معرفی کتاب
چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
1)
«ما در عصر ترس زندگی میکنیم. در عصر منافع قدرتمندی که اطلاعات گمراهکننده میپراکنند. در عصری زندگی میکنیم که صور گوناگون مصرفگرایی شهروندان را از سیاست دور میکنند. ترس حاکم بر ما، انبوه اطلاعات گمراه کننده و نگرشهای سیاست زدوده شده، همگی باعث شده تا خیلیها در نهایت احتیاط بنویسند یا حرف بزنند. البته که در اظهار ادعاهای درست رعایت حدی از احتیاط شرط عقل است. اما در عین حال وقتی میخواهیم از منظر مشخصی استدلال کنیم، کاری که من در این کتاب کردهام، استدلالمان باید تا حد ممکن قاطع و روشن باشد. تنها از طریق مواجهه نگرشهای سازنده است که میتوان به سطحی از عقلانیت رسید. عمل عقلانی بستگی به این دارد. ما نباید بگذاریم که «سونامیهای خاموش» که در واقع نه سونامیاند و نه خاموش، ما را با خود ببرند.»
«بگذار آشغال بخورند» اشارهای است به بیتفاوتی به گرسنگی جهانی و تأکیدی است بر حضور «غذاهای آشغال» که به طور چشمگیری پس از پایان جنگ جهانی دوم به عنوان محصولی از رژیم سرمایهدارانهی غذا پدیدار شدند. البته «غذای آشغال» یک اصطلاح است، اما اصطلاحی است که معنای دقیقی را میرساند.
نویسنده ابتدای کتاب میگوید «تصور شایعی وجود دارد که میگوید سرمایهداری و دموکراسی هر دو تقویتکنندهی یکدیگرند. یکی از اهداف این کتاب نشان دادن این است که این فرضیه تا چه حد بیمعناست… نمیخواهم این تصور به وجود بیاید که این کتاب فقط در مورد قحطی کنونی در جهان است. این کتاب به ناعقلانیتها و تضادهای ادارهی سرمایهدارانهی نظام کشاورزی و تأمین غذا میپردازد؛ قطحیای که هماکنون در جهان وجود دارد فقط یکی از نمودهای نگرانکنندهی متعدد این ناعقلانیتهاست.»
«رابرت آلبریتون» متفکر و نظریهپرداز مارکسیست انگلیسی است که صاحب تألیفات بسیاری در خصوص نظریهی مارکسیسم، اقتصاد سیاسی، فلسفه، سوسیالیسم و محیط زیست است.
در بخشی از کتاب آمده است:
«… آن نوع سرمایهداری که امروز وجود دارد بسیار شبیه به آن چیزی است که اقتصاددانان آن را «اقتصاد دستوری» مینامند. غالب اقتصاددانان «اقتصاد بازار آزاد» را در مقابل اقتصاد دستوری میگذارند و اولی را به شدت خوشایند و دومی را به شدت ناخوشایند میدانند. و فرضشان این است که سرمایهداری همان همان اقتصاد بازار آزاد است، و سوسیالیسم اقتصادی دستوری است. من بر این باورم که در اقتصاد سرمایهداری کنونیِ ما این تمایز دارد از بین میرود و اقتصادی که ما در آن زندگی میکنیم هرچه بیشتر به اقتصاد سرمایهداری دستور بدل میگردد. در اینجا به جای دولت، شرکتهای غولپیکرند که فرمان میدهند. در نتیجه به جای آنکه با مباحثه و مشارکت عمومی در ادارهی امور، موجب پیشرفت دموکراسی شویم، نخبگان شرکتی هرچه بیشتر زندگی ما را دستکاری کرده و بر آن فرمان میرانند. با توجه به اندازه و اهمیت بخش کشاورزی / غذا هم در ایالات متحد و هم در دنیا، شرکتهای غذا را میتوان جزو فرماندهان اصلی دانست.» صفحهی 330
نقش خوردن و آشامیدن خوراکیها و نوشیدنیهای مختلف تنها تأمین مواد مغذی مورد نیاز بدن برای زنده و سالمماندن نیست. خوردن و آشامیدن، خوب اگر نگاه کنیم، اثرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، زیستمحیطی، فرهنگی و … قابلتوجهی دارند تا جایی که میتوان گفت با انتخاب غذاها و نوشیدنیها میتوانیم سهم بزرگی را در تغییرات سیاسی و بهتبع آن تغییر در حوزههایی که نام بردم داشته باشیم. کتاب «بگذار آشغال بخورند» با عنوان فرعی «چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند» درست به همین موضوع، یعنی ارتباط بین غذا و سیاست، و به بررسی تأثیر سرمایهداری بر کیفیت و کمیت غذاهایی که بشر در قرن حاضر میخورد میپردازد. در ادامه نگاهی به این کتاب خواهم داشت.
