سینما
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
ابوالفضل نجیب: سوسن تسلیمی متولد 18 بهمن 1329 فارغالتحصیل رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبا از مشهورترین بازیگران تئاتر و سینما در ایران و اکنون در سطح جهان به شمار میرود. او در یک خانواده فرهنگی و سینمایی متولد میشود و رشد میکند. اولین عامل مهم درگرایش او به بازیگری و بالمال موفقیتهای او در این حوزه تاثیرات ژنتیکی است.
منیژه آخوندنیا مادر سوسن، بازیگر دهه 1320 تئاتر و سینما و پدر او خسرو تسلیمی از قدیمیترین تهیهکنندگان فیلم و مدیر تولید در دهه 40 است. تمایل همزمان او به سینما و هنر بازیگری را میتوان محصول و برآیند این تعامل برشمرد. سوسن پیش از ورود به سینما در گروههای تئاتر بازیگران شهر، تئاتر پیاده و چهارسو همکاری میکند. از آثار صحنهای او میتوان به وای بر مغلوب، زیرزمین، روسپی بزرگوار، عروسی خون، چشمانداز پل، شهرما، دایره گچی قفقازی، ترس و نکبت، رایش سوم و مرگ یزدگرد اشاره کرد. او در بازه فعالیت در تئاتر با مهدی هاشمی، بیژن مفید، داریوش فرهنگ و هرمز هدایت همکاری میکرد. حضور او در سینما و تا امروز به فعالیت همزمان در تئاتر و سینما در مقام نویسنده متن، بازیگر تئاتر و سینما و همچنان به عنوان یک پژوهشگر در حوزههای نظری ادامه دارد. با مهاجرت تسلیمی به غرب، سینما و تئاتر ایران خود را از موهبت او محروم کرد. همچون استاد بلامنازع سینما و تئاتر بهرام بیضایی که به اتفاق فصل درخشانی در تاریخ سینمای بعد از انقلاب رقم زدند. سوسن تسلیمی بلاتردید از چهرههای بیبدیل هنر بازیگری در سینمای ایران است. این ویژگی برای بازیگری که در مقایسه با بازیگران زن سینمای قبل و بعد از انقلاب تنها 6 فیلم چریکه تارا 1357- مرگ یزدگرد 1360- مادیان 1364- طلسم 1365- باشو 1365- شاید وقتی دیگر 1366- و تنها سریال سربداران 1362 در کارنامه بازیگری دارد حتما و الزاما به واکاوی جنبهها و سویههای مختلف پیرامون روانشناختی و به بیانی شخصیت درونگرای او دارد. این جنبه از شخصیت او در انتخاب نوع فیلمها به خصوص در ارتباط و پیوند با کارگردان بسیار حائز اهمیت نشان میدهد.
از این منظر میتوان او را خارج از ظرف و معیارهای مرسوم در سینمای ایران معرفی کرد. برای درک این مهم بدیهی است، شخصیت واقعی و برساختهای روانشناسانه نقش و اهمیتی به موازات توانمندیهای تکنیکال و آکادمیک از مقوله بازیگری اهمیت دارند. این تفاوتها بیش از هر چیز به درک غریزی او از مقوله بازیگری و به همان نسبت آگاهی و اشراف به سویهها و جنبههای فراآگاهانه و ارایه همزمان چندسویگی نقش دلالت دارد. از این زاویه میتوان ادعا کرد،کارنامه بازیگری سینمایی سوسن تسلیمی و مهمترین عامل موفقیتهای او با حضور در فیلمهای بیضایی موضوعیت پیدا میکند. تسلیمی برآمده و وامدار سنتهای بازیگری در تئاتر است که در زمان او برآموزههای استانیسلاوسکی معطوف و مبتنی است. سنتی که بر همذات شدن با نقش در مقایسه با فاصلهگذاری نقش و بازیگر در مکتب برشت که بر فاصلهگذاری و بیگانه ماندن با نقش تاکید دارد، متمایز میشود. آنچه درباره تاثیر آموزههای استانیسلاوسکی بر موفقیت تسلیمی میتوان اشاره کرد، اگرچه از تفاوت دو سبک بازیگری در تئاتر و سینما ناشی میشود اما این تفاوتها در مورد تسلیمی به شکل تعیینکننده جنبههای اغلب تعریف ناشده و مغفول مانده از این تفاوتها را یادآور میشود.
