تحلیل نقاشی
هوا خوری در حیاط زندان

هوا خوری در حیاط زندان
این نقاشی اثری از «ونسان ونگوگ» است. میدانیم که در تحلیل یک اثر با روایت سطحی آن کاری نداریم و به دنبال کشف و درک لایههای عمیقتری میرویم که به زیست آن اثر کمک میکند.
در این نقاشی در نگاه اول عدهای زندانی را میبینیم که تحت نظارت زندانبانان به هواخوری آمدهاند. در برداشت دوم است که خوانش رمزها آغاز میشود. در این تصویر میتوان چندین پنجره دید که بالاتر از جایی قرار دارند که بتوان به آن دسترسی داشت. از اینرو میتوان گفت زندانیان آزادی (پنجره) را فراتر از امکانات خود میدانند.
افراد اقدام به ساختن یک حلقه کردهاند، دایره نمادی از بینهایت است. میتوان گفت این افراد حبس را پذیرفتهاند و این اسارت برایشان مسئلهای همیشگی است زیرا در چهرهی افرادی که حلقه را ساختهاند، عصیانی دیده نمیشود یا میلی به فرار. فقط یکنفر آنها سرش را بلند کرده است. پس با توجه به پنجرههای دور و حلقهی دایره میتوان به ترسیم تداوم اسارت در این اثر باور داشت.
حال کمی تحلیل را انتزاعیتر میکنیم و آن را به درون تمام انسانها تعمیم میدهیم.
گروه زندانیان میتوانند شخصیتهای درونی یک فرد باشند که به جای ساختن یک دیالکتیک و تشکیل تز و آنتی تز یا متضادهایی که از برخورد آنها حقیقت کلانی بیرون بیاید همه بطرز اسفباری با هم هماهنگ شدهاند. یعنی درون فردی که تحت نظارتِ وجدان(افرادی که دارند نظارت میکنند) یا تحت ایدئولوژی طبقهی حاکم تمام حس عصیانی و شورشی خود را از دست داده است و به صورت جزیی رام و بیخطر درآمده که اسارت را پذیرفته است. بنابراین این نقاشی میتواند درون یک انسان ازخودبیگانه را به نمایش گذاشته باشد
که از تمام بلندپروازیها و جاه طلبیهایش دست کشیده و هندسهی دایره یا ابدیت بردگی را رعایت میکند. دایره میتواند نمادی از جهان باشد. و این نقاشی میتواند تمام هستی را برای ما خلاصه کند. آدمهایی اسیر تحت نظارت و مراقبت شدید هنجارها و باید و نبایدها با ترسی که در آنها ایجاد میشود به راحتی کنترل میشوند. دقت کنید از سه ناظر فقط یکی آنها را مینگرد
و آن دو دارند با همدیگر صحبت میکنند. یعنی این افراد هنجارها برایشان درونی شده است و خودشان بصورت خودکار همه چیز را رعایت میکنند و برنامه را میدانند برای همین حتا دیگر نیازی به مواظبت ندارند. سرهای افکندهی این افراد حاکی از آن است که آنها باورشان را به آزادی از دست داده اند. در نهایت پیام نهفتهی اثر از منظر فلسفهی هگلی این میتواند باشد که آزادی فردی معنایی ندارد
و تمام سلایق افراد دستکاری شدهاند و به بند خواست جامعه و ایدئولوژی درآمده است. پس هیچکدام ما نمیتوانیم آزادانه زندگی کنیم و پنجرههایمان را جایی دور گذاشتهاند.
مطالب مرتبط
- تحلیل شب پر ستارهی ونگوگ
- تحلیل سیبزمینیخورها اثر ونگوگ
-
اختصاصی کافه کاتارسیس1 هفته پیش
نمایشنامۀ «جنون جورج سوم» نوشتۀ الن بنت: راهنمای آدم کردن دیکتاتور!
-
تحلیل داستان2 هفته پیش
چرا «دروازۀ خورشید» الیاس خوری فرق دارد؟
-
هر 3 روز یک کتاب1 هفته پیش
نگاهی به نمایشنامۀ 1984
-
موسیقی بی کلام2 هفته پیش
حال بینظیر شکفتگی؛ بهرغم مِه…
-
معرفی کتاب2 هفته پیش
بخشهایی از نمایشنامۀ «بودا» نوشتۀ نیکوس کازانتزاکیس
-
شعر جهان2 هفته پیش
«عشق عشق میآفریند» مارگوت بیکل: ترجمه و صدای احمد شاملو
-
شاعران ایران2 هفته پیش
عارف قزوینی: تصنیفساز یگانهای که شاعر بزرگی نبود!
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
دربارۀ کتاب «شجاعت در برهوت» اثر برنه براون