رابرت آلبریتون نویسندهی کتاب «بگذار آشغال بخورند» استاد بازنشستهی دانشگاه یورک در تورنتوست و کتابهای مختلفی در انتقاد از سیاست و اقتصاد سرمایهداری تألیف کرده است. همانطور که گفتم این کتاب به تأثیر و نقش سیاست سرمایهداری بر غذاهایی که میخوریم میپردازد و سخن خود را با اعلامیهی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد در سال 2007 مبنی بر وجود بحران غذا در 37 کشور جهان آغاز میکند. او با تأکید بر تشبیهی که رسانههای مختلف برای توصیف این بحران بهکار میبرند، یعنی «سونامی خاموش»، تلاش میکند در ادامهی کتاب توضیح دهد که چرا بحران غذا برای بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت جهان نه سونامیست و نه خاموش!
همانطور که اشاره کردم عنوان فرعی کتاب «چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند» است، یعنی این کتاب هم به مشکل قحطی و گرسنگی بخشی از جمعیت انسانی میپردازد و هم به مشکل پرخوری و چاقی، که مشکل بخش دیگری از قربانیان سیاست سرمایهداریست، و موضوع اخیر با نشاندادن کمیت غذاهای «آشغال» و میزان «آشغالیت» آنها، یعنی غذاهایی که ارزش غذایی کمی نسبت به مضراتشان دارند، مورد بررسی قرار میگیرد. از نظر آلبریتون «غذای آشغال تجلی مرحلهی کنونی سرمایهداری» و «نشاندهندهی ناعقلانیتهای سرمایهداری متأخر در کلیت آن است».
موضوع مهمی که بهتر است پیش از مطالعهی کتاب بهخاطر داشت این است که منظور از غذا مجموعهی فرایندهاییست که به رسیدن غذا یا نوشیدنی به دهان انسان منتهی میشود، از کاشت محصولات گرفته تا برداشت آنها، فرآوری، بستهبندی، بازاریابی، تولید، پخت، نشستن سر سفره و بسیاری موارد دیگر.
موضوع کتاب در سه سطح یا پارهی اصلی مورد بررسی قرار میگیرد. پارهی نخست، که در فصل دوم کتاب آمده، به معرفی نظریات ارائهشده در ارتباط با قوانین اقتصاد سیاسی سرمایهداری، در شکل ناب آن، که در کتاب «سرمایه» کارل مارکس آمده و بسط آنها به موضوع نقش سرمایهداری بر نظام غذا میپردازد. در این سطح نویسنده به پاسخ این پرسش میپردازد که «سرمایه با استفاده از ساختار بنیادیاش چگونه کشاورزی را اداره خواهد کرد»؟ و تلاش میکند تا نشان دهد «نظام سرمایهداری خلاف کشاورزی عقلانی عمل میکند … چرا که اصول بنادین عملکردش مانع از آن» است.
پارهی میانی، که در فصل سوم کتاب بررسی شده، اصول بنیادی نظریهی ساختارهای ژرف سرمایه را شرح و بسط میدهد و بهویژه مصرفگرایی و ریشههای آمریکایی آن را بررسی میکند. پارهی سوم، یعنی فصول چهارم تا نهم، نیز به تحلیل تاریخی رژیم جهانی غذا میپردازد و با معرفی نمونههای تاریخی رژیم غذایی آمریکامحور، نتیجه و تأثیر چنین رژیمی را بر سلامت مصرفکنندگان، سلامت کارگران، محیط زیست و … نشان میدهد.
فصل اول
فصل اول کتاب شامل یک مقدمهی کلی برای معرفی کتاب و جهتگیری آن در ارتباط با رژیم سرمایهداریست.