تفاوت بازیگری در تئاتر و سینما را اغلب با توالی حسی میتوان متمایز و تعریف کرد. جایی که در تئاتر بازیگر به الزام باید در مدت مشخص و در یک پلان سکانس و با حفظ فاصله معلوم با تماشاگر نقش و همزمان توانمندیهای خود را در انتقال وجوه شخصیتی به مخاطب منتقل کند. در مقایسه با سینما که عوامل مکمل و تکمیلکننده از جمله دوربین، فاصله و نوع لنز و زاویه دوربین، دکوپاژ و اجزای صوتی از جمله موسیقی هر کدام به نوعی در برجسته کردن نقش و تاثیر آن بر مخاطب دخیل و تعیینکننده هستند.
در تئاتر بخش اعظم انرژی معطوف به ارتباطگیری و غلبه بر موانع ارتباط ازجمله فاصله با تماشاگر میشود. این تلاش بیش از هر چیز با صدای بازیگر و در مرتبه بعد انطباقسازی با سایر جنبههای روانشناختی و شخصیتی به انتقال کلیت صحنه به مخاطب منجر میشود. در سینما اما تمامی این موانع حذف و معطوف به انتقال ریزترین و پیچیدهترین ابعاد شخصیتی از طریق دوربین و پتانسیل نهفته آن میشود. آنچه در بازیهای تسلیمی در سینما شاهد هستیم، تلفیق هوشمندانه و به تعبیر دیگر ترکیبی است از سنت بازیگری تئاتر و سینما و بیش از هر چیز متاثر و متکی به درک غریزه بازیگری. آنچه به درک غریزی از بازیگری تعبیر میکنیم علاوه بر استعداد و علاقه ناظر بر درک جهان معنایی مقوله و مفهوم بازیگری است. فرآیندی که همزمان به بروز جلوههای درونی و بیرونی از نقش در بهترین شکل ممکن منتهی میشود. این فرآیند اگرچه به ضرورت نیازمند درک آکادمیک و دانش هنر بازیگری است اما عامل تعیینکننده در متمایز کردن ستارههای این عرصه با بازیگران اغلب محدود به تربیت آکادمیک است. آنچه به بازی تسلیمی ویژگی و به تعبیری او را در مقایسه با سایر بازیگران ایرانی بیبدیل میکند، همسویی و همسایگی معنیدار و سبک بازی تئاتری و سینمایی است و آنچه موفقیت این برآیند را مضاعف میکند، درک غریزی و به تعبیری فراآگاهی او از نقش است. آنچه میتوان به میل درونی و غریزی او به چیزی بسا فراتر از همذات شدن با نقش در مقایسه با همذات پنداری یا به تعبیر برشت بیگانه ماندن با نقش تعبیر کرد. فارغ از هر گونه قضاوت عالمانه و آکادمیک درباره این جداسازی، مراد از همذات شدن استحاله یکسره در نقش و به بیان روانشناسانه الینه شدن یا همان ترجمه خودبیگانگی است. در مقایسه با آنچه در سبک برشت به درک مفهوم این همانی به بازیگر و همزمان مخاطب تعبیر میکنیم. شکلی از بازی که تعمد دارد مخاطب را در مرز واقعیت مادی و مجازی متوقف و به بیانی بر القای حس نمایش و بازی زندگی به مخاطب اصرار دارد.
