موسیقی سنتی
عطارخوانیِ استاد محمدرضا شجریان
عطارخوانیِ استاد محمدرضا شجریان
جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم
خون دلم چه ریزی چون دل دگر ندارم
در زاری و نزاری چون زیر چنگ زارم
زاری مرا تمام است چون زور و زر ندارم
روزی گرم بخوانی از بس که شاد گردم
گر ره بود بر آتش بیم خطر ندارم
گر پردههای عالم در پیش چشم داری
گر چشم دارم آخر چشم از تو بر ندارم
در پیش بارگاهت از دور بازماندم
کز بیم دور باشت روی گذر ندارم
نه نه تو شمع جانی پروانهٔ توام من
زان با تو پر زنم من کز تو خبر ندارم
عالم پر است از تو غایب منم ز غفلت
تو حاضری ولیکن من آن نظر ندارم
عطار در هوایت پر سوخت از غم تو
پرواز چون نمایم چون هیچ پر ندارم
- اختصاصی کافه کاتارسیس2 هفته پیش
رمان «مسئلهی اسپینوزا» اثر اروین یالوم: سه روایت متفاوت از «در خانه بودن»!
- اختصاصی کافه کاتارسیس2 هفته پیش
رمان «دیهگوی عزیز کیلا تو را در آغوش میکشد»: مرثیهای بر دور شدنهای بیعبور!
- اختصاصی کافه کاتارسیس6 روز پیش
رمان «دشمن عزیز» نوشتۀ جین وبستر: دعوت به مذهبی مبارزتر!
- شاعران ایران1 هفته پیش
نظر محمدعلی اسلامی ندوشن دربارۀ خیام
- موسیقی سنتی1 هفته پیش
چو بوی گل به کجا رفتی؟
- از دنیای نقاشی2 هفته پیش
فریدا کالو: به پاهایم چه نیازی دارم، وقتی بال برای پرواز دارم
- در ستایش کتاب و کتابخوانان1 هفته پیش
مارک ادموندسون: دوست داشتن یک کتاب به چه معناست؟
- موسیقی بی کلام1 هفته پیش
لحظههایی با لودویکو اناودی و Wind Song