تحلیل شعر
تأملی در شعر The Day After سرودۀ احمد شاملو
تأملی در شعر The Day After سرودۀ احمد شاملو
The Day After عنوان شعری در حدیث بیقراری و نیز فیلمی است دربارۀ جنگ اتمی و نابودی دهشتناک تمدن بشری.
_ در واپسین دم
واپسین خردمند غمخوار حیات
ارابۀ جنگی را تمهیدی کرد
که از دودِ سوختِ رانه و احتراقِ خرجِ سلاحاش
اکسیری میساخت
که خاک را بارورتر میکرد و
فضا را از آلودهگی مانع میشد!
متن شعر، هم دارای طنزی نیرومند و گزنده است و هم بیان آرمانخواهی نجات زمین و بشر. ظاهراً تنها کسانی که توانایی رهایی انسان از چنگال قدر قدرت دانش نظامی ویرانگر را دارند همانا دانشمندان هستند اما طنازی شعر در این است که خود این خردمندان، بشریت را به ورطۀ سقوط و نابودی کشاندهاند. دانیل بل جامعهشناس آمریکایی در مقدمۀ کتاب «فرارسیدن جامعۀ پساصنعتی» از یکهتازی فنآوری نظامی، ابراز نگرانی میکند. ابتدا در معرفی چنین جامعهای میگوید: «در یک جامعۀ پساصنعتی، دانش به مثابۀ مهمترین کالا برای تولید و مبادله، جایگزین کالاهای مادی میشود»… «مفهوم پساصنعتی» نقطۀ مقابل «پیشاصنعتی» و «صنعتی» است. بخش پیشاصنعتی اصولاً بخش استخراجی است، اقتصادش مبتنی بر کشاورزی، استخراج معادن، ماهیگیری، چوببری، و منابع دیگر مانند گاز طبیعی یا نفت است. بخش صنعتی در اصل بخش تولیدی است و انرژی و فنآوری ماشینی را برای ساخت کالا به کار میگیرد. بخش پساصنعتی بخش پردازش است که در آن ارتباطات راه دور و رایانهها برای مبادلۀ اطلاعات و دانش، اهمیت استراتژیک دارند… به طور کلی، اگر جانعۀ صنعتی بر پایۀ فنآوری ماشینی استوار است، جامعۀ پساصنعتی به وسیلۀ یک فنآوری فکری شکل گرفته است. و اگر سرمایه و کار، اصلیترین مشخصههای ساختاری جامۀ صنعتی است، اطلاعات و دانش، اصلیترین مشخصههای ساختاری جامعۀ پساصنعتی است.»
چنین توانمندی یگانۀ علمی، اقتصادی و نظامی کشورهای پساصنعتی مانند آمریکا و انگلیس و روسیه ( در بُعد نظامی)، امکان جنگ جهانی هستهای و ویرانی مطلق کرۀ زمین را به این دولتها داده است. هر چند هم که دست کم در عالم نظر، تنها دانشمندان _ به قول شاملو خردمندان_ یارای مقابله با این خطر آخرالزمانی را دارند اما چون «جامعۀ فرهمند علمی» _به زعم دانیل بل_ تابع «هدفهای تعیین شده از سوی دولتها» هستند لذا این امید آرمانگرایانه، حظی از واقعیت نمیبرد.
«بِل» در بیان ابعاد جدید جامعۀ پساصنعتی، مولفههایی را برمیشمارد: «مرکزیت یافتن دانش نظری،…آفرینش نوعی فنآوریِ جدیدِ فکری از طریق فنآوریهای جدید ریاضی_ اتصادی،… گسترش طبقۀ علمی (که این) طبقۀ فنی و حرفهای بزرگترین تک گروه اجتماعی را تشکیل (میدهد)… و علم به مثابۀ آرمان ذهنی»
بِل در توضیح مولفۀ اخیر مینویسد: « جماعت علمی… نهادی منحصر به فرد در جامع بشری بوده است. این نهاد فرهمند شمرده میشد، زیرا در جست و جویش به دنبال حقیقت، انقلابی، و در روشهایش باز بوده است؛ مشروعیت جامعۀ علمی ناشی از این اعتقاد راسخ است که خود دانش، نه هیچ غایات ابزاری خاصی، هدف علم است… با این همه تا همین اواخر، علم، اعتنای چندانی به اداری کردن تحقیق، تابعیت تحقیقاتش از هدفهای تعیین شده از سوی دولت و «آزمودن» نتایجش بر اساس نوعی سودآوری ابزاری نداشت. اکنون علم نه تنها به وسیلۀ فنآوری، بلکه به سبب فنآوریهای نظامی و اجتماعی و نیازهای اجتماعی به یک کلاف درهم پیچیدۀ ناگشودنی مبدل شده است.»