آنچه در بازیهای سینمایی تسلیمی شاهد هستیم یکسره و تمام قد وابسته به سنت کلاسیک بازیگری و به تعبیری الینه شدن در نقش است. سنتی که بازیگران اغلب براساس ویژگیهای شخصیتی و روانشناسانه خود انتخاب میکنند. آنچه تسلیمی را باز در آثار بیضایی محدود میکند، در پیوند و رابطه تماتیک با آموزهها و درک معرفتشناسانه او از مفهوم بازیگری و به عنوان عامل تکمیلکننده معطوف به شخصیت درونگرای تسلیمی است. این قابلیتها به بیضایی در مقام کارگردان امکان داده تا سویههای بیرونی او را همزمان در قالب شخصیتهای رئال و حماسی وتاریخی به خوبی درک و به مهمترین ویژگی او تبدیل کند. این رابطه را البته به شکل دیگری بعد از کشف مژده شمسایی و بازیهای او در فیلمهای بعدی از جمله سگکشی میتوان ردیابی کرد. تصور اینکه بازی تسلیمی در نقش ماهرخ برآیند کیفیتر از بازی خوب و جذاب شمسایی بهجا میگذاشت، چندان دور از ذهن نیست. آنچه از این زاویه در بازیهای تسلیمی محسوس است، توانایی همزمان او در تلفیق سویههای حماسی، تاریخی و رئال شخصیت است. این سویهها گاه به شکل مستقل و گاه در یک فیلم ظهور و بروز دارند. از این روی شخصیتهای سینمایی که تسلیمی بازی کرده با وجود تنوع و در برخی موارد تضاد شخصیتی اما در ماهیت بر همسویی و شباهتهای مضمونی و ماهوی واحدی دلالت و تاکید دارند. از این حیث میتوان در تحلیل پروسه کاری تسلیمی نقشهای او را به نوعی در فرآیند و تحلیل نهایی همراستا ارزیابی کرد. به عنوان مثال در باشو، سوسن تسلیمی در نقش یک مادر شمالی همان اندازه که با بازی رئال نقش را باورپذیر میکند، وجه تاریخی و نمادین زنی را نمایندگی میکند که از جنبههای فرامتنی به نماد مام وطن نزدیک و تداعی میشود. بازی تسلیمی در باشو تلفیقی است از عواطف چندگانه در پیوند با تاریخ، مکان و آدمهای اطراف. مهمترین بخش این رابطه معطوف به آمیختگی شبه بدوی با طبیعت به مثابه پایدارترین عنصر هستی در پیوند با انسان است. رابطهای که به مرور باشو را از چشم یک تهدید به غریبه و در ادامه به هم نوع گرایی کمی بعد فرزندخواندگی و در نهایت باشو را به بخشی از عواطف مادرانه خود ارتقا میدهد. آنچه این پروسه را باورپذیر و لذتبخش میکند، درک غریزی تسلیمی در به فرجام رساندن این پروسه تا ارتقای معنیدار و تاویلپذیر به نماد مام وطن است. القا و انتقال این کولاژ بدوی و غریزی و عاطفی و درنهایت شبهاسطورهای فارغ از ارزشهای قائم به ذات فیلم به یکی از درخشانترین بازیهای سینمایی تسلیمی بدل میشود. تسلیمی همین شخصیت چند وجهی را به گونهای متفاوت در شاید وقتی دیگر با بازی در 3 نقش متفاوت کیان ، ویدا و مادر تکرار میکند. او در نقش ویدا زنی کم انعطاف و سرد و منادی آداب از طبقه مرفه و در عین حال روشنفکر را نمایندگی میکند. شخصیتی که به لحاظ پیوند با دغدغه و دلمشغولی به نقاشی و مرمت آثار باستانی، او را از کیان متفاوت میکند. تسلیمی در این فیلم همزمان در نقش کیان ایفای نقش میکند. زنی آشفته و پریشان در تقابل و مقایسه با شخصیت آرام و درونی ویدا و در عین حال اخلاقمدار که همزمان در جستوجوی هویت گمشده خود است. آنچه این دو شخصیت دور افتاده از هم را شبیه و به نوعی پیوند معنیدار میکند یکی (ویدا) که با تاریخ گمشده در لابهلای اشیای قدیمی و همزمان به طور ناخودآگاه با کشیدن پرتره خود با نیمه گمشده درگیر است و دیگری(کیان) که در جستوجوی هویت گمشده فردی است.کیان در جستوجوی هویت فردی و ویدا برای تکمیل پازل هویت تاریخی. فرجام این جستوجو به کشف آرامش نسبی و رابطهای میانجامد که به نوعی هر دو را به طرز کنایی و اشارهوار به وقتی دیگر احاله میدهد.
