با ما همراه باشید

مکاتب ادبی

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

مقدمه

منظور از کلاسیک در مقامِ صفت:

  1. آثار قدیمی مانند همر و سوفکل
  2. آثار ارزشمند و تثبیت شده(هرچند معاصر باشد) مثلا آثار چخوف
  3. آثاری که در نهضت ادبی قرن هفدهم تحت عنوان کلاسیسم (فرانسه‌ی دوره‌ی لوئی چهاردهم) بوجود آمد.

مکتب کلاسیسم

نهضت بازگشت به سنن هنری قدیم یونان و روم از این قبیل که در قرن 15 و 16

فن شعر ارسطو و هوراس به شدت مورد توجه بود. یا در ایتالیا در دوره‌ی رنسانس

کسانی چون دانته، پترارک و بوکاچیو که در مدرسه یونانی می‌خواندند با هومر آشنا شده بودند.

انجمن‌های ادبی از قبیل بریگاد، پلئیاد به آثار قدما توجه داشتند، هرچند اعضای آن به زبان بومی خود

یعنی فرانسه می‌نوشتند.

این گروه‌های ادبی در مطالعات خود (که از قرن شانزده شروع شده بود) با انواع ادبی کهن

از قبیل حماسه، تراژدی و کمدی که قالب رایج در آثار بزرگان یونان و روم بود آشنا می‌شدند.

بحث‌های علمی در این انواع و اصولا شعر و ماهیت آن رواج یافت- علیرغم کلیسا که قرن‌ها ادبیات را کوبیده بود

و با توسل به آراء افلاطون فقط شعر اخلاقی را قبول داشت. در این دوره چندین کتاب فن شعر و شاعری نوشته شد.

رُنسار و دوبله از شاگردان دو را بودند که قوانینی را در قرن شانزدهم تدوین کردند که بعدها در قرن هفدهم

جزو اصول کلاسیک‌ها شد.

بزرگان کلاسیسم

نهضت کلاسیسم در فرانسه آغاز شد اما به کشورهای دیگر هم رفت.

  1. فرانسه: بزرگان این نهضت در فرانسه  عبارتند از:
  2. دوبله، مونتنی،بوالو، رنسار، کورنی، راسین، مولیر، ولتر، لافونتن، لابر ویر (منتقد ادبی)

کسانی چون رُنسار و دوبله کوشیدند قوانین آثار قدما را استخراج کنند و بوالو موفق شد در سال 1674 فن شعر خود را بنویسد

2. انگلستان: به دوران کلاسیسم انگلستان نئوکلاسیسم یا عصر اگوستی یا عصر خرد می‌گویند.  انگلستان در قرن 16 و 17

به تدریج با ادبیات کهن یونان و روم آشنا شد و مثلا فلیپ سیدنی در قرن شانزدهم(1595) دفاع از شعر نوشته بود یا بن‌جانسون

شعرهای رمانتیک خود را به زبان لاتین می‌سرود اما جریان کلاسیسم فرانسه در قرن هجدهم به آنجا راه یافت.

کلاسیسم چنان که باید و شاید در انگلستان مورد استقبال قرار نگرفت و مدافعان جدّی آن(مثلا بن جانسون) زیاد نبودند.

زیرا نمایشنامه‌های شکسپیر که پیش از دوران کلاسیسم فرانسه نوشته شده بودند  این معنی را در اذهان متبادر می‌کردند

که می‌توان مقلد قدمای یونان و روم نبود. بااین همه چند شاعر و نویسنده‌ی بزرگ را جزو کلاسیک‌های انگلستان می‌توان نام برد:

میلتون(صاحب بهشت گمشده و بهشت بازیافته)، بن جانسون (شاعر، منتقد، نمایشنامه‌نویس)، اُلیور گلد اسمیت (نمایشنامه‌نویس)

درایدن، الکساندر پوپ(شاعر و منتقد)، جاناتان سویفت(نویسنده، شاعر، منتقد)، ساموئل جانسون(شاعر، نویسنده، منتقد، لغوی)

3. آلمان: آلمانی‌ها به کلاسیسم فرانسه و حتی نویسندگان رومی توجه نداشتند و فقط برای یونانیان اهمیت قایل بودند.