دغدغۀ شعر شاملو یعنی «ارابۀ جنگی» جوامع پساصنعتی و «اکسیر باروری خاک و ضد آلودگی» _که امری محال مینماید_ هنگامی هراسآور و جدیتر مینماید که به مولفۀ دیگر جامعۀ پساصنعتی از منظر دانیل بل توجه شود؛ میگوید بُعد جدید دیگر این جامعهها عبارت است از «پایگاهها به مثابۀ واحدهای سیاسی». اکثر تحلیلهای جامعهشناختی بر طبقات یا قشرها، (یعنی) واحدهای افقی اجتماعی، که در رابطهای مافوق_ مادون با یکدیگر قرار دارند، متمرکز شده است. با این همه، به خوبی ممکن است در بخشهای پساصنعتی، پایگاهها یعنی مجموعهای از مراتب عمودی، جایگاه مهمتری برای وابستگی سیاسی باشند…»
«چهار پایگاه کارکردی وجود دارد: علمی، فنآورانه، اداری، فرهنگی و پنج پایگاه نهادی شامل موسسات اقتصادی، دوایر حکومتی، دانشگاهها و مجتمعهای پژوهشی، مجتمعهای اجتماعی (فیالمثل بیمارستانها، مراکز خدمات اجتماعی)، و ارتش».
«نظر من این است که بیشتر نزاعها بر سر منافع بین گروههای پایگاهی خواهد بود، و وابستگی به این گروهها ممکن است آنقدر نیرمند شود که مانع سازماندهی گروههای حرفهای جدید در یک طبقۀ منسجم اجتماعی گردد.»
از این موضوع چنین برمیآید که پایگاه نهادی ارتش با بهرهگیری از دو پایگاه نهادی یعنی موسسات اقتصادی دوایر حکومتی، سیطرهای تعیین کننده بر سرنوشت جهان پیدا کرده و به زعم «بل»، با جلوگیری از «سازمندهی گروههای حرفهای جدید در یک طبقۀ منسجم اجتماعی» مانند دانشمندان و فنآوران فکری، نیروی بازدارندهای در برابر خود نمیبیند.
یورگن هابرماس فیلسوف معاصر آلمانی که به لحاظ اندیشه در طیف مخالف نومحافظهکارانی مانند دانیل بل قرار دارد نیز در این نگرانیِ سیطرۀ مدرنیزاسیون یا «عقلانیت اقتصادی_ اداری» (فرهنگ، همبستگی اجتماعی، وحدت، و خوپذیری اجتماعی یا همان مدرنیسم)، سهیم است. مینویسد: «زیست جهان باید بتواند نهادهایی را از درون خود تکامل بخشیده و ارائه نماید، نهادهایی که محدودیتهایی در برابر پویاییها و امر و نهیهای (جازمهای) درونی نظام اقتصادی تقریبا مستقل و مکملهای اجرایی_ اداری آن اعمال میکنند. اگر اشتباه نکنم، امروزه این مسئله شانس چندان خوبی ندارد. کم و بیش در کل دنیای غرب، جوی پیدا شده است که فرایندهای نوسازی سرمایهداری و همینطور جریانات انتقادی نسبت به مدرنیسم فرهنگی را افزایش و شدت میبخشد.»
باری، این استطراد طولانی و ای بسا کسل کننده، دلنگرانیهای شاملو را به عنوان شاعری با دغدغههای فراملی و بشری نشان میدهد؛ انساندوستی او در این اثر نیز مضمونی ضد جنگ و ضد نظامیگری و ضد خودکامگی مدرنیزاسیون، مییابد. این اثر برجسته، نمونۀ زیبایی از مدرنیسم متعهد و جهاننگری شاملو است.
منبع
مدرنیسم در شعر فروغ و شاملو
ایرج امیرضیایی
نشر هفت وادی
صص299-304
تأملی در شعر The Day After سرودۀ احمد شاملو
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…