شاعران جهان
آشنایی با ویلیام باتلر ییتس
آشنایی با ویلیام باتلر ییتس
ویلیام باتلر ییتس در سال 1865 به دنیا آمد. فرزند پسری جان باتلر ییتس نقاش و سوزان مری پالکسفن است. برادرش جک همچنین نقاش مشهوری بود. خود ییتس هم زمانی که دوران دلتنگ مدرسهاش را در لندن و دابلین میگذراند، نقاشی میخواند. خانواده در بینِ این دو شهر در نقل مکان بود و فرزندان ییتس بیشتر تعطیلات خود را با مادربزرگ مادریشان در اسلیگو گذراندند. در حالیکه آن چشم انداز بن بالبن بیاغراق و به شکلی نمادین موطن قلبی ییتس بود.
در هنرستان دابلین بود که ییتس به همراه دوستش جرج راسل برای اولین بار بر جنبههای مختلفی از رموز عرفانی و علوم خفیه علاقمند شد و به سمت خرد و دانایی پنهان و عتیق کشیده شد و در باقی زندگیاش این رموز را دنبال کرد. در آغاز جستجویی روحانی و معنوی بود در میان جماعتی مخفی اما او بعدتر این جستجو را در میان فلاسفهی معتکف ادامه داد. در این زمان بود که سرایش شعر را آغاز کرد و در سال 1885 هنرش را وقف نوشتن کرد. بسیاری از اشعار آغازینش آمیخته به مالیخولیائی ماقبل رافائلی ست که منتقدی آن را شیوهی مروارید رنگپریده خوانده است که رخوتی به افسانههای ایرلندی میاندازد، آنچنان که ییتس بدانها درگیر بود به قهرمانانی نظیر کاچولین و فرگس. در این زمان شاعر جوان یک ملیگرای ایرلندی است و به جستجوی این است که فرهنگ ایرلندی را با مختصات خاص خود بیافریند. جایی که مینویسد میبایست غروری که در سرمایهی ملی ماست به سمت شکوفایی هنر و زندگی ملی ما حرکت کند. در تمام اشعارش حتا اشعار متاخر، ترانههای عاشقانهای هستند که برگرفته از فرهنگ عامهی مردمی ست که او میپرستیدش. نخستینِ آنها “زیبایی دمِ باغهای سال” ست که زیباییِ آهنگینِ آن آشناست.
عشق شورانگیز و ناکامش به زنی زیبا و انقلابی به نام مودگان بود که به هویتِ این آرمانِ ایرلندی افزود. در سال 1889 زمانیکه ییتس بیست و چهار سال داشت، مودگان به خانهاش در لندن آمده بود اما حضور مداماش تا پایان عمر در شعرهای ییتس باقی ست. او هلن “تروای دیگری نیست” و ” جسم لیدیان پیچیده در بالای آتشِ همه جا گیر” و در ” میان کودکان مدرسه” ممکن است ملکهی حضورها باشد؛ او ققنوس و موجود الههمانند است که از سر تا به زانوان اصیلاش بخشی از تامل داشتن است و عشق و رنجی که حاصل از آن بود زین پس یکی از بنمایههای مدام شعر ییتس شد و دیگری طبیعتا ایرلند است ” که سحرش پیچیده است”؛ آرمانهای او بسیار متفاوت از مودگان بود. او متعهد به جنبش خودمختاری ایرلند بود اما ییتس همواره ویژگیهای مثبتی در استیلای آئین پروتستان میدید. در این زمان بود که او یکی از شخصیتهای مهم زندگیاش را ملاقات کرد؛ آگوستا گریگوری بیوهای خیر و جسور که قرار بود مادر، دوست، خواهر و برادر باشد. آنها با هم تئاتر ابی (Abbey ) را بنیانگذاری کردند. جائیکه پارهای از نمایشنامههای