ایفای نقش مادر در شاید وقتی دیگر اگرچه به چند سکانس سیاه و سفید محدود میشود اما آنچه از حس و حال مادری درمانده و مستاصل و اسیر تقدیر ناخواسته میباید شاهد هستیم. اوج بازی تسلیمی در این بخش دستهای گره خورده به درشگه مرد و زنی است که ویدا را با خود میبرند. آنچه این بخش را به یکی از سکانسهای درخشان فیلم تبدیل میکند به چشمهای تسلیمی محدود است. چشمهایی که هر چند با فاصله دوربین چندان که باید و شاید رویتپذیر نیستند اما همه تاثیر عاطفی صحنه به نوعی مرهون همین نگاه دلواپس و ناگزیر است.
آنچه سوسن تسلیمی به عنوان یک کاتالیزور در روند رشد خود در سینما از آن استفاده میکند، توالی حس است. عاملی که بیضایی توانسته با هوشمندی و بعضا در دکوپاژ و زمانبندی سکانسها از آن به خوبی استفاده کرده و به بخشی از زیباشناسی بصری ارتقا دهد. به عنوان نمونه میتوان یکی از سکانسهای طولانی در شاید وقتی دیگر را یادآور شد. سکانس صبحانه خوردن دو نفره که طی آن کیان در عین آماده کردن میز صبحانه و تحت تاثیر گوشه و کنایههای شوهر برآشفته میشود. تسلیمی تاثیر این آشفتگی درونی را با ریتم تند جستوجو برای یافتن قرص آرامبخش و خوردن آن در یک پلان طولانی به نمایش میگذارد. بیضایی در این سکانس به جای سرعت دادن به ریتم از طریق تقطیع نماها و ترکیببندی برای انتقال آشفتگی کیان، به اتکای توانمندیهای تسلیمی، او را در میدان دید دوربین و از دریچه چشم نظارهگر تنها میگذارد. بازی بدون تقطیع و یکسره کیان که با تحرک و انعطاف چشمنواز و ریتم خاص زنانه همراه است به یکی از صحنههای زیبای فیلم تبدیل میشود. این زیبایی همزمان مرهون درک و هوشمندی متقابل بیضایی و تسلیمی در استفاده از تجارب بازیگری در تئاتر و سینماست. این رویه در سکانس کشیده شدن مادر توسط کالسکه با هدف تاثیرگذاری بیواسطه و یکسره بر مخاطب تکرار میشود.
