شعر جهان
خوشحالم

خوشحالم
خوشحالم سبب آزار تو نیستم
شادم که تو آزارم نمیدهی
زمین سنگین، از زیر پاهای من
به جایی نخواهد رفت
میتوانیم در کنار هم آسوده باشیم
بیآنکه واژهها را بیحساب و کتاب کنار هم بچینیم
و زمانی که بازویمان به هم خورد
با موج خیزان شرم بالا نرویم
خوشحالم اگر تو را ببینم در برابرم
با زنی دیگر در آغوشت
بیآنکه دلم را به درد آوری
و تو در لهیب خشم نشوی
زمانی که من دیگری را میبوسم
میدانم هرگز نام مرا به مهربانی نمیخوانی
و روحم را به نرمی نمینوازی، چه روز چه شب.
کسی در سکوت کلیسا
برای من و تو هاله لویا نخواهد خواند
سپاس تو را از ژرفای جان
سپاس برای شبهایی که در آرامش گذراندم
سپاس برای وعدههای دیداری که با من نگذاشتی
برای قدمهایی که زیر ماه با من نزدی
سپاس میگویم تو را
بپذیر سپاس غمگنانهام را
زیرا که هرگز
سبب آزار من نشدی
همانگونه که من موجب آزارت نبودم
1915
منبع
سودای کولیوار
مارینا تسوِ تایوا
ترجمهی احمد پوری
صص34-33
مطالب مرتبط
-
اختصاصی کافه کاتارسیس6 روز پیش
نمایشنامۀ «جنون جورج سوم» نوشتۀ الن بنت: راهنمای آدم کردن دیکتاتور!
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
چند سروده از شارل بودلر با ترجمۀ رضا رضایی
-
تحلیل داستان1 هفته پیش
چرا «دروازۀ خورشید» الیاس خوری فرق دارد؟
-
تحلیل داستان2 هفته پیش
همراه شدن با مردگان علیه «اکنون»
-
هر 3 روز یک کتاب5 روز پیش
نگاهی به نمایشنامۀ 1984
-
موسیقی بی کلام1 هفته پیش
حال بینظیر شکفتگی؛ بهرغم مِه…
-
معرفی کتاب1 هفته پیش
بخشهایی از نمایشنامۀ «بودا» نوشتۀ نیکوس کازانتزاکیس
-
شعر جهان1 هفته پیش
«عشق عشق میآفریند» مارگوت بیکل: ترجمه و صدای احمد شاملو