منظوم او اجرا شد. کاری که به نظر ناموفق و بیحاصل از آب در آمد. آن طبقهی محروم بیمارش کرد، در نمایش “بازیِ پسری از جهانِ غرب” اثر سینگ به حالت استهزاء و آشوبطلبانه از پیشنهادهایش استقبال کردند. از سال 1890 تا 1910 در طولِ دو دهه ییتس مایوس و فرسوده بود. دیگرمودگان سحرانگیزش در کنارش نیست و ماجرای عشقیِ دیگرش ( که در شعر” باد در میان ساقههای نی” از آن سخن می گوید) پایان یافته است. خیلی از شعرهایش در کتاب “کلاه سبز” نشان دهندهی خشم، تلخی و سرخوردگی او از تنگ نظریها و بیمیلیهای سیاستمداران ایرلندی ست. در این مجموعه است که صدای متمایز ییتس در شعرهای بعدیاش آغاز به شنیده شدن میکند. جائیکه از زبان شاعرانهی کتاب “گرگ و میشِ سلتیها” لحنی محاوره و غنائی و استوار به پیش میگیرد؛ زبانی که در مجموعهی ” آنچه که بر عهدهی ماست”(1914) قطعیتر میشود. اینجاست که او از اجدادش میخواهد: ” مرا به خاطرِ این شورِ عقیم ببخشید/ من فرزندی ندارم/ آنچه دارم چیزی جز یک کتاب نیست.” این خشم و دلسردی باقی میماند. اما در شعر غریب ” مجوس” جهتی جدید به خود میگیرد. به دنبال این شعر، شعری ست به نام “عروسکها” که در آن عروسکها بسی بیشترازعروسکِ به دنیا آمدهی عروسکساز حقِ زندگی دارند. جائیکه چیزهای ساختگی طنیناندازتر و مطمئنا ماندگارتر از زندگیِ طبیعی این نسل است. ییتس به سمت گونهای از تصویر پیش میرود که در آن رمزها و اشیاء و آدمها معنای شخصیِ مطنطنی دارند. او پیش از این از شخصیتهای دیگری استفاده کرده بود. اوئن اهرن شخصی الهام برانگیز، فاوستی و دوراندیشی عارف و مایکل روبرتز ( دانشمندی گوشهنشین، عالم به رموز) و مطمئنا یکی از جذابیتهای شعر او شیوهای ست که او خودش، دوستانش و آنچه آنها کردهاند را بر صحنهای حماسی تصویر میکند. حالا این عرفان و ذهنیت جادویی متوسل به بیانی رفیع و پرداخته میشود که لحنی پیامبرگونه و روحانی به خود میگیرد.
جنگِ مهم سالهای 1918-1914 تاثیرِ اندکی بر اشعارِ او در این دوره داشت. گرچه در مجموعهی ” سال 1919″، ” قوهای وحشی در کول” ( که شعر عنوان مجموعه یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین شعرهای ییتس است)، دو شعر در مرگ رابرت گریگوری تنها پسر حامیِ عشقیاش وجود دارد، که یکی ازین شعرها شعر مسحور کنندهی ” یک ایرلندی مرگ خود را پیشگویی میکند” است.
در سال 1917 که ییتس از پا درآمده بود در آخرین سرخوردگیاش از مودگان خواستگاری کرد و چنانچه از پیش انتظار میرفت او نپذیرفت و به سمت دخترش ایسوالت رفت. ایسوالت همچنین در شعرهای ییتس خاصه دراین مجموعه حضور دارد. او ” دختر جوان” با شعری به همین نام است و همچنین حضور سحر آمیزی در چهرههای نمایشی دارد. تاثیر ” مود” همچنان در اشعار ییتس باقی ست. چندی پس از دومین جواب رد، ییتس از جرج هایدلی لیز خواستگاری میکند و او میپذیرد و آنها در ماه نوامبر ازدواج میکنند.