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
چریکه تارا – ضیافت چشمها
در چریکه تارا تسلیمی ما را به ضیافت بازی چشم دعوت میکند. تارا زنی شوی مرده با دو کودک بعد از شنیدن خبر مرگ پدربزرگ تنها حامی او به کومه بازمیگردد و همه ارث به جامانده از او را میان اطرافیان تقسیم میکند. آنچه به جا میماند شمشیری است که هیچکس نه به پیشکشی و نه خرید پذیرای آن نیست. چالش او با جهان اکنون در مواجهه با عشق یکطرفه اسماعیل و آشو (برادر شوی مرده) و قلیچ و همزمان حضور ظهور سردار اسطورهای از این نقطه آغاز میشود. بار اصلی فیلم بر دوش تاراست. زنی که تنها با چشمهایش همه درون پرتلاطم خود را برملا میکند. در اولین مواجهه تارا با سردار تنها بازی چشمها مرز زمان واقعی و زمان انتزاعی را منتقل و القا میکند. چشمهای تارا به سمت سردار با پژواک تارا … هو از پشت سر به سمت صدا برمیگردد. دوربین از پایین گاری تارا را نظاره میکند. از این پس تنها شاهد بازی تسلیمی با چشمها هستیم. حالاتی که به تناوب و ضرورت هر صحنه و پلان ترجمان وضعیت تارا هستند. از آرامش اولیه تارا در بازگشت به روستا در سکانسی که نگاه او به دشت و گندمزار در صورت ظاهر خبر از آرامش قریبالوقوع میدهد تا واکنش او به مرگ پدربزرگ و تا برافروخته شدن برای مطالبه ارث پدربزرگ تا سایر خصوصیات شخصیتی تارا از جمله اقتدار و سرکشی، گشادهدستی تا حس تهدیدشدگی و تحقیر و ترس و انتظار و عشق و امید و ناامیدی و… و همه آشوبی که از اولین مواجهه با مرد جنگجو تا واپسین ملاقات او در ساحل و نبرد با امواج شاهد هستیم. او با بازی چشمها ما را به ابعاد درونی و ظرافتهای اروتیک خود نزدیک میکند. در سکانس انتهایی جنگل، تعقیب و گریز تارا با مرد جنگجو که اغلب با نمای متوسط گرفته شده، تسلیمی همچنان حس تعلقات مجازی به مرد جنگجو را با چشم انتقال میدهد. بازی تسلیمی در چریکه تارا آکنده از لحظههای درخشانی است که میتوان آن را برآمده از سنت بازیگری در تئاتر برشمرد. تسلیمی در سربداران نقش فاطمه شخصیت زنی با نیمه مردانه را نمایندگی میکند؛ در مقام رهبر یک گروه جنگجوی مرد.
آنچه در سربداران شاهدیم،کم و بیش ترجمان و گرتهبرداری شده از تارای چریکه است. شخصیتی شبهحماسی و زمینی که وجه رئال و مادی آن پررنگتر است.
در مادیان(علی ژکان) تسلیمی همچنان در قالب یک زن روستایی جنبههای دیگری از شخصیت تلفیق یافته در سربداران را به نمایش میگذارد. زن روستایی تنها و همچنان بیپناه به چالش مناسبات بسته روستا میرود. آنچه میتوان درباره بازی تسلیمی در این فیلم اشاره کرد، ادامه مسیری بود که جز با بیضایی تضمینی برای ارتقا یا حداقل حفظ جایگاه تسلیمی وجود نداشت. آنچه در پیوند با موفقیتهای تسلیمی با بیضایی اشاره رفت، ناظر بر این نمونه و حائز اهمیت است.
اروینگ گوفمن، متخصص روانشناسی اجتماعی معتقد است رفتاری که بازیگر هنگام اجرای نقش بروز میدهد بر دو پیام و نشانه تاکید دارد. یکی دادههای آگاهانه به دیگران با هدف تاثیرگذاری بر دیگران و دیگری دادههای غیرارادی که میتوان به ناخودآگاه تعبیر کرد. آنچه از دادههای ثانوی میتوان برداشت کرد، ناظر بر عواطف و احساسات واقعی بازیگر است. در مورد سوسن تسلیمی این دادهها چه از منظر خودآگاهانه و چه ناخودآگاه به یک اندازه ارتباط او را با هنر بازیگری بازتعریف و معنی میکند.
منبع: اعتماد
مطالب بیشتر
1. مستند ریشهها دربارۀ بهرا بیضایی
2. اسطورهها در آثار بهرام بیضایی
3. انواع بازآفرینیها و بازنویسیهای بهرام بیضایی از داستانهای کهن
4. اسطورۀ قربانی در آثار بهرام بیضایی
5. نگاهی به مرگ یزگرد سوم ساختۀ بهرام بیضایی
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
درنگی در بازیهای سینمایی سوسن تسلیمی
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…