با فلسفه
فردریش نیچه: برای سالِ نو
فردریش نیچه: برای سالِ نو
ماه ژانویۀ مقدّس *
ای آنکه روح منجمد مرا با نیزهای آتشین میشکافی و آن را، خروشان، به عمیقترین دریای امید سوق میدهی!
دریایی، همیشه زلال و صاف، و آزاد از فشار و تلاطم که معجزات تو را، ای زیباترین ماه، ای ژانویه، جشن میگیرد.
برای سال نو
من هنوز زندهام و هنوز فکر میکنم. باید باز زندگی کنم تا باز فکر کنم. هستم، پس فکر میکنم. فکر میکنم، پس هستم.** امروز هرکس آزادانه آرزو و محبوبترین اندیشه خود را بیان میکند. بسیار خوب، من هم میخواهم از آنچه امروز آرزو کردهام و از اولین اندیشهای که امسال از صمیم قلب به آن معتقدم سخن بگویم. میخواهم اندیشهای را بیان کنم که میتواند دلیل، ضمانت و شیرینی تمام زندگیم باشد. این اندیشه آن است که باید بیش از پیش بیاموزم که ضرورت چیزها عینِ زیبایی ذاتی است. بدینسان، من در شمار کسانی خواهم بود که چیزها را زیبا میسازند. از این پس عشق من عبارت خواهد بود از «عشق به سرنوشت».***
من نمیخواهم متهم کنم، حتی نمیخواهم متهمکنندگان را متهم کنم. من نمیخواهم با زشتیها سر جنگ داشته باشم. از این پس، دیده برتافتن تنها انکار من خواهد بود. خلاصه، از این پس فقط میخواهم به زندگی آری گویم.
* ژانویۀ مقدش در تاریخ کشیشی بوده است معروف به حضرت ژانویه که در قرن سوم سر او را بریدند و شهید محسوب میشود. جسد این کشیش به ناپل منتقل شد و چون مردم معتقدند در 19 سپتامبر هر سال خون او به جوش میآید، این روز را به عنوان سالگرد شهادت او محترم میدارند. نیچه در این شعر به خدای رمی به نام ژانوس که ماه اول سال به نام اوست، اشاره کرده است. ژانوس نگهبان و دربان آسمانهاست و هر سال را آغاز میکند. او دو صورت دارد که یکی به گذشته و دیگری به آینده نظر دارد. رمیها رسم داشتند که ر کار را با نام ژانوس آغاز کنند…در واقع نیچه با تقدیم این شعر به نام ژانوس رسم رمیها را ادامه داده است.
** در مقابل جمله معروف دکارت که گفته است «من فکر میکنم پس هستم». نیچه در عین حال با کنایه از زندگی شکننده و آسیبپذیر خود یاد میکند زیرا جسم بیمارش تاب مقاومت در برابر عظمت و رسالت فکرش را ندارد.
*** «عشق به سرنوشت» از نظر نیچه عبارت است از ارادۀ آری گفتن به زندگی و پذیرفتن جبر حیات. نیچه در کتاب «این است انسان» مینویسد: «آنچه که ضروری است مرا آزار نمیدهد. طبیعت درونی من «عشق به سرنوشت» است. (شاید این همان مفهومی است که در فرهنگ ما به صورت «رضا» مطرح شده است، حافظ گفته است: رضا به داده بده و از جبین گره بگشا که بر من و تو درِ اختیار نگشادهاند.»
منبع
حکمت شادان
فردریش نیچه
مترجمان: جمال آلاحمد، سعید کامران، حامد فولادوند
نشر جامی
فردریش نیچه: برای سالِ نو
مطالب بیشتر
1. میزگرد نیچه با حضور داریوش آشوری و شاهرخ حقیقی
3. درمانِ دردهای زندگی به سبک نیچه
4. قسمتهایی از کتاب ِ چنین گفت زرتشت
5. انتقام مثبت از نظر فردریش نیچه
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی4 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…
-
نامههای خواندنی3 هفته پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»