ازدواج با این زنِ جسور و برجسته ( در حالیکه ییتس 52 ساله بود) به او نیرویی برای کارهای پایانیاش داد. سه روز بعد از ازدواج ییتس درمییابد که او از قریحهی نوشتن به صورت ناخودآگاه برخوردارست. ( ییتس پیش ازین در علاقهاش به علوم خفیه، رموز عرفانی و اعتکاف اصرار ورزیده بود و پیشتر به مرتبهی “سپیده دم طلایی” رسیده بود. ییتس او را تشویق کرد و نوشتههای بسیار او “الهامات” را به پیوست اسناد خود به نثر منتشر کرد و در اینجاست که او به آمیزهی قابل قبول از باورهای عرفانی میرسد که آنچه خواننده با آن همسوست شرح وسیع تکرار این چرخه در تاریخِ بشری ست. ذهنیتی از برجِ بن بالبن است که تصویر کنونیِ شعرِ برج را می سازد. حالا ییتس سناتوری ست که پنجاه و شش ساله است. مردی که جلوهی اجتماعی پیدا کرده است. چنانچه در شعر “در میان کودکان” میخوانیم. این شعرِ تاثیرگذار و پُرشور، حس خلاقیت و خشمِ او را پسِ پردهی این چهرهی اجتماعی می نمایاند:
ای درختِ بلوطی که شکوفه می دهی و ریشههای سترگی داری
آیا تو برگی، شکوفهای یا تنهی درخت؟
ای تنی که از موسیقی پیچ و تاب میخوری
ای نگاه نیم بازِ روشن
چگونه ما میتوانیم رقاص را از رقص باز بشناسیم؟
و در ” دریانوردی به سمت بیزانس” ذهنیتش را دربارهی ارتباط هنر و زندگی عمیقا بیان میکند. زندگیِ “آن نسلِ رو به مرگ” است که گرچه ممکن است زیبا باشد اما میگذرد و حالا شاعری که پا به سال گذاشته است، مردی پیر است که تحفهای ناچیز است و لباسی ژنده آویخته بر عصایی که دریاها را نوردیده است و به شهر مقدس بیزانس رسیده است. برای او بیزانس اشرافی که نماد تمامیت، چیره دستی و تعالی ست جائی ست که هنر و مذهب با هم یگانه میشود و در جایی نوشت :” اگر می توانستم به گذشته برگردم حتما به بیزانس میرفتم:
زمانی بیرون از طبیعت
من هیچوقت شکلِ جسمانیام را از طبیعت نخواهم گرفت
اما این شکلی ست که طلاسازان یونانی
از کوبیدن طلا و لعاب آن میسازند
که این امپراطورِ خواب آلوده را بیدار نگه دارد
یا رویِ شاخهی طلایی بگذارند که آواز بخواند…
در شعرهای متاخر نظیر “بیزانس” و “شهر مقدس” ییتس اورشلیم تازهای خلق میکند که نمایندهی تمامیت هنر است. بسیاری ازین اشعار آسان نیستند اما خوانندهای که با این غرابت جادویی کنار میآید، حتا در دشوارترین شعرها ارزش بسیاری را در میان چهرههای مختلفی که شاعر به خود میگیرد، مییابد. کهنسالی، پوچی، طرحی که مضحک است، عشق به همسری که او را ملکهی سبا خوانده است و مردمی که محنت بسیار کشیدهاند و در این میانه تمامیتی ست جائیکه سیاستمداران ایرلندی در خشم و ستیزهاند و او میگوید :” این زیبایی وحشتناک” به دنیا میآید.”
ییتس در 28 ژانویه 1939 در فرانسه در گذشت. در 1948 پیکرش را به ایرلند آوردند که در جایی که خود انتخاب کرده بود، زیر “بن بالبن” با سنگ نبشتهای از خودش به خاک سپرده شود:
چشمی سرد انداخت
بر زندگی و بر مرگ
ای اسب سوار، بگذر!
*از مقدمهی گزیده ی اشعار ییتس انتشارات وردزورث
منبع
دیانوردی به سمت بیزانس
گزیده اشعار ویلیام باتلر ییتس
ترجمه رزا جمالی
نشر ایهام
آشنایی با ویلیام باتلر ییتس
آشنایی با ویلیام باتلر ییتس
مطالب بیشتر
1. سرودههایی از هیلدا دولیتل؛ ترجمه و صدا: رزا جمالی
2. رزا جمالی: دیباچهای بر شعر امیر اور
3. سرودههایی از لوئیز گلوک؛ ترجمه و صدا: رزا جمالی
4. اشعاری از ویلیام باتلر ییتس؛ ترجمه و صدا: رزا جمالی
5. پرفورمنس_ اجرای شعر سرخس؛ سروده رزا جمالی
آشنایی با ویلیام باتلر ییتس
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…