فصل دوم
فصل دوم شامل سطح نخست تحلیل نظام غذاست و هدف از آن معرفی کلی نظام سرمایهداری است. نقش سرمایهداری در فعالیتهای کشاورزی، و مفاهیم اساسی مرتبط با این نظام مثل گرایش به سود، شتاب تولید، جایگاه کارگران، تلاش برای افزایش مصرف و انحصاریشدن تولید از موضوعاتی هستند که در فصل دوم بررسی میشوند.
فصل سوم
در فصل سوم به موضوع مصرفگرایی از جنبههای مختلف، تلاشهای تبلیغاتی نظام سرمایهداری برای افزایش مصرف، اقتصاد دستوری شرکتها، تلاش برای پنهانکردن هزینههای سلامتی شرایط پرخطر کار و دستمزدهای کم کارگران و مصرفگرایی و سوژگی پرداخته میشود.
فصل چهارم
در این فصل به موضوع کشاورزی بهشیوهی سرمایهدارانه و تولید مواد غذایی «آشغال» پرداخته میشود.
فصل پنجم
در فصل پنجم شرایط کارگران در کشاورزی سرمایهدارانه با ارائهی نمونههای تاریخی از مناطق مختلف دنیا مورد بحث قرار میگیرد.
فصل ششم
در این فصل به اثرات زیستمحیطی کشاورزی سرمایهدارانه پرداخته شده است.
فصل هفتم
این فصل به موضوع تبلیغات برای افزایش مصرف محصولات غذایی تولیدی کارخانههای سرمایهدار میپردازد.
فصل هشتم
در این فصل جایگاه شرکتهای خصوصی در نظام غذایی سرمایهدارانه مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل نهم
این فصل شامل جمعبندی و نتیجهگیری فصول پیشین و ارائهی راهکارهایی برای تغییر نظام غذا و ترسیم دورنمایی از شرایط این نظام پس از سرمایهداری است.
- نویسنده: رابرت آلبریتون (Robert Albritton)
- مترجم: کیانوش یاسایی
- نام کتاب: بگذار آشغال بخورند
- عنوان فرعی کتاب: چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند
- ناشر: اختران
- تعداد صفحات: 384
منبع arashshamsi.ir
چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
3)
چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
همانند چالش آب یخی که چندی پیش برگزار شد و سبب به هدر رفتن میلیونها لیتر آب در دنیایی که با بحران کم آبی دست و پنجه نرم میکند، گردید. اوضاع همان اوضاع هست. کسی اهمیت نمیدهد که مصرف زیاد نوشیدنیهای شیرین و گاز دار، نسل آینده را معتاد انسولین خواهد کرد.
کسی توجه نمیکند که مصرف زیاد غذاهای اشباع شده مانند همبرگر و غذاهای بستهبندی شده نیمهسرخ، آسیبپذیری جسمی و روحی بدن و مغز را افزایش میدهد. کسی به اینها توجه نمیکند.
پس چه باید کرد؟ رابرت آلبریتون پاسخ میدهد:
گویا، ورزش امروز دنیا، نمایشگاه رقابت برندهای مطرح صنایع مختلف شده است تا فرهنگ مصرف بیشتر و تولید بیشتر و دلار بیشتر را ترغیب و تبلیغ کنند و ورزشکاران و تیمهای ورزشی، همان گلادیاتورهای رم باستانی هستند که در لباس و استایل قرن بیست و یکمی، رقابت میکنند تا برندها مطرح تر شده و انسانها بیشتر فربه و مصرف گرا شوند!
این داستان غم انگیز انسان امروزی و صنعت امروزی و از همه بدتر عاقبت ورزش حرفهای امروز هست که نه اخلاق در آن جایگاه زیادی دارد، نه معرفت و وجدان.
چگونه سرایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
رییس جمهور فقید کنیا میگفت: «آنها با کتاب مقدس آمدند. وقتی آمدند ما کتاب نداشتیم و آنها زمین نداشتند. بعد از چند سال چشمانمان را باز کردیم حالا ما کتاب داشتیم و دیگر زمین نداشتیم. آنها زمین داشتند.
