معرفی کتاب
نگاهی به کتاب یادداشتهای آلبرکامو
نگاهی به کتاب یادداشتهای آلبرکامو
فاطمه سیارپور: نوشتن عملی است که میان فرد و خودش یک فاصله ایجاد میکند، اما این فاصله به معنی دورشدن از خود نیست، بلکه به معنی ایجاد مرزی است تا آفرینش شکل بگیرد. چنین است که نوشتن گاهی دستکاری نیز هست، همانچیزی که رسانهها به خوبی انجامش میدهند. به تعبیر بوردیویی یعنی با دیدن یک برنامهی تلویزیونی یا شنیدن اخبار دربارهی یک رویداد، مخاطب همان برداشتی را میکند که رسانه دوست دارد برداشت کند و اساساً به چیز دیگری نمیاندیشد. برای همین است که نوشتن نیز از افراد صحنههایی بازنمایی میکند که پیش از هرچیز به معنای درک یک فاصله از نویسنده در ذهن خواننده است و خواننده را از خود واقعی نویسنده دور میکند.
شاید یکی از بهترین راههای نزدیک شدن به ذهن یک نویسنده، خواندن یادداشتها و دستنوشتههای شخصیاش باشد که معمولاً چیزی نیست که به راحتی به دست بیاید. واقعیت این است که با خواندن یادداشتهای شخصی یک نویسنده فضای واقعی او بیشتر به دست میآید و درک خواننده از خود واقعی نویسنده عمیقتر شده و به واقعیت نزدیکتر میشود. به همین دلیل انگیزهی من از خواندن یادداشتهای آلبرکامو نزدیک شدن به فضای ذهنی او بود فارغ از اینکه کامو نویسندهای است که مانند همهی نویسندگان جهان میتواند یک متن دستکاری شده را به خوانندگانش تقدیم کند در حالیکه در یادداشتهایش خود واقعیاش را بیشتر نشان میدهد.
این مجموعه کتاب را نشر گالیمار در چهارجلد منتشر کرده است که سه جلد به نام یادداشتها و جلد چهارم را یادداشتهای سفر نامیده است. نشر ماهی این هر چهار جلد را در یک پکیج با ترجمهی خشایار دیهیمی(سه جلد) و شهلا خسروشاهی( یک جلد) به نام یادداشتها در سال 1391 به چاپ رسانده است.
این یادداشتها برای انتشار نوشته نشدهاند. زیرا در یک فضای درهم و برهم و تا اندازهای مبهم، بدون ویراستاری و بدون موضوعبندی پشت هم نوشته شدهاند. گاهی تاریخ دارند و گاهی تنها یکی دو واژه بیشتر نیستند. نقل قولهایی کوتاه و بلند از افراد و نویسندگان مختلف نیز در سراسر یادداشتها به چشم میخورد و البته کامو خود نیز در مختصرنویسی مهارت زیادی دارد و کتابها سرشار از انواع نوشتن است؛ جملات کوتاه، پاراگرافهای توضیحی، جملات بلند و غیره. برای خوانندهای که دوست دارد یک متن کامل از اول تا آخر را بخواند این مجموعه کتاب توصیه نمیشود زیرا در نگاه اول و البته برداشتی سطحی چیزی به خواننده یاد نمیدهد و حتی ممکن است ذهن او را نیز آشفته کند. اما در لابلای این جملهها و واژهها حرفهای عمیقی وجود دارد که بیش از هرچیز نگاه متفاوت کامو را به زندگی و حیات انسانی نشان میدهد و البته توصیه میشود که قدم پیشتاز در فهم یادداشتها آشنایی با دیگر آثار اوست.
یادداشتها گاهی شاعرانهاند و گاهی سرشار از توصیف شنهای ساحلی و علفهای روییده در دشت و دمن. گاهی از نقاشیهای ایتالیا میگوید، گاهی کلیساها را توصیف میکند، گاهی طرحی از نوشتهای نوشته نشده است و گاهی عباراتی است که از خواندن آن خواننده چیزی سر در نمیآورد. با این حال سرشار از جملاتی است که با ذهن به بازی سخت و نفسگیر فهمیدن وارد میشود و همین نکته به جذابیت آن میافزاید.
صرف نظر از عمق نوشتههای کامو و نیاز ما به معنابخشی به زندگی و این امر که وی میتواند در این فرایند سخت به ما کمک کند، نکتهای وجود دارد که باید برای نسل جدید نویسندگان ایرانی الگو باشد؛ عشق به نوشتن مداوم !
