شاعران ایران
نظر هوشنگ ابتهاج، سیمین دانشور، احسان یارشاطر و دکتر عبدالحسین زرینکوب دربارۀ سیمین بهبهانی
نظر هوشنگ ابتهاج، سیمین دانشور، احسان یارشاطر و دکتر عبدالحسین زرینکوب دربارۀ سیمین بهبهان
امیر هوشنگ ابتهاج
سیمین شاعر خیلی خوبیه. خیلی شاعر قویه. جدّی به شعر نگاه میکنه. خیلی تسلّط داره به زبان و حتّی توی این کارهای اخیرش و این وزنهای عجیب و غریب هم تسلّط فوقالعادهای داره. یعنی هرچی بخواد بگه میتونه. زبان فارسی رو خوب بلده و سواره به کار […]همیشه از سیمین به عنوان زنی که سرش بلنده، خوشم میاومد و میآد.
متاسفانه سیمین درست موقعی که به بلوغ کارش تو غزل رسیده بود، افتاد توی این وزنهای عجیب و غریب […] بهش گفتم: لازم نیست که این کارهای وزنی رو به این وسعت انجام بدی و چند تا غزل اینطوری کافیه و مثل زدم که چهارمضراب یه بخش از موسیقی ایرانیه. یعنی اگه کسی نیمساعت ساز بزنه، دو سه دقیقهاش چهار مضرابه، ولی اگه یکی از اول تا آخر چهار مضراب بزنه، پدر آدمو درمیآره. یه روز سیمین یه چیز عجیبی گفت. گفت که اولین عبارتی که به ذهنم میآد من همونو پایۀ وزن میذارم. گفتم: خیلی خب. پایۀ وزن برای همون عبارت. باقی شعرت دیگه همش مصنوعی میشه. چون همون وزن پایه برای عبارت اولی،جاشون میدی. ولی سیمین کار خودشو میکنه!
غزل «دوباره میسازمت وطن…» خیلی کار قشنگیه…[…] غزل «مردی که یک پا ندارد] با کمال قدرت توی اون وزن کجوکوله […] هرچه خواست گفته دیگه [نقطۀ ضعف سیمین] یکی این بازی وزن و دیگری پُرگویی. به نظرم این سالهای اخیر بیش از حدّ تو مسائل سیاسی روزمره وارد شده و این آسیب زده به شعرش. من نمیگم که شاعر نباید سیاسی باشه. در حقیقت، شاعر اصلاً نباید بیرون از امور دنیا باشه […] ولی در سطح مسائل روز حرکت کردن آسیب میزنه.
سیمین تو قصه نقل کردن در غزل توفیقاتی داشته ولی وزنهایی که به کار برده، ذهنو اذیت میکنه. بعضیها خوب از آب دراومده و بعضی دیگر خیلی با دستانداز باید بخونی تا ادراک بکنی که این پارهها وزن داره […] اگه به نیما از لحاظ فرم شعر توجه کنین که اومده مصراعها رو کوتاه و بلند کرده، شاید بشه سیمین رو با نیما شبیه دونست.
[غزلسرایان برتر معاصر] اول شهریار که به نظرم اسمش نباید کنار اسم این شاعران بیاد. شهریار یه استثناست. بعد هم سیمین، منزوی، رهی و عماد. البته، منزوی و سیمین شیوهشون فرق داره با هم. (پیر پرنیاناندیش، ج2، صص 953_949، 695)
سیمین دانشور:
باید دانست که شعر سیمین راحتالحلقوم نیست و امید بیهوده، که یک نوع خوشخیالی است، نمیدهد. امید در شعرهایش گاه کورسویی میزند، اما گاه میدرخشند. همیشه هم شعر او شاد نیست. برای ادراک سرودههای سیمین حوصله و اندیشه لازم است و گاه خود شاعر هم با وجود والایشی که ویژگی اوست، سودازده میشود و از بیکسی و رهاشدگی به مراقبه مینشیند و به بودا و شیوا پناه میبرد. اما از آن مکاشفه که بازمیآید، دامان ما را پُرگل میکند، به شرطی که از مراقبه و مکاشفۀ سیمین این استنباط را نکنیم که شاعر به عرفان پناه برده است.