از کلاسیک‌های معروف آلمان از  لسینگ، گوته، شیلر را می‌توان نام برد.

اصول مکتب کلاسیسم

  1. محاکات سجایای عالی بشری

توصیف و بیان صفات خوب و برجسته کردن اخلاق پسندیده و نمایش آن به صورت آرمانی.

کلاسیک‌ها به تبعیت از قدما طبیعت انسانی را ثابت می‌دانستند و از این رو سخن از افراد پلید هم هست

اما می‌گفتند به صفات پست نباید توجه داشت و لذا بیشتر به صفات خوب توجه داشتند.

کار شاعر فقط تماشا نیست آنان باید این صفات جاودانی را در زندگی و تجربه‌ی بشری نشان دهند

آن هم به قول ساموئل جانسون نه تنها در یک فرد بلکه در نوع بشر.

2. متابعت از قدما یا تشبه به قدما

به نظر کلاسیک‌ها راز عظمت یونان و روم وجود کسانی چون همر، ویرژیل، سوفکل

اووید، ارسطو، هوراس بود لذا باید از آنان تقلید کرد. برای پوپ، هومر همان طبیعت

مظهر صفات پسندیده بود. مردم این دوره طنزهای هوراس را در باب جامعه‌ی روم

برای دوره‌ی خود هم معتبر می‌دانستند.

3. عقل گرایی

مسائلی که به لحاظ عقل و سلیقه‌ی عمومی پسندیده است چون شجاعت، احسان،

وطن‌پرستی و امثال این‌ها.

کلاسیک‌ها به احکام عقل سلیم باور داشتند که به کمک هوش و ذوق و بذله‌گویی و ظرافت

و قریحه‌ی شاعرانه  (wit) به صورتی دلپذیر ارائه می‌شود. wit در نئوکلاسیسم بحث خاصی دارد.

به طور کلی یک نیروی روانی است که هنرمند را از دیگران متمایز می‌کند.

نئو کلاسیک‌ها فقط ادبیاتی را که تجارب جهانی بشر را نشان دهد حقیقت می‌دانستند.

4. آموزنده و خوشایند بودن

اثر ادبی هم باید زیبا و به اصطلاح خوشایند و فصیح و بلیغ باشد و هم نتیجه‌ی اخلاقی داشته باشد.

می‌گویند راسین در آثار خود بیش از 800 کلمه به کار نبرده است. ولتر می‌گفت هیچ‌چیز بی‌فایده را نباید گفت.

5. سخن گفتن به مقتضای حال و مقام

در هر نوع ادبی اصول و قواعدی است که باید رعایت شود، در حماسه لغات باید مطنطن و فاخر باشد.

در نمایشنامه سخن گفتن شاهان و بزرگان و اساسا قهرمانان باید متناسب شأن و مقام آنان باشد.

در آغاز قرن نوزدهم وردز ورث اصل تناسب را به کناری نهاد و به موضوعاعت عادی و پیش و پا افتاده پرداخت.

اریک آئورباخ در کتاب محاکات می‌گوید که در کتاب مقدس هم این الگو رعایت نشده است مثلا تراژدی زندگی مسیح

با شخصیت‌های حقیر و نثر عادی روایت شده که با اصول کلاسیسیم منطبق نیست.

6. حقیقت‌نمایی

مسائل و حوادثی که در ادبیات مطرح می‌شوند باید حقیقت‌نما باشند نه حقیقی. اگر تاریخ حقیقت است

ادبیات محتمل حقیقت است.

7. قانون سه وحدت

رعایت وحدت موضوع و زمان و مکان. به این معنی که مثلا یک نمایشنامه زمان مشخصی داشته باشد

و موضوع مشخصی را تعقیب کند و مکان‌ها به علت محدودیت صحنه متنوع نباشد. وحدت موضوع یعنی

وحدت اکسیون(عمل) را ارسطو مطرح کرده بود. حوادث اضافی و اعمال فرعی، موضوع و حادثه‌ی اصلی را

تحت الشعاع قرار می‌دهد و لذا نقش منفی دارند. وحدت زمان را هم ارسطو مطرح کرده بود اما وحدت مکان را

ماگی منتقد ایتالیایی در سال 1455 مطرح کرد. هوراس در فن شعر خود از وحدت لحن هم سخن گفته است.

