تحلیل نقاشی
نگاهی به نقاشی اروپا بعد از باران دوم اثر ماکس ارنست
نگاهی به نقاشی اروپا بعد از باران دوم
اروپا بعد از باران دوم که در فاصله بین سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۲ طراحی شده است، به نوعی بازتاب دهنده تجربه شخصی ماکس ارنست از جنگ است. ویوین ایوانز در کتاب خود به نام بوته آزمایش زبان: چگونه زبان و ذهن معنا خلق می کنند معتقد است زبان میتواند نشان دهد مردم چه احساسی دارند، چه میخواهند و وضعیت ذهنی و تواناییهایشان در چه سطحی است. این قضیه در مورد هنرهای بصری هم صدق می کند. این نمادها هستند که زبان، و به تبع آن معنا و درک را خلق می کنند.
اروپا بعد از باران دوم دارای یک چشم انداز ویران است. چشم اندازی که ترکیبی است از سازههای ساخته دست انسان و مناظر طبیعی. قدرت، تسلط و کنترل از جمله مهمترین مضامین این اثر هستند. حیات پوشش گیاهی طبیعی در حال در اختیار گرفتن سازههای انسانی و مسلط شدن به اوضاع است. به نوعی به نظر میرسد در این اثر، همه چیز در حال بازگشت به وضعیت و نظم طبیعی خودش است. با این حال، طبیعت در ذات خود پر تنش و غیرقابل کنترل است. شاید بتواند مسلط شود، ولی قادر به کنترل اوضاع نیست. این یکی از تضادهای طبیعت است.
برج داخل تابلو، زرد است و می توان آن را نماد امید در نظر گرفت. آدمهای داخل نقاشی دور از برج قرار دارند و به صورت نمادین میتوان به این نتیجه رسید که آن ها امیدی به آینده ندارند. ولی به نظر میرسد شخصیت زن هنوز امیدوار است، چرا که به برج خیره شده است.
بر خلاف امپراطور اوبو، دیگر نقاشی ارنست، در این اثر خبری از یک نقطه کانونی ثابت نیست. در عوض بیننده وارد محیطی کاملا ویران شده است. باید زمان زیادی صرف کنید تا متوجه جزئیات ریز تابلو شوید، از این نظر شاید این تابلو را بتوان کاری شبیه آثار مارسل دوشان نقاش در نظر گرفت. در آثار این هنرمند فرانسوی هم همیشه باید درنگ کرده و به تمام جزئیات توجه کنید. اروپا بعد از باران دوم اگرچه به دور از واقعیت است، ولی از نظر بصری شباهت زیادی به واقعیتی دارد که ما هر روز می بینیم. ماکس ارنست با توسل به نمادگرایی، ساختار تصویر و انتقال درست این ویژگیها، موفق شده حال و هوای جامعه از دست رفتهای که خودش بخشی از آن بوده را به تصویر بکشد.
وقتی به نام اثر، اروپا بعد از باران دوم فکر می کنید، ناخودآگاه این مساله مد نظرتان قرار میگیرد که این عنوان تا چه حد با جنگ و اثرات ویرانگر آن ارتباط دارد؟ باران را می توان «باران گلوله ها» در نظر گرفت، شاید حتی بتوان گفت بارانی متضاد آتش مد نظر نقاش بوده است. تفسیر دیگری که میتوان از باران در این نقاشی ارائه داد این است که نقاش می خواسته بگوید که هرچیزی بیش از حد فرصت برای ظهور داشته باشد، جای دیگران را میگیرد و به قدرت میرسد.
این تابلو در اصل دنبالهای است بر تابلوی نقاشی اروپا بعد از باران اول که ارنست بعد از روی کار آمدن آدولف هیتلر طراحی کرد. در باران اول نقشه اروپا را میبینیم مملو از خطوط حاشیهای تحریف شده و پیچیده، با مرزهایی که مدام در حال تغییر است. ارنست معمولا آثار خود را با الهام و با پیروی از ضمیر ناخودآگاهش طراحی میکرد. ولی به نظر میرسد در این دو تابلو، به انتقادی آشکار از سیاستها و شاید حتی بتوان گفت فرهنگ حاکم بر اروپا پرداخته است.
همان قدر که هنرمند در این اثر تلاش کرده حرف های خودش را مطرح کند، به همان ترتیب مخاطبان هم می توانند تفسیرهای شخصی خودشان را ارائه بدهند. نیکولاس میرزوئف در کتاب مقدمهای در باب فرهنگ بصری می گوید:
«این احتمال وجود دارد که با گذر زمان، برداشت های مختلفی که از یک اثر صورت گرفته عوض شوند یا توسط برداشت های دیگر به چالش کشیده شوند … دیدن به معنی تفسیر کردن است نه باور کردن.»
منابع:
Visual Culture Blog
نقد روز
نگاهی به نقاشی اروپا بعد از باران دوم
مطالب بیشتر
-
لذتِ کتاببازی1 ماه پیش
«صید ماهی بزرگ» نوشتۀ دیوید لینچ: روایتِ شیرجه به آبهایِ اعماق
-
درسهای دوستداشتنی1 ماه پیش
والاترین اصالت «سادگی» است…
-
هر 3 روز یک کتاب1 ماه پیش
جملههایی به یادماندنی از نغمه ثمینی
-
لذتِ کتاببازی4 هفته پیش
نگاهی به کتاب «خطابههای برندگان جایزۀ نوبل ادبیات» ترجمۀ رضا رضایی
-
کارگردانان جهان1 ماه پیش
باید خشم را بشناسی بیآنکه اسیرش شوی
-
نامههای خواندنی1 ماه پیش
بریدههایی از «نامههای گوستاو فلوبر»
-
حال خوب1 ماه پیش
مدیتیشن «تعادل هفت چاکرا» همراه با طاهره خورسند
-
تحلیل نقاشی4 هفته پیش
نگاهی به آثار نقاش بلژیکی: «جیمز انسور»