یادداشتهای کامو به ویژه آنجاهایی که بسیار بیربط به نظر میآیند عشق عجیب او به نوشتن را نشان میدهند، زیرا او از هیچ چیز نمیگذرد و بیمعناترین واژگان را هم به تحریر میکشد تا شاید طرحی نوشتاری برای آیندهای نه چندان دور باشد، چیزی که فرهنگ مبتنی بر امر شفاهی و نه کتبی ما از آن گریزان است و همین نکته کافیست که در چند دههی آینده ما با سیل نویسندگان ایرانی مواجه باشیم که با قلم خود به پویایی و پایایی این فرهنگ کمک کردهاند و از سوی دیگر آیندگان را از غرق شدن در پوچی و بیمعنایی زندگی نجات خواهند داد.
گاهی یادداشتها خصوصی میشوند، به ویژه در جلد آخر، اما خصوصی بودنشان ما را خیلی به زندگی خصوصیاش وارد نمیکند. شاید به این دلیل که فاصلهای که میان نوشته و امر خصوصی یک نویسنده وجود دارد در مورد کامو به حداقل رسیده است.
خواندن یادداشتهای آلبرکامو یک گام ما را به فضای ذهنی نویسندهای نزدیک میکند که سراسر زندگیاش سرشار از مبارزه و آزمون و خطاست. نویسندهای که دور از گود ننشست و خود دستی بر آتش داشت. هرجا که توانست وارد مبارزه شد و هرجا که فهمید اشتباه کرده است کنار کشید و به اشتباهش اعتراف کرد و راه دیگری را برگزید. اما هیچگاه از نوشتن بازننشست.
همهی اینها را گفتم تا بگویم با وجود گذشت سالها از تصادف نابهنگام و مرگ ناگهانی او، هنوز هم میتوان او را قرائت کرد و اندیشههایش را خواند. زیرا عمیق است و در عین بودن در مرکز پوچی از پر معنایی موج میزند و عشق به زندگی و تداوم آن را تضمین میکند. چیزی که میتواند نه فقط نسل فرهیخته و نویسندهی ما را به تأمل وادارد، بلکه مرهمی برای افسردگیهای روزمرهمان هم باشد.
در پایان جملاتی از وی را از یادداشتهایش میآوریم تا بیش از هر چیز او را معرفی کنند:
– دیدن اینکه چه آسان در بعضی همهی شأن و غرور انسانی میشکند وحشتناک است، با این حال وقتی به آن فکر میکنی، میبینی طبیعی است، چون آنان این شأن و غرور را تنها با مبارزهی دائم با نفسشان حفظ میکنند. (جلد اول – ص 138)
نگاهی به کتاب یادداشتهای آلبرکامو
– تنها یک سرنوشت محتوم وجود دارد و آن مرگ است. جز این جبر دیگری نیست. در فاصلهی زمانی میان تولد و مرگ، هیچ چیز از پیش تعیین شده نیست. همه چیز را میتوان تغییر داد؛ میتوان جنگ را متوقف کرد و حتی صلح را حفظ کرد، فقط به شرط اینکه بخواهی و همیشه بخواهی. (جلد اول – ص 138)
نگاهی به کتاب یادداشتهای آلبرکامو
– قلب ما چه چیز را باید هادی خود قرار دهد؟ عشق؟ هیچچیز از عشق نامطمئنتر نیست. درد عشق را میتوان شناخت، اما خود عشق را نه. درد عشق محرومیت و دستان خالی است. من هرگز شهامتش را نخواهم داشت؛ مرا در عذاب میافکند. جهنمی که در آن همهچیز خبر از بهشت دارد. با این حال جهنم است. آنچه من عشق و زندگی مینامم چیزهایی هستند که مرا خالی و تهی باقی میگذارند. عزیمت، اضطرار، پیمانشکنی، دل تاریک من که در درونم پارهپاره میشود، این مزه شور اشکها و عشق. (جلد اول- ص 186 و 187)
– چرا من هنرمندم و نه فیلسوف؟ چون بر حسب کلمات میاندیشم نه بر حسب ابدهها.( جلد دوم – ص 129)
– هنر برترین شهادتی است که توانستهایم راجع به قدر و منزلتمان بدهیم.( جلد دوم- ص 130)
– اگر نتوان عدالت را از قلب انسان زدود، پس عدالت حقیقی در این دنیا جایی دارد. پس این علم است که بر خطاست.( جلد دوم – )
منبع: انسانشناسی و فرهنگ
مطالب بیشتر
1. آلبرکامو: زندگی، آثار، خطابۀ نوبل
2. رمان طاعون کامو درس شرافت انسانی است!
3. بخشهایی از نمایشنامۀ حکومت نظامی آلبرکامو
4. بخشهایی از کتاب انسان طاغی آلبرکامو
5. بیوگرافی کامو و بریدههایی از نمایشنامۀ کالیگولا
6. بخشهایی از رمان سقوط نوشتۀ کامو
7. نقد دکتر نجومیان بر بیگانۀ کامو
8. مقایسۀ گدا نجیب محفوظ و سقوط آلبرکامو
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…