”آنها با کتاب مقدس آمدند ما کتاب نداشتیم و آنها زمین نداشتند. بعد از چند سال چشمانمان را باز کردیم ما کتاب داشتیم اما دیگر زمین نداشتیم “این داستان امروز و دیروز نیست. از همان زمانی که بنا به همین گفته رئیس جمهور فقید کنیا استعمارگران سلاحهایشان را بر روی زمین گذاشتند و با کتاب به سراغ آفریقا رفتند تا همین یکی دو سال پیش که خبر صف بستن تعدادی از شهروندان تهرانی در یک نیمه شب سرد زمستانی، پشت در یک کتابفروشی، برای خرید کتاب آخرین قسمت هری پاتر همزمان با آغاز فروش جهانی آن در لندن در همان ساعت و دقیقه دقیقاً، شبیه به سنت صف بستن انگلیسیها جنجال به پا کرد.
تلاش برای تغییر نوع سرگرمی، شیوه آرایش و ظاهر، سبک غذا خوردن، ورزش کردن، شیوه حرف زدن، الگوی مصرف و… و سرانجام میزان سرعت، منطق سبک زندگی در کشورهای آسیایی و آفریقایی به اوج خود رسیده بود و ماجرا دیگر رسماً آغاز شده بود: جنگ سبک زندگیها.
بله! نبرد، نبرد سبک زندگیهاست. سبک زندگی اگر عوض کند، پول بیشتری برای مصرفگرایی و اینترنت بازی و مسائل بعدی صرف میشود. شرکتها و برندها، هزینه زیادی میکنند تا سبک زندگی تغییر کند. فیسبوک، بالونهایی را به آن سوی کره زمین ارسال می کند تا اینترنت پر سرعت ارزان قیمت یا رایگان در اختیار مردمانی قرار دهد که دسترسی به وب ندارند! آیا انتظار دارید اینها هدفهای انسان دوستانه مارک زاکربرگ و همکارانش باشد؟ همین اشارات کافیست فرزند…
یک مقایسه ساده از استقبال و میزان فروش این نوع محصولات در ایران به خوبی نشان میدهد که ما به طور دائم در معرض قبول استدلال متوهمانه فرهنگ آمریکایی هستیم: “سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهانشمول است “. این گزارهای است که با شدت و حدت فراوان توسط نظریهپردازان مطالعات فرهنگی غربی دنبال میشود و یک پایه اساسی همه جنگهای سبک زندگی جدید آمریکایی در دنیاست. ما راحتترین، آرامترین و زیباترین نوع زندگی ممکن را برایتان فراهم میکنیم.
از گسترش وحشتناک سبک غذاخوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاههای فست فود در سراسر دنیا، مشتریان مک دونالد روزانه به ۶۵ میلیون نفر میرسد و هر ثانیه بیش از ۷۵ همبرگر در دنیا به فروش میرسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که همه دنیا را امروز در برگرفته است: زیر لوای چند فرهنگی و احترام به فرهنگها. وقتش هم که شود زیر لوای بمبهای فسفری!
حالا دیگر کاملاً واضح است که فرهنگ غربی در حال ترویج ارزشهای نهادینه شدهاش از طریق ترویج چیزی به نام سبک زندگی غربی است. با تغییر در شیوه معمول زندگی برای تغییر در ارزشها. رانت ابرقدرتی و برتری اقتصادی نظامی و شاید مهمتر از آن رانت تکنیک و تکنولوژی در استفاده از هنر در همه این سالها سبک زندگی یک خانواده کم تعداد طبقه متوسط نیویورکی را تبدیل به یک سبک زندگی استاندارد و معیار برای کل دنیا کرده است.
خرده فرهنگهای بومی با همه غنا و سابقهشان با منطق ساخته شده دنیای آمریکایی دیگر کارکردی نخواهند داشت. پروژه ای که نهایتاً در خوشبینانهترین حالت با روند کنونی به مرگ تدریجی فرهنگها خواهد انجامید. نگاه مهاجم و منفعت طلب با زیر پایه اقتصادی؛ حالا اینجا برای کنترل بازار، تسلط بر ملتها یا هر دلیل دیگری در حال ترویج شیوهای از زندگی است که عملاً بیهویت و تهی خواهد بود. جایی خالی برای پر کردن هر چیز. شاید پرکردن صندوق فروشگاههای زنجیرهای جهانی.
منبع bartarinha
چگونه سرمایهداری گرسنگی و چاقی میآفریند؟
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…