با ما همراه باشید

فروغ فرخزاد

آخرین خاطرۀ کامیار شاپور از تصویر مادرش فروغ فرخزاد

آخرین خاطرۀ کامیار شاپور از تصویر مادرش، فروغ فرخزاد

آخرین خاطرۀ کامیار شاپور از تصویر مادرش، فروغ فرخزاد

آخرین باری که فروغ را دیدم، کلاس هفتم دبیرستان فیروز بهرام بودم [ حدود سال 1343]. دبیرستان تعطیل شده بود و من مانده بودم و با پسر خیلی چاقی دعوایم شده بود و کتکش زده بودم. یک پسر سبزچشم آمد و گفت: مادرت دم در منتظر است. کلمۀ مادر به گوشم ناآشنا بود. رفتم بیرون و دیدم فروغ است. از مدرسۀ فیروزبهرام، که در خیابان استالین بود، راه افتادیم و تا چهار راه یوسف‌آباد با هم رفتیم. فروغ با من مثل یک آدم بزرگ رفتار می‌کرد. من انتظار داشتم مادرم به من فرمان بدهد. پس گردنم بزند. ولی بین ما خیلی دیوار بود. فروغ یک کت و دامنِ کِرِم پوشیده بود و مرتب در خیابان گریه می‌کرد. خیلی شیک و تک بود. با مادربزرگ و عمه‌ام تفاوت داشت و جلب نظر می‌کرد. چون گریه می‌کرد من معذب شده بودم. به من گفت بیا برویم «کافه تریای حافظ» آن بالا بنشینیم. ولی به چراغ قرمز چهارراه یوسف‌آباد که رسیدیم، دیدم نمی‌توانم تحمل کنم و فرار کردم به طرف خانه‌ام. این آخرین بار بود که فروغ را دیدم. فروغ جلب توجه می‌کرد و من از جلب توجه خوشم نمی‌آید. همۀ مردم ما را نگاه می‌کردند. من خجالتی هستم و این برایم مشکل بود. اگر فروغ مثل یک آدم بزرگ با من صحبت نمی‌کرد، با او رفته بودم […] من اگر می‌توانستم دوباره زندگی کنم، با فروغ می‌رفتم. این، یکی از چیزهایی است که من در زندگی راجع به آن پشیمان هستم.

منبع

انتشار کتاب کامیار شاپور؛ شاعر، نقاش و نوازنده گیتار

کامیار شاپور شاعر، نقاش، نوازندۀ گیتار

کامیار عابدی، فرناز تبریزی

نشر مروارید

صص 50-49

آخرین خاطرۀ کامیار شاپور از تصویر مادرش، فروغ فرخزاد

مطالب بیشتر

1. تحلیل اشعار کامیار شاپور

2. بررسی سه تألیف زندگی‌نامه‌ای دربارۀ فروغ فرخزاد

3. موقعیت و ساختار شعر احمدرضا احمدی

4. متن کامل نامۀ فروغ به احمدرضا احمدی

5. گفت‌وگو با ابراهیم گلستان دربارۀ فروغ فرخزاد

6. گفتگوی گمشده؛ شاملو، فروغ، اخوان و سهراب در صحبت با گردهاری لعل تیکو

برترین‌ها