با ما همراه باشید

موسیقی سنتی

در هوایت بی‌قرارم روز و شب …

در هوایت بی‌قرارم روز و شب …

در هوایت بی‌قرارم روز و شب

  سر ز پایت برندارم روز و شب

 روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب

 جان و دل از عاشقان می‌خواستند

جان و دل را می‌سپارم روز و شب

 تا نیابم آنچه در مغز منست

یک زمانی سر نخارم روز و شب

 تا که عشقت مطربی آغاز کرد

گاه چنگم گاه تارم روز و شب

 می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود

تا به گردون زیر و زارم روز و شب

 ساقیی کردی بشر را چل صبوح

زان خمیر اندر خمارم روز و شب

 ای مهار عاشقان در دست تو

در میان این قطارم روز و شب

 می‌کشم مستانه بارت بی‌خبر

همچو اشتر زیر بارم روز و شب

 تا بنگشایی به قندت روزه‌ام

تا قیامت روزه دارم روز و شب

 چون ز خوان فضل روزه بشکنم

عید باشد روزگارم روز و شب

 جان روز و جان شب ای جان تو

انتظارم انتظارم روز و شب

 تا به سالی نیستم موقوف عید

با مه تو عیدوارم روز و شب

 زان شبی که وعده کردی روز وصل

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

  بس که کشت مهر جانم تشنه است

ز ابر دیده اشکبارم روز و شب

برترین‌ها