست
چرا که یارانِ گمشده آزادند
آزاد و پاک…
من عشقام را در سال بد یافتم
که میگوید «مأیوس نباش؟»
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابام را در شب
عشقام را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم
گُر گرفتم.
زندهگی با من کینه داشت
من به زندهگی لبخند زدم،
خاک با من دشمن بود
من بر خاک خفتم،
چرا که زندهگی، سیاهی نیست
چرا که خاک، خوب است.
3
من بد بودم اما بدی نبودم
از بدی گریختم
و دنیا مرا نفرین کرد
و سال بد در رسید:
سال اشکِ پوری، سالِ خون مرتضا
سالِ تاریکی.
و من ستاره را یافتم من خوبی را یافتم
به خوبی رسیدم
و شکوفه کردم.
تو خوبی
و این همهی اعترافهاست.
من راست گفتهام و گریستهام
و این بار راست میگویم تا بخندم
زیرا آخرین اشک من نخستین لبخندم بود.
4
تو خوبی
و من بدی نبودم.
تو را شناختم تو را یافتم تو را دریافتم و همهی حرفهایام شعر شد.
سبک شد.
عقدههایام شعر شد همهی سنگینیها شعر شد
بدی شعر شد سنگ شعر شد علف شعر شد دشمنی شعر شد
همه شعرها خوبی شد
آسمان نغمهاش را خواند مرغ نغمهاش را خواند آب نغمهاش را خواند
به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پر شکوفه شوم».
و برف آب شد شکوفه رقصید آفتاب درآمد.
من به خوبیها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبیها نگاه کردم
چراکه تو خوبی و این همه اقرارهاست، بزرگترین اقرارهاست.
من به اقرارهایام نگاه کردم
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم.
نگاه کن؛ شعری از احمد شاملو
5
دلام میخواهد خوب باشم
دلام میخواهد تو باشم و برای همین راست میگویم
نگاه کن:
با من بمان!
منبع
مجموعه آثار احمد شاملو
نشر نگاه
مطالب بیشتر
1. سرنوشت نامههای بازمانده از مرتضی کیوان
2. پوری سلطانی زنی از نژاد آتش
3. نظر نجف دریابندری دربارۀ مطرحترین شاعران معاصر
4. گفتگویی ناصر تقوایی با احمد شاملو و آیدا
5. از عموهایت شعر و صدای احمد شاملو
«نگاه کن» سرودۀ احمد شاملو با صدای پوری سلطانی
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی2 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»