8. نبوغ

شاعر باید فطرتا بزرگ باشد و به قول حافظ «قبول خاطر و لطف سخن» داشته باشد.

هوراس گفته بود که شاعر، شاعر زاده می‌شود نه این که شاعر می‌شود.

جالب که poet با توجه به ریشه‌ی یونانی ن معنی سازنده است و فعلی هم که در

زبان‌های غربی برای شعر به کار می‌رود ساختن است حال آنکه در زبان فارسی سرودن

با سروش همریشه است که بیشتر به بحث الهام و نبوغ شعری مربوط می‌شود.

9. فخامت

کلاسیک‌ها دید اشرافی داشتند و آثار خود را به زبان فاخر می‌نوشتند.

خوانندگان هم جزو طبقه‌ی اشراف بودند.

10. امثال و حکم مطایبه‌آمیز

کلمات قصار طیب‌آمیز که در خواننده نوعی حیرت مطایبه‌آمیز ایجاد می‌کنند مثلا این جمله

تاریخ خود را تکرار می‌کند، مورخان یکدیگر را

هرچند مفهوم تازه‌ای نیست اما خوب بیان شده است.

انواع ادبی در کلاسیسم

کلاسیک‌ها به تمام انواع ادبی(حماسه، تراژدی و کمدی) التفات داشتند اما چون در عهد باستان

رمان‌نویسی نبود به تقلید این فن نپرداختند، فقط یکی از آن‌ها به نام مادام دولافایت رمان نوشت.

از این انواع مخصوصا به تراژدی توجه بسیار داشتند و مسائلی که ارسطو در تراژدی مطرح کرده بود

از قبیل ترس و شفقت، کاتارسیس، بخت‌برگشتگی و… همه مورد توجه و بحث آنان بود.

نظریه‌پردازی

کلاسیک‌ها در کنار آفرینش آثار ادبی به کنجکاوی در تئوری‌های ادبی قدمای یونان و روم چون ارسطو و هوراس هم مشغول بودند

و لذا چند تن از آن‌ها خود فن شعر نوشته و به نظریه‌پردازی پرداختند.

بوالو بزرگترین نظریه‌پرداز کلاسیسم است و آثار کلاسیک‌ها چون راسین را باید با مراجعه به آراء او دریافت.  بوالو به سه اصل

خردگرایی و تأثیر در نفوس و حسن قایل بود که اتفاقا در سبک خراسانی ما هم چنین است.

ارزش کلاسیسم

نباید پنداشت که آثار دوره‌ی کلاسیسم از آنجا که مبتنی بر تقلید است فاقد ارزشند.

فدر راسین، کمدی‌های مولیر چون خسیس، فابل‌های لافونتن، دائره‌المعارف فلسفی ولتر

امروز هم دارای ارزشند، چنان که در دوره‌ی بازگشت هم در ایران آثار ارزشمندی پیدا شد.

عصر روشنگری

در عصر کلاسیک‌ها کسانی مانند (ولتر) این عقیده را تروبج می‌کردند که انسان احتیاجی به دین وحیانی ندارد

و عقل برای او کافی است. دئیسم یعنی اعتقاد به مذهب بدون وحی(مذهب عقلانی) در این دوره طرفدارانی یافت.

از ویژگی‌های پیروان این عقیده چه در ادبیات و چه در فلسفه تکیه بر خرد انسانی، وضوح اندیشه، روشن و آسان‌نویسی است

یعنی همان مختصاتی که از اصول و قواعد کلاسیسم بود.

از بزرگان عصر روشنگری در فرانسه ولتر، منتسکیو، و دریدو و در آلمان کانت است که کتاب عصر روشنگری چیست را نوشت.

لسینگ هم پیرو همین عقیده بود. در انگلستان نیوتون، برکلی، جانسون و هیوم را از نمایندگان عصر خرد می‌شمارند.

منبع

مکتب های ادبی دکتر سیروس شمیسا

مکتب‌های ادبی

دکتر سیروس شمیسا

نشر قطره

صص 43-56

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

مکتب کلاسیسم- قرن هفده میلادی

برای افزودن دیدگاه کلیک کنید

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برترین‌ها