عرفان که همواره گلی بوده است که شعر فارسی را معطّر کرده، در روزگار ما تا حدّ زیادی باب روز شده است. اما، به گمان من، دوران «تعلیق خواستهای زندگی» و «فروکشتن چراغ آرزوها» سر آمده است. شیوا هم تنها زندگیدهنده نیست، نابودکننده هم هست.
کی گفته است در شعر، کلام به درون خود توجه میکند و درون دیگران را برمیآشوبد، یا شاید گفته باشد شعر، زبان را از مرجع بیرونی میگسلاند و درون خواننده و شنونده را زیر و زبر میکند؟ زبان شاعرانۀ سیمین بهبهانی این چنین است و با موسیقی و رؤیا و اسطوره و واقعیت و حقیقت و تصویر و گاه با بینش فوق حسّ و عقل پیوندی همگون دارد (برگ سبزی، صص 152_149)
عبدالحسین زرینکوب:
سنّت عشق و عاشقی و زبان قدیم آن نزد غزلسرایان گذشتۀ ما اقتضای خودداری داشته است و عفاف. در بین چند شاعرۀ دیگر، که در این سالها اوقات خود را وقف شاعری کردهاند، سیمین بهبهانی هم گهگاه به غزلهای عریان گرایشگونهای دارد. اما او در بیشتر اشعارش، تا حدّی به شیوۀ پروین اعتصامی به احوال محرومان جامعه و آمال و آلام آنها نیز علاقۀ خاصّ نشان میدهد. معهذا در شیوۀ غزل در سالهای اخیر از معانی و اوزان جاری و دستفرسود فاصله میگیرد و تفننهایی که در این زمینه میکند، گهگاه شیوۀ عبدالقادر بیدل و صفای اصفهانی را تداعی مینماید (شعر بیدروغ شعر بینقاب، ص 154)
احسان یارشاطر:
[در نامهای خطاب به بهبهانی] شعر شما برعکس [شماری از دیگر شاعران همعصر] سرشار از موسیقی است، زبانی آراسته و صیقلی دارد و احساسی اصیل در دل آن میتپد. توانایی شما در محسوس کردن تجارب عاطفی و عواطف باریک و سیّال زندگی مایۀ اصلی تأثیر و گیرندگی اشعار شماست و این، فقط در دسترس معدودی است[…] آهنگها و اوزان گوشنوازی که به کار بردهاید، حتی وزنهای کمتر رایج و یا تازهای که مجری کردهاید، قفیهسازیها و بهخصوص قافیههای مضاعف یا چهار پاره و مهرتهای کمنظیر شما در یافتن و برگزیدن یا ساختن واژههای گویا همه بر لذّت خواننده میافزاید. هرچند جوهر شعر شما، مثل جوهر هر شعری، ورای اینهاست. (نامهای به بهبهانی، صص 210-209)
منبع
سیمین بهبهانی
شاعر و تکاپوگر مدنی
کامیار عابدی
جهان کتاب
صص207-220
نظر هوشنگ ابتهاج، سیمین دانشور، احسان یارشاطر و دکتر عبدالحسین زرینکوب دربارۀ سیمین بهبهانی
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
«کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»: امر سیاسی یعنی امر پیشپاافتاده
-
لذتِ کتاببازی3 هفته پیش
رمان «بر استخوانهای مردگان» نوشتۀ اُلگا توکارچوک: روایتِ خشمی که فضیلت است
-
سهراب سپهری1 ماه پیش
بریدهای از کتاب «برهنه با زمین» اثر سهراب سپهری
-
لذتِ کتاببازی2 هفته پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
شاعران جهان1 ماه پیش
سعاد الصباح: من مینویسم پس سنگباران میشوم!
-
درسهای دوستداشتنی2 هفته پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب2 هفته پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
درسهای دوستداشتنی3 هفته پیش
هیچکس به آنها نخواهد گفت که چقدر زیبا هستند…